چرا «پدرخوانده‌های توکیو» بهترین انیمه برای کریسمس است؟

۲۴ آذر ۱۴۰۰ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
پدرخوانده‌های توکیو

در غرب ماه دسامبر که شروع می‌شود، دیگر همه دنبال فیلم‌ها و سریال‌های کریسمسی می‌گردند. به امید این‌که داستان‌های گرمابخش این آثار در طول سه ماه سرد سال، بتواند کمی گرما و شادی به آن‌ها بدهد. در این مقطع از سال، شرکت‌های فیلمسازی تمام تلاش‌شان را می‌کنند که هرچه محتوای مناسب این موقع دارند عرضه کنند. اگرچه این رویکرد باعث می‌شود که کلی آثار مختلف در اختیار سینمادوستان باشد، ولی رقابت در این زیرگونه‌ی سینمایی را زیاد می‌کند و باعث می‌شود که تلاش برای دیده شدن، به یک محور اصلی تبدیل شود. حتی در انیمه‌ها هم که از نظر داستان‌های کریسمسی چیزی کم ندارند، ساخت یک انیمه‌‌ی گرمابخش و دوست‌داشتنی که بتوان هرسال در تعطیلات کریسمس تماشا کرد، کار راحتی نیست.

و بدون تردید، ساتوشی کن با «پدرخوانده‌های توکیو»، فیلم سال ۲۰۰۳ خودش موفق شد به چنین موفقیتی برسد. در این کمدی درام که در آن، ساتوشی کن مسیری متفاوت از سبک فیلمسازی همیشگی‌اش را در پیش می‌گیرد، با یک داستان اصیل و هیجان‌انگیز کریسمسی مواجه می‌شویم که بعد از تمام این سال‌ها، هنوز هم جایگاه باارزش خود را حفظ کرده و شایسته دریافت لقب «یک اثر کریسمسی کلاسیک» هست.

«پدرخوانده‌های توکیو» داستان سه شخصیت بی‌خانمان و فقیر است که در یکی از شب‌های سرد کریسمسی یک نوزاد را پیدا می‌کنند. این سه شخصیت شامل یک الکلی میان‌سال به نام جین، یک دختر نوجوان فراری به نام میوکی، و یک زن تراجنسگرا به نام هانا می‌شود. این سه نفر که از طبقه‌ی پایین جامعه هستند تنها دغدغه‌شان این است که زنده بمانند، اما با ورود نوزاد به زندگی‌شان، یک هدف تازه پیدا می‌کنند. آن‌ها به این نتیجه می‌رسند که باید خانواده‌ی این بچه را پیدا کنند، به هر قیمتی که شده. تنها سرنخ آن‌ها کلیدی است که کنار بچه قرار دارد، یک یادداشت هم هست که در آن خواهش شده از این نوزاد مراقبت شود.

هانا نام بچه را کیوکو می‌گذارد، و این سه نفر سفری طولانی را برای پیدا کردن خانواده‌ی این بچه، آغاز می‌کنند. آن‌ها در طول مسیر ماجراهای مختلفی را از سر می‌گذرانند، اتفاقاتی که پیوند بین‌ آن‌ها را عمیق‌تر می‌کند و این سه پدرخوانده‌ را به درکی عمیق‌تر از خود و دیگران می‌رساند. همچنین در طول این مسیر ما با گذشته‌ی آن‌ها هم آشنا می‌شویم و متوجه می‌شویم چطور و چگونه به این جایگاه بی‌خانمان فعلی رسیده‌اند.

ساتوشی کن را بیشتر با انیمه‌های ترسناک‌تر و پیچیده‌ترش مثل «آبی تمام‌عیار» و «عامل توهم» می‌شناسیم. در مقایسه با آن‌ها، «پدرخوانده‌های توکیو» داستان سرراست‌تر، دراماتیک‌تر و کمدی‌تری دارد و مهم‌تر از همه، گرمای درونی آرامش بخشی ارائه می‌دهد. حتی خبری از عناصر فانتزی مورد علاقه‌ی کن هم نیست و فیلم به شکلی واقع‌گرایانه، در توکیوی امروزی می‌گذرد. تنها اتفاق غیرمعمول یا ماوراءالطبیعه فیلم چیزی است که هانا آن را معجزه‌ی کریسمس در نظر می‌گیرد، و تنها جادوی این فیلم کریسمسی را بیشتر می‌کند.

با این حال، «پدرخوانده‌های توکیو» هنوز یک اثر ساتوشی کنی است و آن‌قدرها هم فکر می‌کنیم، سرراست نیست. در کنار جنبه‌های احساسی بالا، فیلم پر از پیچش‌های داستانی شدید است و مخاطب را سرجای خود میخکوب می‌کند، تعلیق فیلم بسیار بالاست و هر لحظه منتظر اتفاق بعدی هستیم. موانعی که پیش روی آن‌ها می‌آیند به حدی نامتعارف و جذاب هستند که باعث می‌شوند ماجراجویی این سه نفر هیجان‌انگیز و در عین حال، میخکوب کننده باشد. غافلگیر کردن مخاطب با اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی و باورپذیر پیش بردن اتفاقات به صورت هم‌زمان، کاری است که تنها از عهده‌ی ساتوشی کن برمی‌آید.

با وجود چنین داستان دیوانه‌وار و چنین شخصیت‌های نامتعارفی، فیلم بدون هیچ ابایی به ترسیم مشکلات این شخصیت‌ها به عنوان یک بی‌خانمان می‌پردازد، هم از نظر رفتاری که از سوی دیگران دریافت می‌کنند و هم از نظر این‌که خودشان چگونه با این وضعیت کنار می‌آیند. آن‌ها بیشتر وقت‌ها نادیده گرفته می‌شوند و به آن‌ها به چشم عنصری خارج از جامعه و شهر نگاه می‌شود. به همین دلیل، آن‌که که از جامعه‌ی خود هم طرد شده‌اند، آسایش و ثباتی را که دنبالش می‌گردند کنار هم پیدا می‌کنند.

یک صحنه از فیلم است که گروهی از نوجوان‌ها جین را کتک می‌زنند، صرفا به خاطر این‌که سرشان گرم شود، و البته دلیل مهم‌تر از این است که فکر می‌کنند کسی اهمیتی به یک بی‌خانمان بیچاره نمی‌دهد. یک جای دیگر هم هانا به علت سوءتغذیه و سبک زندگی بد، در بیمارستان بستری می‌شود، چون سیستم ایمنی بدنش ضعیف شده است. این دو مورد نشان می‌دهد که زندگی یک بی‌خانمان چقدر پرخطر و مرگبار است و حتی یک بیماری ساده هم می‌تواند او را از پای دربیاورد. میوکی هم با وجود سن کمش مورد هیچ رحمی قرار نمی‌گیرد، عدم تجربه‌ی کافی در زندگی واقعی باعث می‌شود او همیشه به جین و هانا وابسته باشد.

توانایی بی‌نظیر ساتوشی کن در حفظ یک تعادل عالی بین کمدی و مضمون تیره‌ی داستان، باعث شده است که صحنه‌های داستان فرصتی عالی برای به رخ کشیدن این شخصیت‌های پیچیده و عمیق باشند. جین کله‌شق است و گهگاهی هم دروغ می‌گوید، ولی نسبت به این خانواده‌ی سه نفره بسیار مراقبت و مهربان است. هانا بیش از حد احساسی است و غریزه‌ی مادرانه و ذات فداکارش گرمابخش ارتباط بین آن‌هاست، او به همان راحتی که گرما می‌بخشد، دلش هم می‌شکند. میوکی شجاعتی تحسین‌برانگیز در مواجهه با مشکلات دارد و عمیقا معتقد است به عنوان یک بی‌خانمان آزادی بیشتری دارد و همین بسیار باارزش است، حتی اگر این سبک زندگی خطرات زیادی با خود داشته باشد. این فیلم اگرچه خودش یک داستان ماجراجویانه‌ی دیوانه‌وار ارائه‌ می‌کند، ولی این شخصیت‌هایش هستند که نفسی تازه به آن می‌دهند و کاری می‌کنند که «پدرخوانده‌های توکیو» فراتر از یک انیمه‌ی کریسمسی معمولی باشد.

ساتوشی کن اگرچه عمر چندانی نکرد (در سال ۲۰۱۰ و در سن ۴۶ سالگی درگذشت)، ولی در سراسر دنیا شهرت زیادی داشت. او را به خاطر مضامین پیچیده و رازآلود و طراحی‌های تماشایی فیلم‌هایش تحسین می‌کردند. «پدرخوانده‌های توکیو» که با الهام از «سه پدرخوانده‌» جان فورد ساخته شده، تنها یکی از آثار موفق فراوان اوست. این فیلم به لطف مضمون دلگرم کننده و داستان‌هایی درباره‌ی خانواده و عشق و سخاوت، همچنان جایگاه تاثیرگذار خود را حفظ کرده و قطعا باید در تمام فهرست‌های فیلم‌های کریسمسی که هر سال منتشر می‌شوند، جایگاهی ویژه داشته باشد.

منبع: CBR

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

یک دیدگاه
  1. پدرام.ی

    دیدم. شاهکاره. ببینید!

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه