۶ کتاب خواندنی از وودی آلن؛ نابغه‌ سینما و ادبیات

۱۰ آبان ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۱ دقیقه

وودی آلن ۸۷ ساله دل و دماغ بازی کردن و فیلم ساختن ندارد اما همچنان در گوشه و کنار نیویورک – محوطه‌ی دادگاه مدیسون اسکوئرگاردن، کافه‌ی مایکل در حال نواختن کلارینت و در رستوران الین سر میز همیشگی‌اش – دیده می‌شود. با این‌حال به سختی می‌توان او را برون‌گرا، اهل معاشرت و گشت و گذار دانست. او که یک بار اعلام کرد دوست دارد دوباره به رحم مادرش بازگردد، خجالتی و گوشه‌گیر است و به نوشتن، کاری که خوب بلد است و به خاطرش سه جایزه‌ی اسکار فیلمنامه‌نویسی گرفته، می‌پردازد. خودش می‌گوید ۷۰ سال است که فقط با یک ماشین تحریر تایپ می‌کند و در همه‌ی این سال‌ها دیدگاه و دغدغه‌هایش عوض نشده. او در بیشتر فیلمنامه‌ها، نمایشنامه‌ها و داستان‌هایش قصه‌ی آدم‌هایی را تعریف می‌کند که در برقراری ارتباط مشکل دارند و همواره این سوال را می‌پرسد: «چرا وقتی آدم‌ها باعث رنج خود و دیگری می‌شوند همچنان کنار هم باقی می‌مانند؟» در این مطلب قصد داریم ۶ نمایشنامه، فیلمنامه و قصه‌ی طنز به قلم وودی آلن را معرفی کنیم. اما پیش از آن، زندگی‌اش را مرور می‌کنیم.

وودی آلن با نام اصلی آلن استوارت گوینزبرگ، اول دسامبر سال ۱۹۳۵ در بروکلین نیویورک به دنیا آمد. هشت سال از دوران کودکی‌اش را در مدرسه‌ای ویژه گذراند و پس از آن در دبیرستان میدوود به تحصیلاتش ادامه داد. موهای قرمز رنگش باعث شد بین دوستان و همکلاسی‌هایش به «رد» (قرمز) معروف شود. آلن برای به دست آوردن پول شروع به نوشتن قطعات طنز و فروش آن‌ها کرد. این قطعات در ستون‌های طنز روزنامه‌ها منتشر می‌شد. در سال ۱۹۵۳ در دانشگاه سینمایی نیویورک ثبت نام کرد اما در دوره‌ی تولیدات سینمایی مردود شد و دانشگاه را رها کرد. بعد از دو سال نوشتن متن‌های طنز برای کمدینی به نام دیوید آلبر همکاری با تلویزیون را شروع  کرد. آلن که از نوجوانی کلارینت می‌نواخت، بعد از ورود به برنامه‌های تلویزیونی اسم کوچک وودی هرمان نوازنده‌ی مشهور کلارینت را بر خود گذاشت. بعد از پنج سال فعالیت در تلویزیون بازیگری را در نمایشی طنز در کلوپی در نیویورک شروع و نظرها را جلب کرد. آلن از زمان ساخت فیلم «پول رو بردار و در رو» در سال ۱۹۶۹ تا مدتی قبل هر سال یک فیلم ساخت که در میان‌شان آثاری مثل «آنی‌هال»، «منهتن»، «زلیک» و… ماندگار شدند.

۱- رز ارغوانی قاهره

در اوایل دهه‌ی ۱۹۲۰ میلادی تقریبا دویست هزار بازیگر جویای نام در آرزوی یک‌شبه ستاره شدن به هالیوود رفتند. بسیاری از آن‌ها از شهرهای کوچکی آمده بودند که در آنجا پیش از آن یا اصلا تجربه‌ی بازیگری نداشتند و یا اگر داشتند تجربه‌ی بسیار ناچیزی بود. با این همه به‌ازای هر چهره‌ی مشهور که راه غرب را در جست‌و‌جوی بازیگری در پیش گرفته بودند، هزاران مرد و زن دیگر در بحبوحه‌ی نگرانی‌های پیش‌پا افتاده‌ی دنیای یکنواخت‌شان در خانه باقی ماندند و با تخیل رشد کردند و با رویا به زندگی ادامه دادند. یکی از این‌ها ایده‌ی نوشتن فیلمنامه‌ی «رز ارغوانی قاهره» را به وودی آلن داد که ستایش محبت‌آمیز و فصیح از رازورمز و جذابیت فیلم‌هاست.

سیسیلیا زنی‌ است بی‌دست و پا و خیالاتی که عاشق فیلم‌هاست. در دنیای واقعی، با شوهر بداخلاق و بی‌کارش زندگی می‌کند و اکثر اوقاتش در سالن سینما می‌گذرد. او هر فیلم اکران شده را چندبار می‌بیند. این‌کار باعث می‌شود یکی از شخصیت‌های فیلم، تام باکستر، عاشق سیسیلیا ‌شده و از پرده بیرون بیاید.

در بخشی از فیلمنامه‌ی «رز ارغوانی قاهره» که با ترجمه‌ی شهرزاد بارفروشی توسط نشر نی منتشر شده، می‌خوانیم:

«خارجی. روز. خیابان

همچنان که آواز «چیک تو چیک» فرد آستر را می‌شنویم، عنوان‌بندی محو می‌شود و تصویر به یک اعلان دیواری بزرگ و قدیمی باز می‌شود که با ترکیبی از چهره‌ها و صحنه‌ها نقاشی شده، مربوط به فیلم جدید سینما جول است: در سمت چپ جام‌های سیاه که بر اعلان نقاشی شده، مردی با کلاهی حصیری را در کنار مجسمه‌ ابوالهول و یک نخل می‌بینیم. دوربین حرکت می‌کند و در سمت دیگر جامه سیاه، دو مرد را با جام‌های رسمی می‌بینیم که یکی‌شان، لیوانی نوشیدنی در دست دارد و در پس‌زمینه و زیر افق شهر، اتومبیلی مجلل در کنار یک تیر چراغ ترسیم شده است.

مدیر سینما: اوه، سیسیلیا، مواظب باش. سالمی؟

سیسیلیا: {در حالی که دور می‌شود} آره.

مدیر سینما: این یکی رو حتما دوست داری. بهتر از فیلم هفته قبله. احساساتی‌تره.»

۲- آنی‌هال

وودی آلن در فیلمنامه‌ی «آنی‌هال» از نیویورک در نقش مکمل زن استفاده کرده است. مشکلات و درگیری‌های آلوی با آنی همان مشکلات و درگیری‌های او با نیویورک است و با اینکه اولی انسان است و دومی یک شهر، ولی تا حد زیادی جنس درگیری‌ها یکی است. آلوی، عاشق هر دو آن‌هاست، احساسش را خرجشان کرده و نمی‌تواند دور از آن‌ها زندگی کند. هدفش تغییر و تبدیل آ‌ن‌ها به آنچه خودش دوست دارد است، چرا که هویت حقیقی آلوی سینگر با آن دو تعریف می‌شود، هویت مردانه، احساسی و دانشمندش با آنی و هویت شهری، فرهنگی – هنری و سیاسی‌اش – جدا از اعتقاد قلبی – با نیویورک که البته با مورد دوم نمی‌توان تمایز زیادی بین آلوی سینگر و شخص وودی آلن قائل شد.

الوی سینگر بازیگر طنز و شومن است که سعی می‌کند بفهمد چرا رابطه‌اش با دختری به نام آنی هال که آوازه‌خوان است یک سال قبل قطع شده‌. سینگر در خانواده‌ای یهودی در نیویورک بزرگ شده. او از طریق راب، دوست صمیمی‌اش با آنی‌هال در زمین تنیس آشنا می‌شود. این دو خیلی زود دلباخته‌ی هم می‌شوند و زندگی می‌کنند. اما مشکلات بین آن دو باعث می‌شود آنی به لس‌آنجلس برود و با تونی لیسر، تهیه‌کننده‌ی صفحات موسیقی‌، ارتباط برقرار کند. سینگر به لس‌آنجلس می‌آید تا آنی را متقاعد کند رابطه‌شان را دوباره از سر بگیرند، اما موفق نمی‌شود.

در بخشی از فیلمنامه‌ی «آنی‌هال» که با ترجمه‌ی مژگان محمد توسط نشر نی منتشر شده، می‌خوانیم:

«مرد: سه‌شنبه‌ی پیش فیلم فلینی رو دیدیم. فیلم خوبی نیست. ساختار فیلم هیچ انسجامی نداره. می‌دونی، حس می‌کنی اصلن خودش هم نمی‌دونه می‌خواد چی بگه. البته من همیشه این حس رو دارم که اون از اساس یه فیلمساز فنی به حساب می‌آد. بدون‌شک جاده فیلم فوق‌العاده‌ایه. توی استفاده از انرژی منفی بهترینه؛ اما این هسته‌ی منسجم ساده.

آلوی آشکارا نسبت به مونولوگ بلند مرد ناراحت می‌شود و میان صحبت‌های مرد حرف می‌زند.

آلوی: اَ، اَ… الانه که سکته کنم.

آنی (در حال مطالعه): خب، بهش گوش نکن.

صدای مرد روی صدای آنی و آلوی شنیده می‌شود.

مرد: می‌دونی، حتمن باید از یه فکر و ایده، به یه فکر و ایده‌ی دیگه رسیده باشه. متوجه منظورم هستی؟

آلوی (آه می‌کشد): چطوری گوش ندم؟ داره عقایدش رو بغل گوشم داد می‌زنه.

مرد: درست مثل جولیتای ارواح یا ساتریکون، باور نکردنیه. دیگه داره افراط می‌کنه. می‌دونی، اون واقعن داره افراط می‌کنه. اون یکی از افراطی‌ترین فیلم‌سازهاس. اون واقعن…

آلوی میان صحبت‌های مرد حرف می‌زند.

آلوی: این هم از گل‌واژه‌ی امروز: «افراطی»

مرد: اصلن حواسش نیست. خب، بذار برات این‌طوری بگم.

آلوی رو به آنی می‌کند که هنوز در حال مطالعه ا‌ست و صدایش بالاتر از صدای مرد شنیده می‌شود.

آلوی: تو واسه چی این‌قدر گرفته‌ای؟

آنی: جلسه‌ی مشاوره‌ی امروزم رو از دست دادم. خواب موندم.

آلوی: چطور ممکنه خواب مونده باشی؟

آنی: زنگ ساعت.

نفس آلوی بند آمده.»

۳- مرگ در می‌زند

«مرگ در می‌زند» گزیده‌ای از داستان‌ها، مقالات و نمایشنامه‌های طنزی هستند که وودی آلن در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی برای مجلات گوناگون به خصوص نیویورکر نوشته و در سه کتاب «تسویه‌حساب»، «بی‌بال‌وپر» و «عوارض جانبی» منتشر شده است.

«مرگ در می‌زند»، «زنده‌باد وارگاس»، «بشقاب‌های پرنده»، «در نقش سقراط»، «اپیزود کوگل‌ماس»، «به یاد نیدلمن»، «اعترافات یک سارق مادرزاد»، «محکوم به زندگی»، «ماجرای حلقه‌ی خودفروشان ادبی»، «موجودات خیالی و سرزمین‌های افسانه‌ای کمتردیده‌شده»، «معماهای جنایی بازرس فورد»، «کنت دراکولا»، «دنیای دیوانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم»، «پیرامون ماوراء‌الطبیعه» و «یک فیل می‌تواند بی‌نهایت فریبکار باشد» عنوان‌هایی هستند که در فهرست کتاب به چشم می‌خورند.

نمایش‌نامه‌ی «مرگ در می‌زند» یکی از بهترین عنوان‌های این مجموعه محسوب می‌شود که نام کتاب هم از آن گرفته شده است. در این نمایش‌نامه، مرگ در هیبت فردی سیاه‌پوش به سراغ نات آکرمن میانسال می‌رود. نات در تلاش است با ترفندهایی مرگ را دور بزند؛ حتی سعی می‌کند با او ورق بازی کند تا زمان بیشتری برای زنده‌ماندن داشته باشد. برخی معتقدند وودی آلن در این نمایش‌نامه، فیلم «مهر هفتم» اثر اینگمار برگمن را به طنز درآورده است.

در بخشی از کتاب «مرگ در می‌زند» که با ترجمه‌ی حسین یعقوبی توسط نشر چشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«نات: این دیگه چی ئه؟

شبح تیره‌ی شنل‌پوشی ناشیانه می‌کوشد از پنجره بالا بیاید. این جناب مزاحم باشلق و لباس چسبان سیاه‌رنگی پوشیده است. باشلق سرش را پوشانده است، اما چهره‌ی میان‌سال و سفید سفیدش را می‌بینیم. به‌ظاهر چیزی است شبیه نات. با صدای بلند نفس‌نفس می‌زند و لبه‌ی پنجره می‌لغزد و داخل اتاق بر زمین می‌افتد.

مرگ: {چون کس دیگری نمی‌تواند باشد} یا عیسی مسیح، کم مونده بود گردن‌م بشکنه.

نات: {مات و مبهوت نگاه می‌کند} شما کی هستی؟

مرگ: مرگ

نات: کی؟

مرگ: مرگ. ببینم – می‌شه بشینم؟ کم مونده بود گردن‌م بشکنه.»

کتاب مرگ در می زند اثر وودی آلن

۴- بی‌خود و بی‌جهت

وودی آلن همیشه می‌گوید زندگی‌اش چیزی برای تعریف کردن ندارد اما «بی‌خود و بی‌جهت»، اتوبیوگرافی‌اش، سرشار از قصه، خاطره و تصویر است. پیتر بیسکایند منتقد کتاب روزنامه‌ی لس‌آنجلس تایمز هم معتقد است: «قصه‌ی پرنشاط بزرگ شدن در خانواه‌ای از طبقه‌ی متوسط در بروکلین، روایت پرماجرای بالا رفتن از نردبان ترقی در دنیای کمدی، از طنزنویسی در روزنامه‌های زرد تا بردن جایزه‌ی اسکار… خواندن این خاطرات بیش از هر چیز لذت‌بخش است.  باید بدعنق باشید که به انبوه جوک‌های تک‌خطی، دوخطی، سه‌خطی و… کتاب نخندید.»

«بی‌خود و بی‌جهت» روایتی خواندنی از فرازوفرودهای وودی آلن است. او دوران کودکی‌اش در دهه‌ی ۴۰ میلادی در بروکلین تا زمان حال را روایت می‌کند.

در بخشی از کتاب «بی‌خود و بی‌جهت» که با ترجمه‌ی لیدا صدرالعلمایی توسط نشر برج منتشر شده، می‌خوانیم:

«در دفاع از مادرم باید بگویم نتی شری زن فوق العاده ای بود. باهوش، سخت کوش و فداکار. وفادار و مهربان و آراسته بود، ولی… بگذارید این طور بگویم، زیبایی ظاهری نداشت. سال ها بعد که به مردم می گفتم مادرم شبیه گروچو مارکس بود، فکر می کردند شوخی می کنم. آخر عمر دچار فراموشی شد و در نود و شش سالگی از دنیا رفت. با اینکه به هذیان گویی افتاده بود، ولی تا روز آخر توانایی غرزدن را که در حد یک فرم هنری ارتقا داده بود، از دست نداد. پدر تا نود و چند سالگی سرحال بود. نه نگرانی و دل مشغولی خواب شبش را به هم می زد، نه در ساعت های بیداری فکر و خیالی داشت. فلسفۀ زندگی اش در این جمله خلاصه می شد که «اگه سلامت نداری، یعنی هیچی نداری». حکمتی عمیق تر از تمام مکاتب فکری پیچیدۀ غرب و مثل جمله های کلوچه های شانسی، مختصر. و واقعا هم سلامتی اش را حفظ کرد. قپی می آمد که «هیچی منو اذیت نمی کنه» و مامان صبورانه برایش توضیح می داد که «این قدر احمقی که هیچی اذیت نمی کنه». مامان پنج خواهر داشت، یکی از یکی زشت تر و خودش با اختلاف از باقی دار و دسته زشت تر.»
کتاب بیخود و بی جهت اثر وودی آلن نشر برج

۵- بن‌بست نویسنده

«بن‌بست نویسنده» یا سندرم کاغذ خالی، مشکلی است که نویسنده‌ها را زمین‌گیر می‌کند. این حالت نوعی جنگ با خود است که ایده‌ها، خلاقیت و توان نوشتن نویسنده از بین می‌رود و او را به مرحله‌ی خودکشی می‌رساند. هر کس با این حس و حال ویران‌کننده و خطرناک به گونه‌ای برخورد می‌کند. وودی آلن برای روایت این حالت از تکنیک آشنایی‌زدایی استفاده کرده. او با آشنا کردن مخاطب با این حالت به معمولی شدن مسئله کمک می‌کند. در این اثر تقریبا معاصرترین تک‌پرده‌ای‌های آلن گردآوری شده که با یک موضوع و حدودا تم چند کلمه را نقد و بررسی می‌کند. نویسنده همچنین در زیرلایه‌ای از کمدی سیاه به مفهوم رابطه در دنیای امروز می‌پردازد، مفهومی که او تمام زندگی‌اش را صرف تحقیق و آزمایش آن کرده است.

در بخشی از نمایشنامه‌ی «بن‌بست نویسنده» که با ترجمه‌ی محمدرضا اوزار توسط نشر بیدگل منتشر شده، می‌خوانیم:

«فرد: روز بارونی‌ایه.

(جیم به‌نشانه‌ی تایید سرتکان می‌دهد، اما دلش نمی‌خواهد مکالمه ادامه پیدا کند)

ریز بارون

(جیم با لبخند کم‌رنگی تایید می‌کند) شایدم باید بگم ریز بارون – مه و بارون.

جیم: امم

فرد: (مکث) ببین جریان آب چقدر سریعه، کلاهتو پرت می‌کنی توی آب، بیست دقیقه بعدش توی دریای آزاده.

جیم: (با اکراه اما محترمه) اوهوم…

فرد: (مکث) رودخانه‌ی هادسون ۳۱۵ مایله یعتی از آدیرونداکس شروع می‌شه و آخرش می‌ریزه به اقیانوس اطلس (آتلانتیک)»

کتاب بن بست نویسنده اثر وودی آلن

۶- پایان هالیوودی

به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های کار آلن که برون‌افکنی است به نوعی آزادی عمل محسوس در سناریونویسی رسیده است. این ویژگی در نوشته‌های او که ذاتا کمدین است در فیلمنامه‌ی «پایان هالیوودی» ترکیب جذابی ساخته است. این بار آلن قصه‌ی کارگردان سالخورده‌ای را روایت می‌کند که قرار است بعد از سال‌ها فیلم بسازد اما به دلیل ابتلا به بیماری روانی به زودی نابینا می‌شود. او بعد از تولید فیلم در نابینایی محض، بینا شده، توجه مخاطبان و منتقدان به اثرش را می‌بیند و با تهیه‌کننده – همسر سابق‌اش – دوباره ازدواج می‌کند.

در بخشی از فیلمنامه‌ی «پایان هالیوودی» که با ترجمه‌ی امید روحالی توسط نشر نیلا منتشر شده، می‌خوانیم:

«شرکت فیلمسازی گالاکسی پیکچرز / دفتر هال ییگر – روز – داخلی

الی، یکی از مدیران تولید شرکت، زنی زیبا، سی‌وچند ساله و پر حرارت، مشغول صحبت است. دوربین عقب می‌کشد و تعدادی از مدیران تولید شرکت را در قاب می‌گیرد. تمام فصل در یک نما می‌گذرد.

الی: می‌دونین کی برا کارگردانی این از همه بهتره…؟ خدا بکشه منو که باید بگم… چون هیچم خوشم نمی‌آد باهاش کار کنم… ولی…

الی روی لبه‌ی میز کار می‌نشیند و با کسیکه پشت میز نشسته و دیده نمی‌شود حرف می‌زند.

الی: در ادامه… شوهر سابق من

مدیرتولید۱: وال؟

هال: آه، اینو دیگه نمی‌فهمم.

مدیر تولید۲: یا خدا

هال: نمی‌فهمم، نمی‌فهمم.

الی: وال عالیه

اد: هیچم فکر خوبی نیس.»

کتاب پایان هالیوودی اثر وودی آلن
برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه