بهترین نویسندگان جهان؛ ۱۰۰ نویسنده و شاعر که چهره ادبیات را تغییر دادند

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۷۸ دقیقه
بهترین نویسندگان جهان

تدارک فهرستی بلندبالا از بهترین نویسندگان جهان همیشه کاری وسوسه‌برانگیز، ولی خطرناک به نظر می‌رسد. دلیل وسوسه‌برانگیز بودن این کار این است که اگر بتوانیم از میان هزاران هزار نویسنده که در طول تاریخ دست به قلم شده‌اند، فقط ۱۰۰ تا اسم بیرون بیرون بکشیم و آن‌ها را در قالب یک فهرست تر و تمیز دربیاوریم، تا حد زیادی کار خود را راحت کرده‌ایم. هرگاه کسی ازمان سوالی ادبی پرسید یا ازمان درخواست پیشنهاد کتاب کرد، می‌توانیم آن‌ها را به این صد نویسنده ارجاع دهیم، چون همه‌یشان انتخاب‌هایی امن به نظر می‌رسند. از طرف دیگر، بیش‌ازحد مانور دادن روی نام‌های بزرگ ممکن است باعث شود نویسنده‌های کمتر شناخته‌شده که کارهای ادبی جالبی انجام داده‌اند، هرچه بیشتر غرق در گمنامی شوند، چون شانسی برای تبلیغ خودشان و کارهایشان ایجاد نمی‌شود. همچنین ممکن است سایه‌ی نویسندگان بزرگ در فرهنگ یک کشور آنقدر بلند شود که نویسنده‌ی تازه‌کار دیگر جرئت نکند یا انگیزه نداشته باشد دست به قلم ببرد و تجربه‌ها و افکار شخصی و منحصربفرد خود را به ادبیات تبدیل کند، چون احساس می‌کند هیچ‌گاه در برابر بهترین نویسندگان جهان یا بهترین نویسندگان کشورش حرفی برای گفتن نخواهد داشت.

با این حال، نمی‌توان این حقیقت را کتمان کرد که مسیر تبدیل شدن یک نویسنده به کسی که به‌عنوان یکی از بهترین نویسندگان جهان شناخته می‌شود، اصلاً مسیر همواری نیست. شاید یک نویسنده، با ترفندهای تبلیغاتی، زد و بند، پرداختن به مسئله‌ای که برای مردم روزگار خودش مهم بوده و نه آیندگان و… بتواند به‌طور مقطعی نویسنده‌ای مهم به شمار برود، ولی هیچ ترفندی نیست که به یک نویسنده کمک کند از آزمون زمان سربلند بیرون بیاید و همچنان پس از قرن‌ها با اشتیاق خوانده شود. برای رسیدن به این جایگاه، اثر نویسنده واقعاً باید چیز خاصی برای ارائه داشته باشد، حتی اگر ارزش آن برای همه قابل‌درک نباشد.

لیست جامع بهترین نویسندگان جهان

هیچ فردی در دنیا نیست که شایستگی تعیین ۱۰۰ نویسنده‌ی برتر در دنیا را داشته باشد، چون برای برخورداری از چنین شایستگی‌ای، نه‌تنها باید تمام کتاب‌های دنیا را خوانده باشید (امری غیرممکن)، بلکه باید از قضاوتی ۱۰۰ درصد عینی برای رده‌بندی ارزش کیفی این کتاب‌ها برخوردار باشید. این هم امری غیرممکن است، چون سلیقه‌ی فردی همیشه درک ما را از ماهیت عینی پدیده‌ها خدشه‌دار خواهد کرد.

بهترین راه برای تدوین چنین فهرستی، این است که ببینیم کدام نویسندگان است که نام‌شان به‌عنوان بهترین‌ها در بطن‌ها و موقعیت‌های مختلف تکرار شده است. شاید یک فرد تک‌وتنها نتواند همه‌ی نویسنده‌ها را آنطور که باید و شاید بشناسد و ارزش‌گذاری کند، ولی اگر ده‌ها نفر در دوره‌های زمانی مختلف نویسنده‌ای خاص را ستایش کرده باشند، می‌توان با خیال نسبتاً راحت او را جزو بهترین نویسندگان جهان حساب کرد. وقتی چند صاحب‌نظر مختلف در شرایط مختلف به نتیجه‌ای یکسان می‌رسند، حتماً دلیلی پشت آن وجود داشته است.

فهرستی که در ادامه می‌بینید، بر پایه‌ی کتاب «۱۰۰ نویسنده‌ی تاثیرگذار در تاریخ» (The 100 Most Influential Writers of All Time) نوشته شده که به‌نوعی تلاش برای پاسخ دادن به این سوال سخت بوده که بهترین نویسندگان تاریخ چه‌کسانی هستند. این کتاب دیدی همه‌جانبه به مفهوم «نویسنده‌ی برتر» دارد و در آن سعی شده از همه‌ی دوره‌های زمانی و ملیت‌ها نماینده‌ای گنجانده شود. در باب گستردگی نویسنده‌های منتخب همین بس که کتاب با نام هومر آغاز می‌شود و با نام جی.کی. رولینگ به پایان می‌رسد. البته در این‌که کتاب با دیدگاهی غرب‌محور نوشته شده شکی نیست، ولی بنا به دلایل تاریخی پیچیده و شاید نه‌چندان منصفانه، از دوران رنسانس به بعد غرب از شرق جلو افتاد و برای همین ادبیات غرب از قدرت و نفوذی برخوردار شد که به‌موجب آن، ادبیات شرق نتوانست با آن رقابت کند. برای همین نام نویسنده‌های غربی معروف و جریان‌ساز به‌مراتب بیشتر از نویسنده‌های شرقی شد و این حقیقتی است که در این فهرست بازتاب داده شده است.

همان‌طور که در پیش‌گفتار کتاب آمده، عوامل مختلفی در «بهترین» به شمار آمدن یک نویسنده دخیل‌اند. از برخی از این عوامل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • توانایی نویسنده در تغییر دادن طرز فکر مردم و انگیزه دادن به آن‌ها به این‌که به دنیا به شکلی متفاوت نگاه کنند (مثل جک کرواک)
  • توانایی نویسنده در نوشتن آثاری که تا قرن‌ها قابل‌خواندن، قابل‌تفسیر و قابل‌تامل باقی بمانند، چون سناریوهایی را به تصویر می‌کشند که انسان‌ها در همه‌ی دوران‌ها درگیرشان هستند (مثل جین آستن)
  • مهارت بالای نویسنده در زمینه‌ی قصه‌گویی و به کار بردن نثری باکیفیت که نشان‌دهنده‌ی زیبایی‌ها و غنای زبانی است که کتاب به آن نوشته شده (مثل تونی موریسون)
  • توانایی نویسنده در زمینه‌ی اثرگذاری روی جنبش‌ها و جریان‌های سیاسی و اعمال تغییرات گسترده (مثل پابلو نروادا)
  • توانایی نویسنده در سرگرم کردن مخاطبان خود و برانگیختن احساسات مثبت در آن‌ها به‌شکلی خارق‌العاده (مثل جی.کی. رولینگ)

بنابراین این شما و این هم بهترین نویسندگان جهان. این فهرست  از قدیمی‌ترین به جدیدترین نویسنده طبقه‌بندی شده است.

۱. هومر (Homer)

هومر

  • سال تولد و درگذشت: قرن ۸ یا ۹ پیش از میلاد مسیح
  • آثار مهم: ایلیاد و اودیسه

هومر، شاعر افسانه‌ای یونانی و «خالق ایلیاد» و «اودیسه»، یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های ادبی تاریخ و به‌نوعی اولین ادیب بزرگ تاریخ است که حداقل می‌توانیم نامی به او نسبت دهیم. گرچه اطلاعاتی اندک و گاه افسانه‌ای درباره زندگی او موجود است، آثار او تأثیری شگرف و ماندگار بر آموزش و فرهنگ یونان باستان و ادبیات غرب گذاشته‌اند. این دو حماسه، که به نظر می‌رسد در قرن نهم یا هشتم پیش از میلاد سروده شده باشند، شالوده‌ی تمدن کلاسیک یونان را بنا نهادند و در دوره‌های بعد، خصوصاً در روم باستان و اروپای دوران رنسانس، سرچشمه‌ی فرهنگ و ادب به شمار می‌آمدند.

حماسه‌های هومر ریشه در سنت شفاهی حماسه‌سرایی دارند و به‌نوعی نشان‌دهنده‌ی دوران گذار از اشعار کوتاه و پراکنده به روایت‌های سترگ و منسجمی بودند که برای اجراهای طولانی سروده شده بودند. لقب «آویدوس» (aoidos به معنای ترانه‌سرا) که به او نسبت داده‌اند، بر ماهیت شفاهی هنر او دلالت دارد. «ایلیاد»، با بیش از ۱۶۰۰۰ مصراع، به درون‌مایه‌هایی چون غرور، قهرمان‌پروری و تقابل انسانیت در برابر الهیت می‌پردازد و این مفاهیم را از راه شخصیت آشیل و تراژدی جنگ تروا مورد واکاوی قرار می‌دهد. این اثر نبردهای حماسی و لحظات لطیف انسانی را تلفیق می‌کند و به نقطه اوجی تأثیرگذار می‌رسد: یعنی جایی که آشیل بدن هکتور را با احترامی عمیق به پدرش پریام (Priam) بازمی‌گرداند.

«اودیسه» از ساختاری پیچیده‌تر برخوردار است و از لحاظ داستانی ماجراجویی‌های خارق‌العاده‌ی اودیسیوس را با تلاش‌های همسر وفادارش پنلوپه و پسرش تلماکوس (یا تلماخوس) برای از سر راندن خواستگارهای مزاحم در ایتاکا که می‌خواهند تاج‌وتخت اودیسیوس را تصاحب کنند، درهم می‌آمیزد. این اثر هم درباره‌ی مضامینی چون هویت، وفاداری و استقامت است، هم داستان‌هایی به‌یادماندنی مانند فرار زیرکانه‌ی اودیسیوس از غار پولیفموسِ سایکلاپس و وصال احساسی او با خانواده‌اش را روایت می‌کند. با بازگشت اودیسیوس، نه‌تنها خانواده‌ی او جانی دوباره می‌گیرد، بلکه نظم و قانون نیز به ایتاکا برمی‌گردد.

شاهکارهای هومر با به تصویر کشیدن دخالت خدایان در مبارزات انسانی، تصویری غنی و چندلایه از مفهوم قهرمانی ارائه می‌دهند و سعی می‌کنند پیچیدگی‌های اخلاقی و روان‌شناسی قهرمان بودن را بررسی کنند. از زمانی که اسکندر «ایلیاد» را زیر بالش‌اش می‌گذاشت و می‌خوابید، تا به امروز که «اودیسه» به‌نوعی به سرچشمه‌ی آثار داستانی ماجراجویانه در قالب کارتون و سریال و کمیک تبدیل شده و مقلدان بی‌شمار پیدا کرده، هزاران سال می‌شود که تاثیر هومر روی پیشرفت فرهنگی بشر مداوم و بی‌وقفه بوده است.

کتاب ایلیاد اثر هومر

۲. آیسخولوس (Aeschylus)

آیسخولوس

  • سال تولد و درگذشت: ۵۲۵-۵۲۴ (پیش از میلاد) – ۴۵۵-۴۵۶ (پیش از میلاد)
  • آثار مهم: ایرانیان، سه‌گانه‌ی اورستیا

آیسخولوس نخستین نمایشنامه‌نویس بزرگ یونان باستان، هنر تراژدی را به اوج قدرت شاعرانگی  رساند و بنیان‌گذار بسیاری از اصول ادبی‌ای شد که بعدها به استانداردی برای تراژدی‌های یونانی تبدیل شدند. او در عصر پرتلاطم گذار آتن از حکومت استبدادی به دموکراسی زندگی می‌کرد، دورانی که آتن نه‌تنها از درون – از جانب سیاست‌مدارهای فرصت‌طلب – در خطر قرار داشت، بلکه از بیرون نیز ممکن بود هر لحظه به‌خاطر حمله‌ی ایرانیان نابود شود.

آیسخولوس خود در نبردهای سرنوشت‌سازی با ایرانیان چون نبرد ماراتون (۴۹۰ پیش از میلاد) و نبردهای آرتمیزیوم و سالامیس (۴۸۰ پیش از میلاد) شرکت کرد. این تجربیات نظامی در اثری به نام «ایرانیان» (The Persians)، که قدیمی‌ترین نمایشنامه‌ی باقی‌مانده از او و برنده‌ی جایزه فستیوال دیونیسیای بزرگ در سال ۴۷۲ پیش از میلاد است، بازتاب پیدا کرده‌اند. دیونیسیای بزرگ که به‌نوعی مسابقه بین نمایشنامه‌نویسان بود، بخشی از فستیوال بزرگ‌تر دیونیسیس بود.

او حدود ۹۰ نمایشنامه نوشت که شامل تراژدی‌ها و نمایش‌های ساتیر (Satyr Plays) می‌شود، اما تنها هفت اثر از او تا به امروز باقی مانده است. آیسخولوس با افزودن بازیگر دوم به صحنه، امکان نوشته شدن دیالوگ‌های پیچیده‌تر و ایجاد تنش‌های دراماتیک را فراهم کرد و نقش گروه کر (گروه همخوانان) را از نقش اصلی به نقش مکمل در نمایشنامه تغییر داد؛ تغییری که ارسطو در رساله‌ی «فن شعر» (Poetics) آن را تحسین کرد. نوآوری‌های او، از جمله بهره‌گیری از صحنه‌آرایی‌های خلاقانه، ماشین‌آلات تئاتر و طراحی لباس، تراژدی یونانی را دگرگون کرد.

آثار آیسخولوس به‌لطف زبانی فاخر و شاعرانه، روایت پیچیده و پرداختن به درون‌مایه‌های جهان‌شمول همچنان ارزشمند باقی مانده‌اند. او با جسارت خود در به‌کارگیری استعاره‌ها و ترکیبات وصفی، زبانی غنی آفرید که با اصول بازیگری در زمان خودش در هماهنگی کامل بود.

آیسخولوس در سال ۴۵۶/۴۵۵ پیش از میلاد در سیسلی امروزی چشم از جهان فروبست و پس از برگزاری مراسم تدفینی باشکوه، به خاک سپرده شد. او تراژدی یونانی را وارد سطح جدیدی کرد و با طرح پرسش‌های بنیادین درباره پلیدی و عدالت، به جهانیان نشان داد که نمایشنامه یک ژانر ادبی معتبر با قدرت ماندگاری بالاست.

کتاب آیسخولوس اثر جمعی از نویسندگان نشر نی

۳. سوفوکل (Sophocles)

سوفوکل

  • سال تولد و درگذشت: ۴۹۶ (پیش از میلاد) – ۴۰۶ (پیش از میلاد)
  • آثار مهم: ادیپ شهریار، آنتیگونه

سوفوکل یکی از بزرگ‌ترین تراژدی‌نویسان آتن کلاسیک، در دهکده‌ای نزدیک آتن زاده شد. او از خانواده‌ای مرفه بود و در دوران زندگی‌اش به‌خاطر زیبایی ظاهری، مهارت در موسیقی و توانایی ورزشی زبانزد خاص و عام بود و به‌خاطر این موهبت‌ها، در ۱۶ سالگی، در نقش رهبر سرود مراسم پیروزی یونانیان در نبرد سالامیس برگزیده شد. او فعالیت‌های مدنی مثل مدیریت مالی و مشاوره‌ی نظامی نیز انجام می‌داد.

سوفوکل در سال ۴۶۸ پیش از میلاد، با شکست دادن آیسخولوس در مسابقه‌ی نمایشنامه‌نویسی دیونیسوس، اولین پیروزی خود را در این زمینه به دست آورد و دوران حرفه‌ای پُربار و موفقی را آغاز کرد. او حدود ۱۲۳ نمایشنامه نوشت و حدوداً ۲۴ بار در این رقابت‌ها برنده شد. نوآوری‌های او شامل افزودن بازیگر سوم به صحنه بود، که امکان نوشتن دیالوگ‌های پیچیده‌تر و گسترش درگیری‌های دراماتیک را فراهم کرد. همچنین او تعداد گروه همسرایان را از ۱۲ نفر به ۱۵ نفر افزایش داد و یک عنصر جدید به نام «نقاشی‌های صحنه» را به نمایشنامه اضافه کرد که در واقع یک تصویر در پس‌زمینه بود که هدفش ایجاد اتمسفر و حال‌وهوای مربوط به مکانی بود که صحنه قرار بود در آن اتفاق بیفتد.

تراژدی‌های سوفوکل روی شخصیت‌های قوی و مصمم تمرکز دارند که به‌خاطر خصایص اخلاقی‌شان – چه مثبت، چه منفی – به سرنوشت غم‌انگیزی دچار می‌شوند. خطا در اندیشه یا سوءتفاهم (مثل شایعات یا گزارش‌های فریب‌دهنده، خوش‌بینی بی‌پایه‌واساس، قضاوت شتاب‌زده، جنون و…) نقش پررنگی در نمایشنامه‌های او دارند. در آثار او، شخصیت اصلی با تصمیمی اشتباه مسیر نابودی خود و دیگران را فراهم می‌کند.

زبان سوفوکل بسیار انعطاف‌پذیر است و همیشه با مقتضیات صحنه تناسب دارد؛ گاهی زبان او شاعرانه و دراماتیک است و گاهی هم ساده و پیش‌پاافتاده. همچنین او به‌خاطر شخصیت‌های زن قوی نمایشنامه‌هایش، خصوصاً آنتیگونه و الکترا، مورد تحسین قرار گرفته است. ارسطو در رساله‌ی «فن شعر» بارها به «ادیپ شهریار» ارجاع داده است، چون در نظرش این نمایشنامه ساختاری بی‌نقص دارد. این تصور تا به امروز به قوت خود باقی است.

سوفوکل در آخرین سال‌های زندگی‌اش با نمایشنامه‌ی «ادیپ در کولونوس» (Oedipus at Colonus)، زادگاه خود آتن را ستود. او در سال ۴۰۶ پیش از میلاد درگذشت و اکنون عموماً به‌عنوان بزرگ‌ترین تراژدی‌نویس یونان باستان شناخته می‌شود.

کتاب آنتیگونه اثر سوفوکلس

۴. آریستوفانس (Aristophanes)

آریستوفانس

  • سال تولد و درگذشت: ۴۴۶ (پیش از میلاد) – ۳۸۶ (پیش از میلاد)
  • آثار مهم: لیسیستراتا، زنبورها

تا به اینجا دو تن از برجسته‌ترین تراژدی‌نویسان یونان باستان را معرفی کردیم. وقتش رسیده که به برجسته‌ترین کمدی‌نویس یونان باستان بپردازیم. آریستوفانس نماینده‌ی بی‌چون‌وچرای جریانی ادبی به نام کمدی قدیم (Old Comedy) بود. کمدی‌های قدیم به دلیل تخیل سرشار، طنز گزنده، نقد اجتماعی بی‌رحمانه و شوخی‌های جسورانه شناخته می‌شوند، ولی آثار آریستوفانس به اواخر عمر این جنبش ادبی تعلق دارند. او از آزادی بی‌بدیل در بیان دیدگاه‌های سیاسی و اجتماعی در دوران زندگی‌اش بهره برد و نمایشنامه‌هایش، به‌رغم ماهیت طنزآلودشان، حاوی پیام‌های جدی و انتقادی درباره جامعه‌ی آتن بودند. آخرین اثر باقی‌مانده از او، که در آن دیگر خبری از گروه کُر نیست، جزو معدود آثار کمدی میانه (Middle Comedy) است. پس از مرگ آریستوفانس، شاهد دوران کمدی نو (New Comedy) بودیم که آثار آن شامل هجوهای اجتماعی واقع‌گرایانه و با گزندگی به‌مراتب کمتر می‌شدند.

آنچه از زندگی آریستوفانس می‌دانیم، بیشتر ریشه در اشارات نمایشنامه‌های خودش دارد. او شهروند آتنی از طایفه‌ی پاندیونیس (Pandionis) بود، گرچه شایعاتی درباره‌ی غیرآتنی بودنش وجود داشت. فعالیت حرفه‌ای او با نمایشنامه‌ی «ضیافت‌کنندگان» (The Banqueeters) در سال ۴۲۷ پیش از میلاد آغاز شد، اثری که نظریات اخلاقی و آموزشی صاحب‌نظران معاصر را هجو می‌کرد. او در طول عمرش حدود ۴۰ نمایشنامه نوشت که بسیاری از آن‌ها به مسائل اجتماعی و سیاسی دوران جنگ پلوپونز می‌پرداختند. این جنگ طولانی میان آتن و اسپارتا موضوع مرکزی بسیاری از آثار او بود. آریستوفانس با نگاهی انتقادی، سیاستمداران جنگ‌طلب و حاکمان آتن را دستمایه‌ی طنز گزنده‌ی خود قرار داد.

ساختار نمایشنامه‌های آریستوفانس گاه ساده و شلخته به نظر می‌رسد، اما قدرت بی‌مانند او در نوشتن دیالوگ‌های ذکاوت‌مندانه، صحنه‌های خنده‌دار و به‌کارگیری طنز هوشمندانه، آثارش را جاودانه ساخته است. آثاری همچون «زنبورها» (The Wasps)، که هجویه‌ای بر روحیه‌ی ستیزه‌جو و پرخاش‌گر آتنی‌هاست و «لیسیستراتا»، که در آن زنان آتنی برای پایان دادن به جنگ اعتصاب جنسی می‌کنند، نمونه‌های برجسته‌ای از طنز انتقادی او هستند. این آثار، با وجود لحن طنزآمیز، مسائل عمیق انسانی و اجتماعی را مطرح می‌کنند و همچنان برای مخاطبان مدرن خواندنی‌اند.

کتاب پرندگان اثر آریستو فانیس

۵. گایوس والریوس کاتولوس (Gaius Valerius Catullus)

گایوس والریوس کاتولوس

  • سال تولد و درگذشت: ۸۴ (پیش از میلاد) – ۵۴ (پیش از میلاد)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار

گایوس والریوس کاتولوس، که بیشتر با نام کاتولوس شناخته می‌شود، یکی از درخشان‌ترین شاعران روم باستان است که اشعار احساسی آمیخته به عشق و نفرت او در زمره‌ی بهترین نمونه‌های ادبیات غنایی این دوران قرار دارند.

هرچند زندگی‌نامه‌ای رسمی از او به‌جا نمانده، به‌لطف آثارش و منابع تاریخی دیگر اطلاعاتی ناچیز از زندگی او در دست داریم. او در ورونا (Verona) متولد شد و بیشتر زندگی کوتاه اما پرشور و پرحادثه‌اش را در روم گذراند. کاتولوس در روزگاری می‌زیست که چهره‌های برجسته‌ای مانند سیسرو، پومپی و ژولیوس سزار فضای سیاسی و فرهنگی روم را قبضه کرده بودند و او در اشعارش هر از گاهی به این افراد هم اشاره داشت. وی احتمالاً در ۳۰ سالگی درگذشت و به‌عنوان یکی از شاعران جوان اما تاثیرگذار رومی شناخته شد.

دو رویداد عاطفی مهم در زندگی کاتولوس رخ داده که مستقیماً در اشعارش مورد اشاره قرار گرفته‌اند: نخست، مرگ برادرش و دیگری، عشقی نافرجام به زنی متأهل که در شعرهایش از او با نام مستعار لسبیا (Lesbia) یاد می‌کند. افزون بر این، بخشی از اشعار کاتولوس به روابطی همجنس‌گرایانه با پسری به نام یوونتیوس (Juventius) اشاره دارد.

آثار کاتولوس شامل طیف متنوعی از اشعار است: از سروده‌هایی در وصف ازدواج گرفته تا داستان‌های عاشقانه با وزن عروضی هگزامتری و نیز شعرهای طنز و انتقادی. اما او شهرت خود را وامدار مجموعه ۲۵ شعر عاشقانه‌ای است که در وصف لسبیا سروده است. این اشعار، با بیانی صریح و احساسی، هم به شور و شوق عاشقی می‌پردازند، هم به سرخوردگی و ناامیدی ناشی از آن و همچنان جزو ماندگارترین آثار ادبیات کلاسیک به‌شمار می‌روند.

کاتولوس از شاعران یونانی، به‌ویژه سفو (Sappho)، الهام گرفته بود و آثارش از زبان ساده، ریتم روان و صداقتی بی‌پرده برخوردار بودند. او شاعری بود که شاعران دیگر از او الهام می‌گرفتند و در میان هم‌عصران خود جایگاهی ویژه داشت، نشان به این نشان که چهره‌های سرشناس زیادی (همچون اوید) به او ارجاع می‌دادند. البته همه‌ی اشعار کاتولوس از کیفیتی یکسان برخوردار نیستند. شاید برخی‌شان حوصله‌سربر به نظر برسند و برخی دیگر زمخت، ولی روراستی و خلوص احساسی اشعار او باعث شده که در تاریخ ادبیات غرب جزو بهترین نمونه‌ها از ادبیات غنایی به شمار بیایند.

۶. ویرجیل (Virgil)

ویرجیل

  • سال تولد و درگذشت: ۷۰ (پیش از میلاد) – ۱۹ (پیش از میلاد)
  • آثار مهم: ائنید، اکلوگ‌ها و جورجیک‌ها

ویرجیل، بزرگ‌ترین شاعر روم، بیشتر به خاطر حماسه‌ی ملی خود، «انئید» (The Aeneid) شناخته می‌شود. این اثر داستان افسانه‌ای تاسیس روم و مأموریت الهی آن برای متمدن کردن جهان را روایت می‌کند. ویرجیل از دید هم‌دوره‌ای‌های خود و رومیان نسل‌های بعدی، بزرگ‌ترین شاعر روم بود.

ویرجیل با نام کامل پوبلیوس ویرگیلیوس مارو، در خانواده‌ای روستایی به دنیا آمد. او تحصیلات خود را در کرمونا (Cremona)، میلان و سپس روم به پایان رساند و در جریان تحصیل خود به دانشی عمیق در زمینه‌ی ادبیات یونانی، رومی، فنون بلاغی و فلسفه دست پیدا کرد. دوران جوانی او مصادف شد با جنگ‌های داخلی و نابسامانی‌های سیاسی در شبه‌جزیره‌ی ایتالیا و این مسئله تاثیر عمیقی روی او گذاشت، طوری‌که در آثار خودش و هوراس، شاعر هم‌دوره‌اش، ترسی عمیق نسبت به جنگ داخلی موج می‌زند. ویرجیل به دلیل بنیه‌ی ضعیف و خجالتی بودن از فعالیت‌های نظامی و سیاسی کناره‌گیری کرد و زندگی خود را وقف شعر و مطالعات ادبی کرد. همچنین او تا آخر عمر مجرد ماند.

نخستین اثری که از ویرجیل به جا مانده، مجموعه‌ای از ۱۰ شعر شبانی (Pastoral) به نام «اکلوگ‌ها» (Eclogues) است که بین سال‌های ۴۲ تا ۳۷ پیش از میلاد سروده شدند. برخی از این اشعار با الهام از شاعر یونانی، تئوکریتوس (Theocritus)، جهانی آرمانی و روستایی را ترسیم می‌کنند. از جمله شعرهای معروف او، شعر چهارم «اکلوگ‌ها» است که با لحنی عرفانی تولد کودکی را پیش‌بینی می‌کند که عصر طلایی را به روم بازمی‌گرداند. بسیاری ادعا می‌کنند که این کودک اشاره به عیسی مسیح دارد.

اثر دوم ویرجیل، «جورجیک‌ها»، بین سال‌های ۳۷ تا ۳۰ پیش از میلاد نوشته شد و دعوتی به بازسازی زندگی کشاورزی در ایتالیا بود. «جورجیک‌ها» در سال‌های آخر جنگ‌های داخلی روم نوشته شد و انگیزه‌ی پشت نوشته شدن آن این بود که در جریان این جنگ، به دلیل فراخوانده شدن کشاورزان به میدان، زمین‌های کشاورزی خراب شدند و به سکونت‌گاه‌های روم در خارج از شهر آسیبی جبران‌ناپذیر وارد شد.

پس از پیروزی اکتاویان (آگوستوس) در جنگ آکتیوم (Actium)، ویرجیل شروع به نوشتن «انئید» کرد. این حماسه که داستان سفر آئنیاس، شاهزاده تروایی، و بنیان‌گذار روم را روایت می‌کند، از لحاظ ساختار و مضمون به آثار هومر شباهت دارد، اما با بینشی جدید، شخصیت آئنیاس را به نماد ارزش‌های رومی تبدیل کرده است و شاید بتوان گفت بزرگ‌ترین فرقش با آثار هومر، میهن‌پرستانه‌تر بودنش است. این اثر هم در مقیاسی عمومی و هم در مقیاسی خصوصی، زندگی انسان را اکتشاف می‌کند. یکی از به‌یادماندنی‌ترین شخصیت‌های آن، دیدو (Dido)، ملکه‌ی کارتاژ است که با تراژدی عشق نافرجام خود به آنئیاس، عمق احساسی اثر را افزایش می‌دهد.

ویرجیل ۱۱ سال روی انئید کار کرد و پیش از بازبینی نهایی آن در ۱۹ پیش از میلاد درگذشت. او پیش از مرگ وصیت کرد اثرش را نابود کنند، اما آگوستوس، امپراتور وقت روم، مانع از این کار شد و بدین ترتیب، جاودانه شدن نام او در تاریخ را تضمین کرد.

کتاب انه اید اثر ویرژیل

۷. امرؤ القیس

امرؤ القیس

  • سال تولد و درگذشت: حوالی ۵۰۰ میلادی
  • آثار مهم: مجموعه اشعار

امرؤ القیس، شاعر سرشناس عرب در دوران پیش از ظهور اسلام، جزو بزرگ‌ترین شاعران عرب شناخته می‌شود و محمد، پیامبر اسلام، علی‌بن‌ابی‌طالب و شاعران مکتب بصره همه از او نام برده‌اند. او سراینده‌ی یکی از ۷ قصیده‌ای است که در مجموعه‌ی مشهور «المُعَلَقات»، مجموعه‌ای حاوی برترین اشعار شاعران عرب پیش از ظهور اسلام، آورده شده است.

در مورد اصل و نسب او اطلاعاتی دقیق موجود نیست، اما بیشتر روایت‌ها او را کوچک‌ترین پسر حجر، آخرین پادشاه قبیله‌ی کنده معرفی می‌کنند. امرؤ القیس به دلیل سرودن اشعار عاشقانه و اروتیک، دو بار از دربار پدرش اخراج و پس از آن خانه‌به‌دوش شد. پس از این‌که قبیله‌ی بنی‌اسد پدرش را کشتند، او در صدد انتقام برآمد. اگرچه توانست بنی‌اسد را شکست دهد، اما برای بازپس‌گیری پادشاهی خود به کمک بیشتری نیاز داشت. او با حمایت الحارث، شاه غسانیان (سلسله‌ای در شمال غربی عربستان که تحت سلطه‌ی روم شرقی بود)، به امپراتور روم شرقی، ژوستینین اول، معرفی شد. ژوستینین قول حمایت نظامی به او داد، اما براساس افسانه‌ها، هنگام بازگشت به عربستان، امپراتور به او ردا‌یی مسموم داد که باعث مرگش در انقره (آنکارای امروزی) شد.

امرؤ القیس نه تنها بزرگ‌ترین شاعر «المعلقات» شناخته می‌شود، بلکه گفته می‌شود که قالب قصیده‌ی کلاسیک را او ابداع و بسیاری از بن‌مایه‌های تکرارشونده‌ی آن را پایه‌گذاری کرده است، مانند گریستن بر خرابه‌های خیمه‌های قدیمی.

اشعار او در «المعلقات» شامل صحنه‌های شکار و روایت‌های عاشقانه‌ی بی‌پرده است که از پیشگامان انواع شعر شکار و عشق در ادبیات عرب به شمار می‌روند. در قرون وسطی، پژوهش‌گران ادبیات عرب حداقل سه دیوان از اشعار او گردآوری کرده‌اند که شامل حدود ۶۸ قصیده است. با این حال، نمی‌توان مطمئن بود که آیا سراینده‌ی این اشعار خود امرؤالقیس است یا نه.

۸. دو فو (Du Fu)

دو فو

  • سال تولد و درگذشت: ۷۱۲ (میلادی) – ۷۷۰ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار

دو فو، که از سوی بسیاری از منتقدان ادبی بزرگ‌ترین شاعر چینی تمام دوران شناخته می‌شود، تنها با شاعر هم‌دوره‌اش لی بای (Li Bai) در این زمینه رقابت دارد.

او در خانواده‌ای دانشور به دنیا آمد و آموزش کنفوسیوسی سنتی دریافت کرد، اما در آزمون امپراتوری در سال ۷۳۵ ناکام ماند. این شکست موجب شد که جوانی‌اش را به سفر کردن بگذراند. در این دوران، دو فو در مقام شاعر آوازه کسب کرد و با شاعران بزرگی از جمله لی بای آشنا گردید. پس از مدتی کوتاه گرایش به دائوئیسم، دو فو دوباره به کنفوسیوسیسم دوران جوانی‌اش بازگشت و دیگر هیچ‌گاه با لی بای ملاقات نکرد.

در دهه‌ی ۷۴۰، دو فو به‌عنوان عضوی از گروه افسرهای عالی‌رتبه به شهرت رسید، ولی خودش فاقد موقعیت رسمی و ثروت بود. او تلاش کرد با سرودن اشعاری در مدح مقامات عالی‌رتبه‌ی چین، خود را نزد دربار عزیز کند و در نتیجه، موفق شد در دربار به مقامی تشریفاتی دست پیدا کند. او در سال ۷۵۵، در خلال شورش آن لوشان (An Lushan)، رنج‌های بسیاری را تجربه کرد، اما توانست جان سالم به در ببرد و به دربار تبعیدشده پیوست. در آنجا، او پس از مدتی از مقام خود برکنار شد و دوباره دوره‌هایی از فقر و آوارگی را تجربه کرد و در سال‌های پایانی زندگی‌اش به سفرهای بی‌هدف به سمت جنوب مشغول شد. براساس روایت‌های افسانه‌ای، او در سال ۷۷۰ در یک قایق روی رود شیانگ، بر اثر پرخوری و نوشیدن زیاد جان سپرد.

شعرهای اولیه دو فو به توصیف زیبایی طبیعت و اندوه از گذر زمان می‌پرداختند. اما به مرور، او به انتقاد از جنگ و بی‌عدالتی پرداخت. مثلاً شعر «تصنیف چرخ‌های جنگی» (Bingqu Xing) در نکوهش سربازی اجباری سروده شده است. در دوران بحران ۷۵۵ تا ۷۵۹، در اشعارش حس همدردی عمیق نسبت به انسانیتی که در جنگی بی‌هدف گرفتار شده، موج می‌زند.

شهرت دو فو در تاریخ ادبیات چین بر کلاسیک‌گرایی بی‌نظیر او استوار است. او به تمام سبک‌های شعر روزگار خود تسلط داشت، اما اوج تسلطش در سبک لوشی (Lushi) یا «نظم قانون‌مند» قابل‌مشاهده بود، سبکی که آن را به کمال رساند. زبان فشرده و پرمعنای دو فو، در کنار آشنایی عمیقش با سنت ادبی چین، جایگاه او را به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین شاعران این کشور تثبیت کرده است.

۹. المُتَنَبی

المُتَنَبی

  • سال تولد و درگذشت: ۹۱۵ (میلادی) – ۹۶۵ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار

المتنبی که از سوی بسیاری به‌عنوان بزرگ‌ترین شاعر زبان عربی شناخته می‌شود، بیشتر به خاطر مدح‌های خود مشهور است که با زبانی پرآرایه، متکلف و سرشار از استعاره‌های غیرمعمول سروده شده‌اند و تأثیری عمیق بر ادبیات عرب بر جای گذاشتند.

او فرزند یک سقّا بود که ادعا داشت اصل و نسبی کهن و اشرافی دارد که ریشه‌ی آن به جنوب عربستان برمی‌گردد. المتنبی به دلیل برخورداری از استعداد در شعرگویی اجازه‌ی تحصیل دریافت کرد. در سال ۹۲۴، پس از حمله‌ی قرامطه (پیروان شیعه‌ی اسماعیلی) به کوفه، به آن‌ها پیوست و در میان اعراب بادیه‌نشین زندگی کرد و زبان و فرهنگ آن‌ها را آموخت. او با ادعای پیامبری (که لقب المتنبی به معنای «مدعی پیامبری» از همین‌جا گرفته شده)، در سوریه شورشی به راه انداخت که در سال ۹۳۲ سرکوب شد و به خاطر آن به مدت دو سال زندانی گردید. پس از آزادی در سال ۹۳۵، او از ادعای خود دست کشید و شاعری سرگردان شد.

المتنبی مدایح خود را با پیروی از سنت شاعرانی چون ابوتَمام و بُحتُری سرود. یکی از برجسته‌ترین دوره‌های شعرگویی او در دربار سیف‌الدوله حمدانی در شمال سوریه بود، جایی که او شاهکارهایی در مدح سیف‌الدوله خلق کرد. از جمله این اشعار، ابیاتی است که پس از بهبودی سیف‌الدوله از بیماری سرود، مثلاً: «نور به خورشید بازگشته است؛ پیش از این خاموش بود / گویا نبودن آن در جسم، نوعی بیماری بود.»

در اواخر اقامت در دربار سیف‌الدوله، او قربانی دسیسه‌ها و حسادت‌های درباریان شد و در سال ۹۵۷ سوریه را ترک کرد و به مصر رفت، جایی که تحت حمایت ابوالمسک کافور، حاکم اتیوپیایی و غلام اخته‌شده‌ی آزادشده قرار گرفت. اما او با سرودن اشعاری هجوآمیز و تند و تیز علیه کافور، باعث آزردگی خاطرش شد و در حدود سال ۹۶۰ از مصر گریخت. پس از سفرهایی بیشتر، از جمله به بغداد و کوفه، در نهایت تحت حمایت عضدالدوله دیلمی برای مدتی در شیراز اقامت گزید. در سال ۹۶۵، هنگام بازگشت به عراق، نزدیک بغداد به دست راهزنان کشته شد.

در اشعار المتنبی نوعی غرور و تکبر خاص موج می‌زند و به‌رغم پیچیدگی‌های زبانی، با مهارت و هنرمندی بی‌نظیر سروده شده‌اند. او قصیده را به‌شکلی شخصی‌تر و آزادانه‌تر سرود و با ترکیب عناصر اشعار عراقی و سوری با عناصر کلاسیک، سبکی نئوکلاسیک خلق کرد که جایگاه ویژه‌ای در تاریخ ادبیات عرب به او داده است، طوری‌که بسیاری از ابیات او در زبان عربی به ضرب‌المثل تبدیل شده‌اند.

۱۰. فردوسی

فردوسی

  • سال تولد و درگذشت: ۹۳۵ (میلادی) – ۱۰۲۰ (میلادی)
  • آثار مهم: شاهنامه

ابوالقاسم فردوسی، شاعر بزرگ ایرانی، با شاهکار خود، «شاهنامه»، حماسه‌سرایی در ایران و زبان فارسی را به بالاترین درجه‌ی خود رساند. او در پاژ، روستایی نزدیک طوس متولد شد. اطلاعات اندکی از زندگی او در دست است و بیشتر جزئیات از روایت‌های نظامی عروضی در قرن ۱۲ میلادی به‌دست آمده است که در سال ۱۱۱۶ یا ۱۱۱۷ به آرامگاه فردوسی سفر کرد و کمتر از یک قرن پس از مرگ او، روایت‌های محلی درباره‌ی فردوسی را جمع‌آوری کرد.

فردوسی، که مالک زمین و دهقان بود، برای تهیه‌ی جهیزیه دخترش سرودن شاهنامه را آغاز کرد. این اثر بزرگ، شامل نزدیک به ۶۰ هزار بیت می‌شود، بر اساس دست‌نوشته‌ای منثور به همین نام نوشته شد که خود ترجمه‌ای از خوَدای‌نامگ (به معنای شاهنامه) به زبان پهلوی بود. فردوسی همچنین هزار بیت از اشعار دقیقی، شاعر سامانی را که درباره‌ی ظهور زرتشت سروده بود، در اثر خود گنجاند. او شاهنامه را در سال ۱۰۱۰ میلادی به پایان رساند و آن را به سلطان محمود غزنوی تقدیم کرد. در آن زمان خراسان تحت سلطه‌ی سلطان محمود بود.

رابطه‌ی میان فردوسی و سلطان محمود آمیخته به افسانه‌های بسیار است. گفته می‌شود فردوسی به غزنی رفت و با کمک وزیر دربار، احمد میمندی، شاهنامه را به سلطان عرضه کرد. اما سلطان تحت تاثیر بدخواهان و دشمنان میمندی، تنها ۲۰ هزار درهم به فردوسی پرداخت کرد؛ مبلغی که در نظر او توهین‌آمیز بود. فردوسی در اعتراض، به حمام رفت و این پول را بین کارکنان حمام تقسیم کرد و به‌سرعت از خشم سلطان گریخت. او مدتی در هرات و سپس در مازندران تحت حمایت شهریار، یکی از نوادگان ساسانیان، زندگی کرد. در این دوران، فردوسی هجوی تند علیه سلطان محمود سرود، اما شهریار او را ترغیب کرد که پیش‌گفتار شاهنامه را تغییر ندهد و این هجو را از متن حذف کرد. با این حال، این هجو تا به امروز باقی مانده است.

فردوسی بیش از ۸۰ سال زیست. طبق روایت‌ها، سلطان محمود در اواخر عمر شاعر قصد داشت بی‌مهری خود را جبران کند و هدیه‌ای گران‌بها، به قیمت ۶۰ هزار دینار، برای او فرستاد، اما این هدیه پس از درگذشت فردوسی به طوس رسید و باعث شد او با دلی شکسته از دنیا برود.

ایرانیان فردوسی را بزرگ‌ترین شاعر ملی خود می‌دانند. شاهنامه که به زبان پارسی سره سروده شده و واژه‌های غیرفارسی در آن به‌ندرت یافت می‌شود، نزدیک به هزار سال است که همچنان خوانده و شنیده می‌شود. این اثر برای ایرانیان یادآور شکوه و بزرگی تاریخ ملی آن‌هاست که برای همیشه در قالب شعری حماسی و پرشکوه ماندگار شده است.

کتاب شاهنامه فردوسی اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی

۱۱. موراساکی شیکیبو (Murasaki Shikibu)

موراساکی شیکیبو

  • سال تولد و درگذشت: ۹۷۸ (میلادی) – ۱۰۱۴ (میلادی)
  • آثار مهم: حکایت گنجی

موراساکی شیکیبو نامی است که به یکی از بانوان دربار ژاپن اعطا شده که «حکایت گنجی» (Genji Monotagari یا Tale of Genji)  را نوشته، اثری که بزرگ‌ترین اثر ادبی ژاپن و قدیمی‌ترین رمان کامل جهان شناخته می‌شود. نام واقعی او مشخص نیست و گمان می‌رود لقب موراساکی از نام قهرمان زن این داستان گرفته شده باشد. مهم‌ترین منبع اطلاعاتی که درباره‌ی زندگی او در اختیار داریم، خاطراتی است که خودش بین سال‌های ۱۰۰۷ تا ۱۰۱۰ نگاشته و در آن‌ها تصویری جذاب از زندگی در دربار امپراتور جوتو مون‌این (Joto Mon’in) ارائه داده است.

برخی منتقدان معتقدند که موراساکی شیکیبو «حکایت گنجی» را بین سال‌های ۱۰۰۱ (سال درگذشت همسرش، فوجیوارا نوبوتاکا) و ۱۰۰۵، سالی که به خدمت دربار درآمد، نوشته است. اما به احتمال زیاد نگارش این اثر طولانی و پیچیده بیش از این به طول انجامیده و حدود سال ۱۰۱۰ به پایان رسیده است.

«حکایت گنجی» تصویری از جامعه‌ای منحصر به فرد از اشراف‌زادگان بسیار متمدن و هنردوست را به تصویر می‌کشد، جامعه‌ای که در آن شعر، موسیقی، خوشنویسی و آداب معاشرت جایگاه مهمی داشتند. بخش عمده‌ای از داستان به روابط عاشقانه‌ی شاهزاده گنجی و زنان مختلف زندگی‌اش اختصاص دارد که هر یک با ظرافتی بی‌نظیر توصیف شده‌اند. این رمان چندان حادثه‌محور نیست و به‌اصطلاح در آن اتفاق خاصی نمی‌افتد، اما سرشار از احساسات انسانی و توجه به زیبایی‌های طبیعت است. با پیشروی داستان، لحن آن تاریک‌تر می‌شود که شاید بازتاب باورهای بودایی موراساکی شیکیبو در خصوص پوچی دنیا باشد. با این حال، برخی اعتقاد دارند که ۱۴ فصل آخر کتاب را نویسنده‌ی دیگری نوشته است.

ترجمه‌ی انگلیسی آرتور ویلی (Arthur Waley) از «حکایت گنجی» – انتشاریافته در سال ۱۹۳۵ – یکی از آثار کلاسیک ادبیات ترجمه‌ای به زبان انگلیسی شناخته می‌شود. دفترچه خاطرات موراساکی شیکیبو نیز در کتاب «خاطرات بانوان دربار ژاپن قدیم» با ترجمه‌ی آنی شپلی اوموری (Annie Shapely Omori) و کوچی دوی (Kochi Doi) گنجانده شده است. این کتاب نیز در سال ۱۹۳۵ منتشر شد.

۱۲. مولَوی

مولَوی

  • سال تولد و درگذشت: ۱۲۰۷ (میلادی) – ۱۲۷۳ (میلادی)
  • آثار مهم: مثنوی معنوی، دیوان شمس

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی (در غرب، معروف به رومی یا Rumi) شاعر، عارف و اندیشمند بزرگ فارسی‌زبان، یکی از بزرگ‌ترین چهره‌های عرفان و ادب جهان شناخته می‌شود. آثار او، به‌ویژه «مثنوی معنوی» و «دیوان شمس تبریزی»، هم از لحاظ بلاغی و زبانی جزو بهترین آثار ادبیات فارسی‌اند، هم به‌عنوان گنجینه‌ای از آموزه‌های معنوی، قرن‌هاست که الهام‌بخش جهانیان بوده‌اند. پس از درگذشت او، شاگردانش – به سرکردگی پسر و نوه‌اش – طریقت مولویه را بنیان نهادند که یکی از مهم‌ترین زیرشاخه‌های تصوف است. پیروان این طریقت ( و به‌طور کلی تصوف) رقصی معروف به نام «سماع» دارند که در آن در راستای رسیدن به خلسه و فرو رفتن در حس‌وحالی معنوی، دایره‌وار دور خود می‌چرخند و برای همین تصویری که از مولوی و پیروانش در ذهن غربیان ثبت شده، درویش‌هایی چرخنده است.

مولانا در بلخ (واقع در افغانستان کنونی) متولد شد. پدرش، بهاءالدین ولد، یکی از عالمان و عارفان برجسته‌ی زمان خود بود. خانواده‌ی او به‌دلیل اختلاف با حاکمان محلی یا شاید هم تهدید حمله‌ی مغولان، حدود سال ۱۲۱۸ میلادی از بلخ کوچ کردند. در نیشابور، مولانا با شیخ عطار نیشابوری، شاعر و عارف مشهور، دیدار کرد. خانواده‌ی جلال‌الدین پس از زیارت از مکه و  سفر به دیگر مناطق خاورمیانه، در آناتولی (روم) ساکن شدند که در آن زمان تحت سلطه‌ی سلجوقیان ترک قرار داشت و در رونق به سر می‌برد. سرانجام، آن‌ها در قونیه مستقر شدند، جایی که بهاءالدین به تدریس علوم دینی پرداخت.

پس از درگذشت بهاءالدین در ۱۲۳۱ میلادی، مولانا راه پدر را ادامه داد و به تدریس علوم دینی مشغول شد. در این دوران، مولانا تحت تعلیمات برهان‌الدین محقق تِرمِذی، یکی از شاگردان پدرش، هرچه عمیق‌تر با مفاهیم عرفانی آشنا شد. او سفرهایی به سوریه و دیگر مناطق داشت و برخی منابع احتمال می‌دهند که در این سفرها با ابن عربی، فیلسوف بزرگ اسلامی، ملاقات کرده باشد.

در سال ۱۲۴۴ اتفاقی رخ داد که زندگی مولوی را دگرگون کرد: او در خیابان‌های قونیه شمس تبریزی، درویش سرگردان را ملاقات کرد (البته برخی منابع احتمال می‌دهند این دیدار برای نخستین بار در سوریه رخ داده باشد). شمس تبریزی، با جذبه‌ی فوق‌العاده و بینش معنوی خود، مولانا را دگرگون کرد و او را از یک معلم دینی به یک عارف الهی تبدیل ساخت. رابطه‌ی نزدیک میان آن‌ها موجب شد مولانا از تدریس فاصله بگیرد، خانواده‌ی خود را نادیده بگیرد و بیشتر وقت خود را با شمس بگذراند. این وابستگی شدید، مخالفت و حسادت اطرافیان، به‌ویژه خانواده‌ی مولانا را برانگیخت. شمس برای مدتی قونیه را ترک کرد، اما با تلاش سلطان ولد، پسر مولانا، به قونیه بازگشت. با این حال، در سال ۱۲۴۷ شمس برای همیشه ناپدید شد. در قرن بیستم کاشف به عمل آمد که شمس با آگاهی پسران مولانا به قتل رسید و در نزدیکی چاهی در قونیه – که تا به امروز وجود دارد – دفن شد.

این تجربه مولانا را عمیقاً متحول کرد و برای انتقال حس عشق، دلتنگی و فقدانی که تجربه کرده بود، به شعر گفتن روی آورد. غزلیات و رباعیات او، که بسیاری از آن‌ها در «دیوان شمس تبریزی» گردآوری شده‌اند، عشق را به‌عنوان نیروی الهی و جهان‌شمول می‌ستایند. مولانا اغلب نام شمس را به‌جای تخلص خود در پایان اشعار می‌آورد، انگار که شمس بخشی از وجود او شده بود.

پس از شمس، مولانا با افرادی مانند صلاح‌الدین زرکوب و حسام‌الدین چلبی روابط معنوی عمیقی برقرار کرد. تحت‌تاثیر حسام‌الدین، او سرودن «مثنوی معنوی» را آغاز کرد که شامل حدود ۲۶ هزار بیت شعر است. این اثر، که سرشار از داستان‌ها، تمثیلات و حکایات عرفانی است، یکی از بزرگ‌ترین آثار تعلیمی و عرفانی جهان به‌شمار می‌رود. «مثنوی معنوی» دربرگیرنده‌ی تمامی جنبه‌های تصوف در قرن سیزدهم است و عشق الهی را به زبانی شاعرانه و بی‌نظیر بیان می‌کند.

مولانا پس از به پایان رساندن «مثنوی معنوی» چند سال بیشتر زنده نماند. او در قونیه از احترام و اعتباری سرشار برخوردار بود و علاوه بر مسلمانان، راهبان مسیحی نیز به دیدارش می‌آمدند. پس از مرگ او در سال ۱۲۷۳ میلادی، پسرش سلطان ولد طریقت مولویه را سامان داد و آموزه‌های پدر را حفظ کرد. آرامگاه مولانا در قونیه، معروف به گنبد سبز یا موزه‌ی مولوی، امروزه یکی از مکان‌های زیارتی مهم جهان است و هر سال هزاران نفر از سراسر جهان به این مکان می‌آیند.

مولانا، با شعرهای خود، مفاهیم عمیقی چون عشق، معنویت و انسانیت را فراتر از محدودیت‌های مرزی و زبانی به جهانیان معرفی کرد. آثار او همچنان الهام‌بخش نسل‌های بی‌شمار در سراسر جهان است.

کتاب مثنوی معنوی اثر مولانا جلال الدین محمد بلخی انتشارات پیام عدالت

۱۳. دانته آلیگیری (Dante Alighieri)

دانته

  • سال تولد و درگذشت: ۱۲۶۵ (میلادی) – ۱۳۲۱ (میلادی)
  • آثار مهم: کمدی الهی، زندگانی نو

دانته آلیگیری شاعر، نویسنده، فیلسوف و اندیشمند سیاسی ایتالیایی، از برجسته‌ترین چهره‌های ادبیات جهان است. شاهکار او، «کمدی الهی» (La Divina Commedia یا The Divine Comedy) اثری حماسی و عرفانی است که سفر خیالی انسان از دوزخ به برزخ و نهایتاً بهشت را روایت و سرنوشت بشریت را از دیدگاه جهان‌بینی مسیحی و کاتولیک واکاوی می‌کند. دانته این اثر را به زبان ایتالیایی – گویش فلورانسی – نوشت، آن هم در زمانی که رسم بر این بود اندیشمندان اروپایی آثار خود را به زبان لاتین بنویسند. این تصمیم او آغازگر تحولی اساسی در ادبیات اروپا بود و باعث شد نویسندگان اروپایی به‌مرور از لاتین فاصله بگیرند و به زبان مادری خود بنویسند. همچنین «کمدی الهی» باعث شد گویش فلورانسی دانته در آینده به فرم استاندارد زبان ایتالیایی تبدیل شود.

دانته در فلورانس و در خانواده‌ای اشرافی به دنیا آمد. او یک بار در سن ۹ سالگی و بار دیگر در سن ۱۸ سالگی بئاتریس پورتیناری (Beatrice Portinari) را ملاقات کرد، زنی که بعدها الهام‌بخش اصلی خلق آثارش شد. در «زندگی نو» (La Vita Nuova)، او داستان عشق افلاطونی خود به بئاتریس را روایت کرد. «زندگی نو» اثری ادبی در سبک پروزیمِتروم (Prosimetrum) است که به‌نوعی ترکیبی از نثر و شعر است و به زبان لاتین نوشته شده بود. مرگ زودهنگام بئاتریس در سن ۲۵ سالگی، تأثیری عمیق بر دانته گذاشت و او را به سمت تفکرات معنوی سوق داد.

دانته در دنیای سیاست فلورانس نقش داشت. در دوران زندگی او، فلورانس صحنه‌ی درگیری دو جناح شده بود: یکی گوئلف‌ها (Guelfs) که طرفداران پاپ بودند و دیگری گیبلین‌ها (Ghibellines) که طرفدار امپراتوری مقدس روم بودند. دانته در جناح گوئلف‌ها فعالیت داشت.

در سال ۱۳۰۲، به‌دلیل اتهامات سیاسی ناشی از درگیری‌های درون‌حزبی، دانته و تعدادی از هم‌حزبی‌هایش به اعدام محکوم شدند. بدین ترتیب او راهی تبعیدی اجباری شد و هرگز به فلورانس بازنگشت. این دوران دشوار او را به نوشتن آثار فلسفی و معنوی مانند «مهمانی» (Il Convivio) و «درباره‌ی سلطنت» (De Monarchia) سوق داد.

دانته کار بر روی «کمدی الهی» را از سال ۱۳۰۸ آغاز کرد و تا زمان مرگ ادامه داد. این اثر شامل ۱۰۰ سروده (Canto) است که بین سه بخش دوزخ، برزخ و بهشت تقسیم شده‌اند. سفر خیالی دانته، که با هدایت ویرجیل در دوزخ و برزح و بئاتریس در بهشت انجام می‌شود، نمادی از تکاپوی انسان برای درک مفاهیمی چون گناه، توبه و رستگاری است. این اثر ساختاری به‌شدت پیچیده دارد و در آن دانته بسیاری از اشخاص هم‌دوره‌ی خود را به باد انتقاد گرفت.

«کمدی الهی» با سرعتی زیاد به یکی از آثار کلاسیک ادبیات و سرچشمه‌ی الهام‌گیری برای بسیاری از نویسندگان و فیلسوف‌ها تبدیل شد، نشان به این نشان که جووانی بوکاچیو در سال ۱۳۷۳ یا ۷۴، حدود نیم‌قرن پس از مرگ دانته، «کمدی الهی» را در دانشگاه تدریس کرد و بدین ترتیب، دانته را به نخستین نویسنده‌ی معاصر تبدیل کرد که آثارش در کنار نویسندگان کلاسیک در دانشگاه تدریس می‌شدند.

دانته در سال ۱۳۲۱ در راونا (Ravenna) درگذشت و آرامگاهش امروز یکی از مکان‌های تاریخی مهم جهان است. «کمدی الهی» تا به امروز یکی از مهم‌ترین آثار ادبی با محور مسیحیت باقی مانده و بسیاری از تصویرهای کلیشه‌ای که در فرهنگ عامه درباره‌ی جهنم ثبت شده‌اند، ریشه در این شعر منحصربفرد دارند.

کتاب کمدی الهی اثر دانته آلیگیری - سه جلدی

۱۴. پترارک (Petrarch)

پترارک

  • سال تولد و درگذشت: ۱۳۰۴ (میلادی) – ۱۳۷۴ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار

پترارک شاعر و انسان‌گرای ایتالیایی، یکی از بزرگ‌ترین اندیشمندان و شاعران دوره‌ی خود بود. در واقع آغاز رنسانس در ایتالیا به پترارک و دانته نسبت داده می‌شود. اشعار پترارک، به‌ویژه سروده‌هایش برای لاورا (Laura)، الهام‌بخش شکوفایی شعر غنایی در دوره‌ی رنسانس بود. پترارک، با نام اصلی فرانچسکو پترارکا، با اهمیت ویژه‌ای برای آثار کلاسیک قائل بود و بدین ترتیب پلی میان سنت‌های ادبی یونان و روم باستان و تفکرات مطرح در زمان خود ایجاد کرد. در واقع یکی از تصورات عمومی این است که کشف نامه‌های سیسرو از جانب پترارک پایه‌گذار رنسانس و انسان‌گرایی (Humanism) بود.

پترارک در خانواده‌ای اهل فلورانس به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی خود را در کارپنتراس (Carpentras) فرانسه آغاز کرد و به خواست پدرش در سال ۱۳۱۶ برای تحصیل در رشته حقوق به مون‌پلیه (Montpellier) در فرانسه رفت. سپس در سال ۱۳۲۰ در بولونیا به ادامه‌ی این رشته پرداخت، اما پس از مرگ پدرش در ۱۳۲۶، به آوینیون رفت و در منزل کاردینال جووانی کولونا (Giovanni Colonna)، اسقفی بانفوذ، مشغول به کار شد.

در ۶ آوریل ۱۳۲۷، پترارک در کلیسای سنت کلر واقع در آوینیون برای نخستین بار لاورا را ملاقات کرد. این عشق پاک و دست‌نیافتنی، الهام‌بخش سروده شدن اشعاری به زبان ایتالیایی شد که بعدها با نام «ایل کانزونیِره» (Il Canzoniere) شناخته شدند. این مجموعه شامل دو بخش است: اشعار زمان حیات لاورا و اشعار پس از مرگ لاورا. لاورا در ۶ آوریل ۱۳۴۸، در آن سال‌هایی که طاعون سیاه اروپا را به زانو درآورده بود و درست در سالگرد آشنایی شان، درگذشت. پترارک اشعار خود را به‌گونه‌ای سروده بود که علاوه بر عشق به لاورا، روایت‌گر رشد معنوی و روحانی خودش هم باشند.

در دهه‌ی ۱۳۳۰، شهرت پترارک به‌عنوان یک اندیشمند و شاعر افزایش یافت و در سال ۱۳۴۱ در تپه‌ی کاپیتولین، تاج شاعری بر سر او گذاشته شد. او با الهام‌گیری از آثار نویسندگان کلاسیک، از جمله ویرجیل و سیسرو، در مقابل فلسفه‌ی غالب ارسطویی در مدارس و دانشگاه‌های قرون وسطی قد علم کرد و بیان داشت که باید ارزش معنوی و روحانی آثار کلاسیک زنده شود. او در آثاری چون «نامه‌ها» (Epistolae metricae)، «پیروزی‌ها» (Trionfi) و «درباره‌ی نادانی خود و دیگران» (De sui ipsius et multorum ignorantia) به بررسی ارزش‌های اخلاقی، معنوی و انسانی پرداخت.

پترارک در سال‌های پایانی زندگی‌اش میان پادوآ و آرکوآ جابجا می‌شد. او همچنان در عرصه‌ی دیپلماسی فعال بود و تا آخرین لحظات عمرش به نوشتن ادامه داد. در سال ۱۳۷۰، با وجود این‌که به سکته‌ی مغزی دچار شد، همچنان به کار روی آثارش ادامه داد. در سال ۱۳۷۴، در حال مطالعه در دفتر کارش، در حالی‌که سرش روی کتابی حاوی نوشته‌های ویرجیل افتاده بود، درگذشت.

پترارک به‌نوعی پدر انسان‌گرایی بود. آثار او، با تلفیق عشق، فلسفه و ارزش‌های روم باستان، پایه‌گذار رنسانس و الهام‌بخش بسیاری از نویسندگان و اندیشمندان آتی شد.

کتاب سروده های عاشقانه فرانچسکو پترارکا اثر فرانچسکو پترارکا

۱۵. جفری چاوسر (Geoffrey Chaucer)

جفری چاوسر

  • سال تولد و درگذشت: ۱۳۴۲ یا ۴۳ (میلادی) – ۱۴۰۰ (میلادی)
  • آثار مهم: حکایت‌های کنتربری، ترویلوس و کرسیدا

جفری چاوسر، بزرگ‌ترین نویسنده‌ی انگلیسی پیش از شکسپیر، با شاهکار خود «حکایت‌های کنتربری» (The Canterbury Tales) یکی از برجسته‌ترین آثار منظوم انگلیسی را خلق کرد. در قرن چهاردهم، چاوسر در مقام فردی درباری، دیپلمات و کارمند دولتی نقشی مهم در امور دیوان‌سالارانه‌ی کشورش ایفا می‌کرد، اما این روزها به‌خاطر اشعارش شناخته می‌شود.

نام چاوسر برای اولین‌بار در سال ۱۳۵۷ میلادی در اسناد تاریخی، به‌عنوان یکی از کارکنان منزل کنتس اولستر دیده می‌شود. او در دهه‌ی ۱۳۶۰ در ارتش ادوارد سوم خدمت کرد و در محاصره‌ی ناموفق رنس (Reims) اسیر شد. در این دوران، او با اشراف‌زادگان و نخبگان سیاسی ارتباط برقرار کرد و آشنایانی که در این مسیر پیدا کرد، تأثیر زیادی روی کار ادبی و پیشرفت شغلی‌اش داشتند.

نخستین اثر مهم او، «کتاب دوشس» (Book of the Duchess)، در اواخر ۱۳۶۹ یا اوایل ۱۳۷۰ نوشته شد و مرثیه‌ای برای بلانش، دوشس لنکستر بود. این شعر هم مثل بسیاری از شعرهای آتی او در سبک وحی رویاگونه (Dream Vision) نوشته شد که یکی از ژانرهای ادبی پرطرفدار قرون وسطی بود.

دهه‌ی ۱۳۷۰ با مأموریت‌های دیپلماتیک متعدد چاوسر به فلاندر، فرانسه و ایتالیا همراه بود. در این دوران، او با آثار دانته، پترارک و بوکاچیو آشنا شد و این آشنایی تاثیر عمیقی روی کارهای آتی او داشت. «خانه‌ی شهرت» (The House of Fame)، برجسته‌ترین اثر او در این دوران است. اگرچه این اثر ناتمام است، اما نشان‌دهنده‌ی پیشرفت او در مهارت‌های شعرگویی بود. در دهه‌ی ۱۳۸۰، چاوسر با ناآرامی‌های سیاسی و شخصی از جمله شورش دهقانان (۱۳۸۱) و مرگ همسرش (۱۳۸۷)، روبرو شد. با وجود این مشکلات، او آثار برجسته‌ای مانند «پارلمان پرندگان» (The Parlement of Foules) و ترجمه‌ی «تسلای فلسفه» (The Constellation of Philosophy)، اثر بوئتیوس را تولید کرد. «پارلمان پرندگان» از این لحاظ حائز اهمیت است که ممکن است ریشه‌ی نسبت داده شدن روز ولنتاین به روز عشاق باشد، چون پژوهش‌گران، منبع دیگری قدیمی‌تر از این شعر پیدا نکرده‌اند که این روز را با عنوان روز عشاق یاد کرده باشد.

«ترویلوس و کرسیدا» (Troilus and Cressida)، اثری با بیش از ۸۰۰۰ مصراع شعر، یکی از بزرگ‌ترین آثار او به شمار می‌رود. این شعر داستانی عاشقانه در بستر جنگ تروا را با نگاهی روان‌شناسانه و عمیق روایت می‌کند. در این دوره، چاوسر «افسانه‌ی زنان نیک‌سرشت» (The Legend of Good Women) را نیز نوشت که برای نخستین بار علاقه‌ی او به ساختار «داستان درون داستان» را نشان داد.

بزرگ‌ترین دستاورد ادبی چاوسر در دهه‌ی آخر عمرش خلق شد: «حکایت‌های کنتربری». این اثر داستان حدوداً ۳۰ زائر را روایت می‌کند که در مهمان‌خانه‌ای در ساوت‌وارک (Southwark) گرد هم می‌آیند و در طی سفر به زیارت‌گاه توماس بکت در کنتربری، مسابقه‌ی داستان‌گویی برگزار می‌کنند. ساختار «داستان درون داستان» اثر به چاوسر اجازه داد تا شخصیت‌هایی از طبقات و مشاغل مختلف را معرفی و مجموعه‌ای از داستان‌های متنوع در ژانرهای مختلف را در قالب شعر و نثر روایت کند. «حکایت‌های کنتربری» با وجود ناتمام ماندن، اثری منسجم است که هم طنز و هم تراژدی شرایط انسانی را پوشش می‌دهد. همچنین «حکایت‌های کنتربری» یکی از ارزشمندترین منابع برای پژوهش درباره‌ی جزییات زندگی مردم در قرون وسطی است.

چاوسر در سال ۱۴۰۰ درگذشت و در کلیسای وست‌مینستر به خاک سپرده شد. او به‌لطف استعداد شعرگویی و تأثیرپذیری از ادبیات کلاسیک و معاصر، به زبان انگلیسی رنگ و بویی ادبی بخشید و همچون دانته، باعث شد گویش او، به انگلیسی استاندارد در آینده تبدیل شود.

کتاب حکایت های کنتربری اثر جفری چاسر نشر چشمه

۱۶. لوئیس دکاموئِس (Luís de Camões)

لوئیس دکاموئس

  • سال تولد و درگذشت: ۱۵۲۴ یا ۱۵۲۵ (میلادی) – ۱۵۸۰ (میلادی)
  • آثار مهم: لوسیادها

لوئیس د کاموئس، بزرگ‌ترین شاعر ملی پرتغال، با اثر جاودانه خود «لوسیادها» (Os Lusíadas) جایگاهی برجسته در ادبیات جهان به دست آورده است. این حماسه درباره‌ی سفر دریایی واسکو د گاما (Vasco de Gama)، اکتشاف‌گر پرتغالی است که نخستین اروپایی‌ای بود که از راه دریا به هندوستان رسید. دکاموئس با تبدیل کردن واسکو د گاما به قهرمانی حماسی، تاریخ و شجاعت ملت پرتغال را در برابر چالش‌های طبیعی و انسانی به تصویر کشیده است.

کاموئس در لیسبون و در دوران اوج استعمارگرایی پرتغال متولد شد. او از خانواده‌ی «اشراف‌زادگان قدیمی» بود که همچنان لقب اشراف‌زاده را یدک می‌کشیدند، ولی ثروت چندانی نداشتند. کاموئس ارتباط نزدیکی با بزرگان پرتغال و اسپانیا داشت. برخی می‌گویند او در دانشگاه کویمبرا (Coimbra) تحصیل کرده. مدرکی دال بر این مدعا وجود ندارد، ولی دانش عمیق او در ادبیات و فرهنگ کلاسیک نشان‌دهنده‌ی مطالعات گسترده‌اش است. او احتمالاً ۱۷ سال از زندگی خود را در هند گذراند و در سال ۱۵۷۰ به پرتغال بازگشت.

«لوسیادها» که در سال ۱۵۷۲ منتشر شد، از واژه‌ی «Lusiads» به معنای «پرتغالی‌ها» گرفته شده و به نام باستانی پرتغال، «لوسیتانیا» (Lusitania) اشاره دارد. این اثر در ۱۰ سروده (Canto) با وزن عروضی اتاوا ریما نوشته شده که روی هم ۱۱۰۲ بند درازا دارند. داستان در لحظه‌ای آغاز می‌شود که کشتی‌های واسکو دا گاما در اقیانوس هند در حرکت‌اند و خدایان المپ گرد هم می‌آیند تا سرنوشت این سفر را تعیین کنند. ونوس (الهه‌ی عشق) از پرتغالی‌ها حمایت می‌کند، در حالی که باکوس (خدای شراب) علیه آن‌ها توطئه می‌چیند. بله، این شعر حماسی خدایان یونان و روم باستان را در بستر دنیایی کاملاً مسیحی قرار می‌دهد. از ما نپرسید چطور چنین چیزی ممکن است!

در قسمتی از حماسه، واسکو د گاما و همراهانش چند روز مهمان ملینده (Melinde)، یکی از پادشاهان حاکم بر شرق آفریقا می‌شوند. بنا بر درخواست پادشاه، کاموئش داستان‌های تاریخی و اساطیری پرتغال را برای او (و متعاقباً، مای خواننده) بازگو می‌کند. بخش‌هایی که در ادامه فهرست شده‌اند، جزو به‌یادماندنی‌ترین بخش‌های توصیفی حماسه هستند:

  • قتل اینس د کاسترو (Inês de Castro)، زن پادشاه پدرو اول که در فرهنگ پرتغال به نماد مرگ برای عشق تبدیل شده
  • نبرد الجوباروتا (Aljubarrota)، نبرد بین پرتغال و کاستیل در سال ۱۳۸۵
  • توصیف آتش سنت المو ( Elmo’s Fire) که پدیده‌ای طبیعی و نادر است که به‌صورت تابش الکتریکی آبی یا بنفش‌رنگ در نوک اجسام بلند، مانند دکل کشتی‌ها یا برج‌ها، در شرایط طوفانی ظاهر می‌شود
  • داستان غولی به نام آداماستور (Adamastor) که یک شخصیت خیالی/اساطیری است که خود کاموئس آن را خلق کرده و به‌نوعی تجسم منطقه‌ای جغرافیایی به نام دماغه‌ی امید نیک (Cape of Good Hope) است و نماد خطرات دریا و نیروهای سهمگین طبیعت است که پرتغالی‌ها در عصر اکتشاف با آن‌ها روبرو شده و بر آن‌ها غلبه کردند

هنگام بازگشت دریانوردان به پرتغال، آن‌ها در جزیره‌ای که ونوس برایشان خلق کرده استراحت می‌کنند و نیمف‌ها (پریان دریایی)، بابت زحمت‌شان به آن‌ها پاداش می‌دهند.

«لوسیادها» تلفیقی از ارجاعات به ادبیات و اساطیر کلاسیک و بیان تجربیات دریانوردی است. کاموئس با نوشتن این اثر، قصد داشت پیامی هشدارآمیز به پادشاهان مسیحی دهد: این‌که اگر از درگیری‌های بیهوده دست برندارند و با هم متحد نشوند، در برابر خطر گسترش اسلام از سمت جنوب شرقی اروپا بی‌دفاع خواهند ماند. این شاهکار، با تسلط شگفت‌انگیز بر زبان پرتغالی و ریزه‌کاری‌های سبک حماسه، نام کاموئس را به‌عنوان یکی از بهترین نویسندگان جهان در تاریخ ثبت کرده است.

کاموئش علاوه بر نوشتن این حماسه، در زمینه‌ی شعر غنایی و نمایشنامه‌نویسی نیز فعالیت داشت. غزل‌ها، مرثیه‌ها و اشعار دیگر او که پس از مرگش منتشر شدند، نشان‌دهنده‌ی اوج قدرت شاعری او هستند. کاموئس یکی از چهره‌های ادبی اصلی برای پرتغال و برزیل است.

۱۷. میشل دو مونتنی (Michel de Montaigne)

میشل دو مونتنی

  • سال تولد و درگذشت: ۱۵۳۳ (میلادی) – ۱۵۹۲ (میلادی)
  • آثار مهم: تتبعات (Essais)

میشل دو مونتنی نویسنده و فیلسوف فرانسوی، شکلی جدید در ادبیات به نام «انشا» یا «جستارنویسی» را ابداع کرد و بدین ترتیب به یکی از بهترین نویسندگان جهان در عرصه‌‌ی آثار ادبی ناداستان تبدیل شد. مجموعه‌ی جستارنویسی‌های او – که با عنوان «Essais» یا «تتبعات» یا «مقالات» مشخص شده – یکی از صمیمی‌ترین و جذاب‌ترین خودنگاری‌های تاریخ است که در آن مونتنی با صداقتی بی‌نظیر به کاوش افکار و تجربیات خود می‌پردازد.

مونتنی در کودکی با روش آموزشی خاص پدرش مورد تعلیم قرار گرفت، بدین صورت که در کودکی فقط باید به زبان لاتین حرف می‌زد و لاتین را پیش از زبان مادری‌اش یعنی فرانسوی آموخت. او در کالج گویِن (Guyenne) و دانشگاه تولوز (Toulouse) به تحصیل حقوق پرداخت و وارد دستگاه قضایی فرانسه شد. او در ۲۴ سالگی با اتیِن دو لابوئسی (Étienne de La Boétie) آشنا شد، مردی که تأثیری عمیق بر زندگی او گذاشت. دوستی عمیق آن‌ها که بر مبنای شباهت اندیشه و احساسات استوار بود، تا زمان مرگ زودهنگام لابوئسی ادامه داشت. فقدان این دوست عزیز برای مونتنی اتفاقی تکان‌دهنده بود و احتمالاً او را به سمت نوشتن سوق داد.

در سال ۱۵۷۱، مونتنی از فعالیت‌های رسمی کناره‌گیری کرد و به قلعه‌ی خانوادگی‌شان بازگشت تا به مطالعه، تأمل و نوشتن بپردازد. کتابخانه‌ی او که در برجی گرد واقع و حاوی هزاران کتاب مختلف بود، به پناهگاه و محل نگارش آثار او تبدیل شد. او طی سال‌های ۱۵۷۱ تا ۱۵۸۰ دو جلد اول «تتبعات» را نوشت که شامل ۹۴ فصل با اندازه‌های مختلف است. این کتاب در سال ۱۵۸۰ در بوردو منتشر شد.

پس از این مونتنی راهی سفری ۱۵ ماهه شد و در طی آن از نقاط مختلف فرانسه، آلمان، سوئیس، اتریش و ایتالیا بازدید کرد. پس از بازگشت، به درخواست شاه هنری سوم، شهردار بوردو شد و تا سال ۱۵۸۵، دو دوره این سِمَت را حفظ کرد. در این دوران، مونتنی نقشی حیاتی در حفظ تعادل میان اکثریت کاتولیک و اقلیت پروتستان بوردو ایفا کرد. او همچنین در مواجهه با طاعون و چالش‌های سیاسی، مهارت‌های دیپلماتیک خود را به کار گرفت. مونتنی تا سال ۱۵۸۷ به ویرایش و تکمیل «تتبعات» ادامه داد و در این سال کار روی اثر به پایان رسید. او پنج سال بعد درگذشت.

مونتنی روزگار خود را پر از فساد، خشونت و ریاکاری می‌دید و انسان را موجودی ضعیف و ناقص می‌دانست. او در جستارنویسی‌های خود دیدگاهی شکاکانه ارائه می‌دهد و نه‌تنها ژانر انشانویسی را پایه‌گذاری کرد، بلکه با سبک نوشتاری آزاد و بی‌غل‌وغش خود، گریزهای متعدد و انتخاب واژگان زنده و ملموس، ادبیات را وارد مسیری جدید کرد.

کتاب مقالات اثر میشل دومونتنی انتشارات سولار

۱۸. میگل د سروانتس (Miguel de Cervantes)

میگل د سروانتس

  • سال تولد و درگذشت: ۱۵۴۷ (میلادی) – ۱۶۱۶ (میلادی)
  • آثار مهم: دون کیشوت، رمان‌های نمونه

میگل د سروانتس نویسنده، نمایشنامه‌نویس و شاعر اسپانیایی، برجسته‌ترین شخصیت ادبیات اسپانیایی‌زبان و خالق شاهکاری است که همه آن را می‌شناسند: «دون کیشوت». این رمان، که در دو بخش در سال‌های ۱۶۰۵ و ۱۶۱۵ منتشر شد، از مهم‌ترین آثار ادبی جهان به‌شمار می‌رود.

اطلاعات کمی درباره‌ی دوران کودکی و تحصیلات اولیه‌ی سروانتس وجود دارد. او احتمالاً تحصیلات رسمی دانشگاهی نداشت، اما علاقه‌مند به مطالعه بود. زندگی او پر از ماجراجویی و حادثه بود و از این لحاظ خودش هم از شخصیت‌های داستان‌های ماجراجویانه‌ای که می‌نوشت چیزی کم نداشت. در سال ۱۵۷۰ او به ارتش اسپانیا پیوست و در نبرد لپانتو (Lepanto) علیه عثمانی‌ها شرکت کرد. در این جنگ، سروانتس شجاعانه جنگید و از ناحیه‌ی سینه و دست چپ زخمی شد و دست چپش تا آخر عمر از کار افتاد. در بازگشت به اسپانیا در سال ۱۵۷۵، دزدان دریایی الجزایری کشتی‌ای را که او سوار آن بود دزدیدند و او پنج سال از عمر خود را در اسارت و بردگی در الجزایر گذراند، هرچند که به‌خاطر جایگاه اجتماعی متوسط به بالایش از بدترین عواقب بردگی و اسارت یعنی شکنجه، نقص عضو و مرگ قسر در رفت. با کمک خانواده و راهبانی که سربهای آزادی زندانیان مسیحی در مناطق مسلمان‌نشین را فراهم می‌کردند، او در سال ۱۵۸۰ آزاد شد.

پس از بازگشت به اسپانیا، سروانتس به نوشتن آثار مختلف پرداخت. اولین اثر داستانی او  «لا گالاتئا» (La Galatea) در سال ۱۵۸۵ منتشر شد، اما موفقیت چندانی کسب نکرد. او همچنین به نوشتن نمایشنامه روی آورد و برخی از آثارش در تئاترهای محلی اجرا شدند. با این حال، او نتوانست جایگاه قابل‌توجهی در عرصه‌ی نمایشنامه‌نویسی پیدا کند و برای تامین مخارج زندگی، ناچار شد کارهای اداری و مالی انجام دهد.

در سال ۱۶۰۵، سروانتس بخش اول «دون کیشوت» را منتشر کرد. این اثر هم هجوی بر رمان‌های سلحشورانه بود که در قرون وسطی بسیار پرطرفدار بودند، هم نقدی بر جامعه‌ی اسپانیای قرن هفدهم. داستان درباره شوالیه‌ای خیال‌پرداز و متوهم به نام دون کیشوت است که به همراه ملازم وفادارش، سانچو پانزا، ماجراهای طنزآمیز و در عین حال تأمل‌برانگیزی را تجربه می‌کند. «دون کیشوت» به‌سرعت در اروپا شهرت پیدا کرد و جایگاه سروانتس را به‌عنوان یکی از بهترین نویسندگان جهان تثبیت کرد. بخش دوم این اثر در سال ۱۶۱۵ منتشر شد و از نظر عمق شخصیت‌پردازی و گستردگی موضوعاتی که بهشان می‌پرداخت، موفق‌تر از بخش اول بود.

سروانتس در سال ۱۶۱۳ مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه خود به نام «رمان‌های نمونه» (Exemplary Novels) را منتشر کرد که برخی از آن‌ها مانند «گفتگوی سگ‌ها» (Colloquy of the Dogs) از آثار برجسته‌ی او به شمار می‌روند. در سال ۱۶۱۷ رمان «رنج‌های پرسیلِس و سیگِسموندا» (The Travails of Persiles and Sigismunda) از او – پس از مرگش – منتشر شد که آخرین اثر او بود و تلاش داشت تا ژانر رمان‌های عاشقانه‌ی حماسی یونانی را بازآفرینی کند.

سروانتس در سال‌های پایانی عمر خود همچنان فعالانه می‌نوشت. او در سال ۱۶۱۶ درگذشت و در صومعه‌ی ترینیترین‌ها در مادرید به خاک سپرده شد. با وجود مشکلات مالی و شکست‌های متعدد در زندگی، آثار او، به‌ویژه «دون کیشوت»، تأثیری جاودانه بر ادبیات جهان گذاشتند.

کتاب دن کیشوت اثر میگل د سروانتس نشر ثالث دو جلدی

۱۹. ادموند اسپنسر (Edmund Spenser)

ادموند اسپنسر

  • سال تولد و درگذشت: ۱۵۵۲ یا ۱۵۵۳ (میلادی) – ۱۵۹۹ (میلادی)
  • آثار مهم: ملکه‌ی پریان

ادموند اسپنسر شاعر بزرگ انگلیسی، خالق حماسه‌ی تمثیلی «ملکه‌ی پریان» (The Faerie Queene) است که یکی از برجسته‌ترین آثار ادبی زبان انگلیسی به‌شمار می‌رود. اسپنسر با ابداع سبک شعری خاص و پرداختن به موضوعات اخلاقی و معنوی، تأثیری عمیق بر ادبیات دوره‌ی رنسانس گذاشت. همچنین او این حماسه را عمداً به زبان و با املای انگلیسی قرون‌وسطایی نوشت (زبان آن بی‌شباهت به انگلیسی چاوسر نیست) تا به آن حال‌وهوایی قدیمی ببخشد. این تصمیم برای زمان او بسیار آوانگارد بود و نشان می‌داد مردم از همان موقع نسبت به قرون وسطی حس نوستالژی داشتند.

اطلاعات کمی از دوران کودکی و تحصیلات اسپنسر در دست است. او در سال ۱۵۶۹ وارد دانشگاه کمبریج شد و اولین اثر مهمش، «تقویم چوپانان» (The Shepheardes Calender) در سال ۱۵۷۹ یا ۱۵۸۰ منتشر شد. این مجموعه حاوی ۱۲ شعر کوتاه (اکلوگ) است که نام‌شان از نام ماه‌های سال برگرفته شده و در آن‌ها چوپانان ساده‌دل درباره‌ی زندگی، عشق و مسائل اجتماعی گفتگو می‌کنند. این اثر با استقبال گسترده‌ای روبرو شد و نقطه‌ی شروعی برای کارنامه‌ی ادبی ادموند اسپنسر بود.

در سال ۱۵۸۰، اسپنسر به‌عنوان منشی آرتور لرد گری (Arthur Lord Gray)، معاون جدید ایرلند، منصوب شد و او را در مأموریت‌های نظامی خطرناک همراهی کرد. بعدها، او به‌عنوان منشی فرماندار منطقه‌ی مونستر در ایرلند کار خود را آغاز کرد و در سال ۱۵۸۸ یا ۱۵۸۹ مالک یک زمین ۱۲۰۰ هکتاری در نزدیکی کورک (Cork) شد. در همین دوران بود که اسپنسر نگارش اثر بزرگش، «ملکه‌ی پریان» را آغاز کرد.

این اثر، که شامل شش کتاب است، با الهام از آثار اسطوره‌ای، رومنس‌ها و اشعار تمثیلی قرون وسطایی نوشته شده و سرزمین خیالی «فیری» (Faerie) و ملکه‌ی آن، گلوریانا (Gloriana)، را به تصویر می‌کشد که تمثیلی از ملکه الیزابت اول است. کاری که اسپنسر می‌خواست انجام دهد آنقدر منحصربفرد بود که برای اجرای آن، قالب شعری خود به نام «بند اسپنسری» (Spenserian Stanza) را ابداع کرد. به‌طور خلاصه و مفید، این شعر درباره‌ی چند شوالیه است که ماجراجویی‌هایشان، بهانه‌ای برای واکاوی فضیلت‌های مختلف است. هرچند به‌خاطر ماهیت تمثیلی شعر، جا برای تفسیر زیاد است.

سه کتاب اول «ملکه‌ی پریان» در سال ۱۵۹۰ در لندن منتشر شد و اسپنسر آن‌ها را به ملکه الیزابت تقدیم کرد. او در سال ۱۵۹۱ مستمری نسبتاً ناچیزی از ملکه دریافت کرد و به ایرلند بازگشت. در سال ۱۵۹۵ مجموعه غزل‌های عاشقانه «آمورتی» (Amoretti) را منتشر کرد که در ستایش عشقش به همسرش و ازدواج‌شان با یکدیگر سروده شده بود. سه کتاب بعدی «ملکه‌ی پریان» در سال ۱۵۹۶ منتشر شدند و در مقایسه با سه کتاب اول، لحن پیچیده‌تر و کنایه‌آمیزتری داشتند.

اسپنسر در سال ۱۵۹۹ درگذشت و با احترام در کلیسای وست‌مینستر دفن شد. او در ابتدا قصد داشت ۱۲ کتاب برای «ملکه‌ی پریان» بنویسد و مرگ نابهنگامش اجازه‌ی این کار را به او نداد، ولی «ملکه‌ی پریان» در حالت فعلی‌اش هم جزو یکی از طولانی‌ترین اشعار انگلیسی است.

۲۰. لوپه د وگا (Lope de Vega)

لوپه د وگا

  • سال تولد و درگذشت: ۱۵۶۲ (میلادی) – ۱۶۳۵ (میلادی)
  • آثار مهم: فوئنتئووخونا (Fuenteovejuna)، شوالیه‌ی اولمِدو (El caballero de Olmedo)

در ادبیات اسپانیا، دو نام از اهمیتی ویژه برخوردارند که از قضا با هم هم‌دوره‌اند: یکی سروانتس و دیگری لوپه د وگا، نمایشنامه‌نویس برجسته‌ی دوران طلایی اسپانیا که به‌خاطر حجم خیره‌کننده‌ی کارهایی که تولید کرد، زبان‌زد خاص و عام بود. گفته می‌شود که او ۳۰۰۰ سانت (غزل)، سه رمان، چهار رمان کوتاه، ۹ شعر حماسی و حدود ۱۸۰۰ نمایشنامه نوشت که حدود ۵۰۰ تایشان باقی مانده‌اند.

لوپه د وگا از راه مطالعات گسترده اما پراکنده‌ی گلچین‌های ادبی اطلاعاتی درباره‌ی انسان‌گرایی به دست آورد. در سال ۱۵۸۳ در لشکرکشی اسپانیا به مجمع‌الجزایر آزور (Azores) شرکت کرد و در همین دوران به‌عنوان نمایشنامه‌نویس در مادرید شهرت یافت و از راه نمایشنامه‌هایش، که به آن‌ها «کمدیا» (درام‌های اجتماعی تراژیکمیک) می‌گفتند، امرار معاش می‌کرد.

در اوایل دهه‌ی ۱۶۰۰، لوپه در مقام همراه یا منشی تعدادی از اشراف مشغول به کار شد و نقش خود را به‌تناسب موقعیت تغییر می‌داد. در سال ۱۶۰۸ به‌عنوان عضو وابسته‌ی محکمه‌ی تفتیش عقاید و سپس دادستان دیوان حواریون منصوب شد. در این زمان، او شاعر مشهوری شده بود و با لقب «ققنوس رندگویان اسپانیایی» شناخته می‌شد.

پس از تجربه‌ی بحران مذهبی عمیق، لوپه در سال ۱۶۰۹ به نخستین محفل مذهبی از چندین محفلی که در طول عمرش به آن‌ها پیوست، وارد شد. از این زمان به بعد او تقریباً به‌طور انحصاری آثار مذهبی نوشت، هرچند همچنان به نوشتن نمایشنامه ادامه داد، چون امرار معاشش به این کار وابسته بود. در سال ۱۶۱۴ به مقام کشیشی رسید، اما چون همچنان در مقام منشی مشغول به کار بود، نتوانست در کلیسا به آن مقامی که مدنظر داشت دست پیدا کند. او درگیر یک سری روابط عاشقانه‌ی جنجالی نیز شد که هرچه بیشتر ثابت کرد مسیر زندگی او از الگوی خاصی پیروی نمی‌کند.

در سال ۱۶۲۷، لوپه د وگا حماسه‌ای منظوم درباره‌ی زندگی و اعدام ماری، ملکه‌ی اسکاتلند نوشت که به پاپ اوربان هشتم تقدیم کرد. این شعر برایش دکترای الهیات و صلیب محفل مالت را به ارمغان آورد. لوپه در سال‌های پایانی عمرش به‌شدت افسرده بود و مرگش در سال ۱۶۳۵ در مادرید باعث سوگواری ملی شد.

هویت وگا به‌عنوان یک نمایشنامه‌نویس با «کمدیا» گره خورده بود، اصطلاحی جامع برای سبک جدید نمایشنامه‌نویسی در دوران طلایی اسپانیا. او ادعا می‌کرد که در طول زندگی‌اش به‌طور متوسط روزانه ۲۰ ورق می‌نوشت و تقریباً در همه‌ی سبک‌هایی که در زمان خودش رایج بود، اثری تولید کرد. سروانتس او را «نابغه‌ی طبیعی» خواند.

نخستین نمایشنامه‌ی لوپه که از تاریخ انتشارش خبر داریم، به سال ۱۵۹۳ برمی‌گردد. تا اوایل قرن هفدهم، لوپه از راه نبوغ خلاقانه و ابتکار خود، برای سبک «کمدیا» فرمولی ایجاد کرد و آن را به اوج شکوه رساند. این درام‌ها عمدتاً اجتماعی بودند و با هنجارهای پذیرفته‌شده‌ی اجتماعی سر و کار داشتند، مثل احترام به پادشاه، به کلیسا و…

اگر بخواهیم یک ایراد از کار وگا بگیریم – که احتمالاً با توجه به حجم کارهایش قابل‌انتظار است – باید بگوییم که نمایشنامه‌های لوپه معمولاً از شتاب‌زدگی در نوشتن رنج می‌برند. معمولاً نمایشنامه‌های او شروع قدرتمندی دارند، ولی پرده‌ی آخر با حالتی سرهم‌بندی‌شده به پایان می‌رسد. با این حال، نمایشنامه‌های او به‌خوبی جوهره‌ی روزگار و کشورش را بازتاب می‌دهند.

آثار غیردراماتیک لوپه در نظم و نثر بین سال‌های ۱۷۷۶ تا ۱۷۷۹ در ۲۱ جلد منتشر شدند. او رمان‌های شبانی، روایت منظوم از اتفاقات تاریخی اخیر، زندگی‌نامه‌های منظوم قدیسان اسپانیایی، شعرهای حماسی و تقلیدهایی از آثار آریوستو (Ariosto) و سروانتس نوشت. شعرهای غنایی او، که شامل تصنیف‌ها، مرثیه‌ها، نامه‌ها و غزل‌ها می‌شود، تنوع زیادی دارند و محتوای آن‌ها بازتابی از زندگی پرفراز و نشیب و احساسی شاعر است.

۲۱. کریستوفر مارلو (Christopher Marlowe)

کریستوفر مارلو

  • سال تولد و درگذشت: ۱۵۶۴ (میلادی) – ۱۵۹۳ (میلادی)
  • آثار مهم: دکتر فاستوس، تیمور لنگ

در انگلستان اواخر قرن ۱۶، نمایشنامه‌نویسی به‌شکلی بی‌سابقه رونق گرفت و انگلستان در این دوره تعداد زیادی نمایشنامه‌نویس درجه‌یک را به دنیا معرفی کرد. ویلیام شکسپیر معرف حضور همه هست، ولی یک نمایشنامه‌نویس دیگر هم‌دوره‌ی او بود که اگر در جوانی نمی‌مرد، شاید می‌توانست از لحاظ نبوغ و غنای زبانی با شکسپیر رقابت کند. این نمایشنامه‌نویس کریستوفر مارلو است.

مارلو در سال ۱۵۸۴ از دانشگاه کمبریج فارغ‌التحصیل شد. پس از سال ۱۵۸۷، او در لندن به نوشتن نمایشنامه برای تئاتر مشغول شد. در این دوره، رفتار جنجالی و گاهی خشونت‌آمیز او باعث شد چند بار به دردسر بیفتد. همچنین احتمال می‌رود که او به‌صورت مقطعی برای دربار ملکه الیزابت جاسوسی می‌کرد. مارلو به دلیل نظرات مذهبی غیرمتعارف‌اش – و خداناباوری احتمالی‌اش – بدنام شد. برخی از هم‌دوره‌هایش او را متهم به انکار خدا بودن مسیح کردند. شورای سلطنتی حکم دستگیری او را در می ۱۵۹۳ صادر کرد، اما او پیش از دستگیری، سر یک درگیری در یک مهمان‌خانه کشته شد.

دوران نمایشنامه‌نویسی مارلو تنها حدود شش سال طول کشید، اما در این مدت او دستاوردهای مهمی داشت. احتمالاً پیش از اتمام تحصیل، او نمایشنامه‌ی «تیمور لنگ» (Tamburlaine the Great) را نوشت که در دو بخش اجرا شد و باعث رواج استفاده از بلنک ورس (Blank Verse) به‌عنوان قالب اصلی نمایشنامه‌های الیزابتی و جاکوبی شد. مارلو همچنین ترجمه‌هایی از آثار اووید و لوکان از لاتین به انگلیسی انجام داد.

معروف‌ترین اثر مارلو، «دکتر فاستوس» است که داستان معروف مردی را روایت می‌کند که برای دستیابی به قدرت و دانش، روح خود را به شیطان می‌فروشد. «ادوارد دوم» (Edward II) و «قتل‌عام در پاریس» (The Massacre in Paris)، دو نمایشنامه‌ی دیگرش، موضوعات اجتماعی‌تری دارند. «یهودی مالت» (The Jew of Malta) با معرفی شخصیت باراباس، یهودی پلید، یکی از یهودستیزانه‌ترین آثار ادبی تاریخ به شمار می‌آید.

گروه تئاتر ادمیرالز من (Admiral’s Man) بیشتر نمایشنامه‌های مارلو را اجرا کردند و بازیگر برجسته و معروف آن گروه، ادوارد آلین (Edward Alleyn)، نقش‌های اصلی همه‌ی نمایشنامه‌ها را ایفا کرد. مارلو با خلق شخصیت‌های پیچیده، استفاده‌ی هنرمندانه از بلنک ورس و پرداختن به موضوعات جنجالی‌ای چون جاه‌طلبی و قدرت، نقشی بی‌بدیل در تکامل نمایشنامه‌ی انگلیسی ایفا و مسیر را برای شکسپیر و دیگر نویسندگان هم‌دوره‌ی خود هموار کرد.

کتاب دکتر فاستوس اثر کریستوفر مارلو نشر علمی فرهنگی

۲۲. ویلیام شکسپیر (William Shakespeare)

ویلیام شکسپیر

  • سال تولد و درگذشت: ۱۵۶۴ (میلادی) – ۱۶۱۶ (میلادی)
  • آثار مهم: هملت، مکبث، اتللو

ویلیام شکسپیر شاعر و نمایشنامه‌نویس انگلیسی، اغلب به‌عنوان شاعر ملی انگلستان و بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویس تمام دوران شناخته می‌شود. او جایگاهی بی‌همتا در ادبیات جهان دارد و آثارش، که در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم نوشته شده‌اند، امروزه در سراسر جهان بیش از هر زمان دیگری اجرا و خوانده می‌شوند. نمایشنامه‌نویس هم‌دوره‌ی او، بن جانسون (Ben Jonson)، درباره‌ی شکسپیر گفته بود: «او متعلق به یک عصر نیست، بلکه برای تمام دوران‌هاست». اکنون این پیش‌بینی به‌طور کامل محقق شده است.

این نویسنده‌ پرکار تاریخ، در شهر استراتفورد  آپان ایوِن (Stratford-upon-Avon) متولد شد و در ۲۶ آوریل ۱۵۶۴ غسل تعمید یافت. پدرش، جان شکسپیر، تاجر و از اعضای شورای شهر بود و مادرش، مری آردن، از خانواده‌ای اشرافی و وارث زمین بود. شکسپیر احتمالاً در مدرسه‌ی گرامر استراتفورد تحصیل کرد. در آنجا آموزش رایگان بود و مطالعه‌ی زبان لاتین، تاریخ‌نویسان کلاسیک، شاعران و اخلاق‌گرایان جزو دروس اصلی بودند. او به دانشگاه نرفت و در ۱۸ سالگی با آن هاتاوی (Anne Hathaway) ازدواج کرد. اولین فرزندشان، سوزانا، در سال ۱۵۸۳ به دنیا آمد و در سال ۱۵۸۵ آن‌ها صاحب یک دوقلوی پسر و دختر به نام‌های همنت و جودیت شدند. همنت در دوران کودکی درگذشت و داغ بزرگی روی دل پدر به جا گذاشت.

درباره‌ی نحوه‌ی آغاز فعالیت شکسپیر در دنیای تئاتر اطلاعات کمی در دست است. نخستین اشاره به او در دنیای ادبی لندن به سال ۱۵۹۲ بازمی‌گردد، زمانی که رابرت گرین، نمایشنامه‌نویس، در نوشته‌ای انتقادی، شکسپیر را مورد حمله قرار داد. این متن انتقادی نشان‌دهنده‌ی آن است که شکسپیر در آن زمان هنوز بین نمایشنامه‌نویسان از احترام و اعتبار کافی برخوردار نبود.

در حدود سال ۱۵۹۴، شکسپیر به عضویت گروه بازیگری لرد چمبرلین (Lord Chamberlain) درآمد که پس از تاج‌گذاری جیمز اول، به گروه مردان شاه (King’s Men) تغییر نام داد. این گروه تمام موهبت‌های ممکن را در اختیار داشت: هم بهترین بازیگر آن دوران، ریچارد بوربج (Richard Burbage) را در اختیار داشت، هم بهترین سالن تئاتر – گلوب (Globe) را در اختیار داشت، هم بهترین نمایشنامه‌نویس تاریخ و یکی از بهترین نویسندگان جهان، یعنی شخص شکسپیر. بنابراین جای تعجب ندارد که آن‌ها خیلی سریع پله‌های ترقی را طی کردند.

به‌طور کلی فعالیت ادبی شکسپیر را می‌توان به چهار دوره تقسیم کرد:

۱. دوره‌ی شاگردی و آزمون‌وخطا (۱۵۹۰ تا ۱۵۹۴)

در این دوره، شکسپیر مشغول نوشتن نمایشنامه‌های تاریخی و کمدی بود و فقط یک تراژدی نوشت («تیتوس آندرونیکوس» (Titus Andronicus). «هنری ششم» و «ریچارد سوم» و  «کمدی اشتباهات» (Comedy of Errors) جزو آثار برجسته‌ی او در این دوره بودند. در این دوره، شکسپیر نمایشنامه‌نویس قابل‌قبولی بود، ولی نمایش‌های معروف و تحسین‌شده‌ی او که جزو بهترین‌های تاریخ به شمار می‌آیند، همه پس از این دوره نوشته شدند و این مسئله نشان می‌دهد شکپسیر نویسنده‌ای رو به پیشرفت بود.

۲. دوره‌ی پختگی آثار (۱۵۹۵ تا ۱۶۰۰)

این دوره شکسپیر با نوشتن کمدی‌های رمانتیک مانند «رویای شب نیمه تابستان» (A Midsummer Night’s Dream) و «هرطور که مایلید» (As You Like It) و همچنین نمایشنامه‌های تاریخی پخته‌ای چون «هنری چهارم» و «هنری پنجم» پیشرفتی چشمگیر پیدا کرد. شکسپیر در کمدی‌هایش به بررسی پیچیدگی‌های عشق و روابط انسانی پرداخت و گاهی بین خیال و واقعیت تضادی دلنشین ایجاد می‌کرد. در نمایشنامه‌های تاریخی نیز او نگاه عمیق‌تری به درون‌مایه‌های سنگینی چون رهبری، اخلاق و پیامدهای جاه‌طلبی انسان انداخت. همچنین زبان نمایشنامه‌های شکسپیر در دوره‌ی پیشین کمی ساده بود، ولی در دوران پختگی، انگلیسی او به‌مرور غنی‌تر و پیچیده‌تر شد و در دوره‌ی بعد به اوج خود رسید.

۳. دوره‌ی تولید تراژدی‌های شاهکار و توجه به عمق روان‌شناختی شخصیت‌ها (۱۶۰۱ تا ۱۶۰۸)

در این دوره که اغلب به‌عنوان دوره‌ی تراژدی‌نویسی شکسپیر شناخته می‌شود، او برجسته‌ترین آثار خود را نوشت: «هملت»، «اتللو»، «شاه لیر» و «مکبث». در این تراژدی‌های بی‌نظیر، شکسپیر به تاریک‌ترین جنبه‌های ذات انسان پرداخت و مضامینی چون خیانت، جنون، مرگ، افسردگی و بحران وجودی را با چیره‌دستی مورد اکتشاف قرار داد. استفاده‌ی هنرمندانه او از مونولوگ‌های فلسفی و احساسی و خلق شخصیت‌هایی با روان پیچیده باعث شد که نمایشنامه‌های شکسپیر در این دوره به‌تنهایی جایگاه او را به‌عنوان یکی از بهترین نویسندگان جهان تضمین کند.

۴. دوره‌ی شکستن قواعد ژانری و بازنشستگی (۱۶۰۹ تا ۱۶۱۳)

در سال‌های پایانی فعالیت، شکسپیر به نگارش نمایشنامه‌های منحصربفردی همچون «طوفان» (The Tempest)، «حکایت زمستان» (The Winter’s Tale) و «سیمبلین» (Cymbeline) روی آورد. این آثار حول محور موضوعاتی چون رستگاری، بخشش و تجدید حیات می‌چرخند و دُز واقع‌گرایی در آن‌ها کمتر است. او در این نمایشنامه‌ها عناصر تراژدی و کمدی را با یکدیگر درآمیخت و همین مسئله باعث شد در یک ژانر جدید با نام نمایش‌های مشکلات (Problem Plays) طبقه‌بندی شوند. لحن مبهم این آثار بازتابی از تأملات عمیق شکسپیر درباره‌ی چرخه‌ی زندگی و هنر است، گویی او هنگام نوشتن‌شان در حال خداحافظی با دنیای تئاتر و بازنگری میراث ماندگار خود بوده است.

شکسپیر در زندگی خصوصی خود نقش پررنگی در اداره‌ی امور مالی‌اش داشت. او ملک‌هایی در لندن و استراتفورد خریداری کرد و به‌طور کلی از لحاظ مالی وضعیت مطلوبی داشت.  شکسپیر در ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ درگذشت. بر سنگ قبرش شعری – احتمالاً از زبان خودش – نوشته شده که در آن کسی را که استخوان‌هایش را جابجا کند، نفرین کرده است.

شکسپیر ۳۸ نمایشنامه، ۱۵۴ غزل و چندین شعر بلند تولید کرد. آثار او دربرگیرنده‌ی تمام احساسات ریز و درشت انسانی و تمام تلخی‌ها و شیرینی‌هایی هستند که انسان ممکن است در طول زندگی‌اش تجربه کند. از این لحاظ بین تمام نویسندگان دنیا او یکی از کامل‌ترین تجربه‌های انسان بودن را ارائه می‌کند، در حدی که منتقدی چون هارولد بلوم ادعا کرده درکی که از انسانیت به معنای مدرنش داریم، ریشه در آثار شکسپیر دارد.

کتاب آثار ویلیام شکسپیر اثر ابوالحسن تهامی نشر نگاه 7 جلدی

۲۳. جان دان (John Donne)

جان دان

  • سال تولد و درگذشت: ۱۵۷۲ (میلادی) – ۱۶۳۱ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار و سخنرانی‌های مذهبی

جان دان، شاعر برجسته‌ی مکتب متافیزیکی (Metaphysical Poetry) و مدیر کلیسای جامع سنت پل در لندن یکی از بزرگ‌ترین شاعران انگلیسی‌زبان است که در ستایش عشق شعر می‌گفت. آثار مذهبی، رسالات و خطابه‌های او نیز جزو بهترین نمونه‌های نثر قرن هفدهم هستند.

جان دان در دوازده‌سالگی وارد دانشگاه آکسفورد شد و سه سال در آنجا تحصیل کرد. پس از آن احتمالاً تحصیلات خود را در دانشگاه کمبریج ادامه داد، اما به دلیل کاتولیک بودن و ناتوانی در ادای سوگند وفاداری به ملکه الیزابت پروتستان، از هیچ‌کدام از دانشگاه‌ها مدرکی دریافت نکرد. پس از تحصیلات، دان احتمالاً به اسپانیا و ایتالیا سفر کرد و سپس به لندن بازگشت تا در رشته‌ی حقوق تحصیل کند. در سال ۱۵۹۶، او در چندین مأموریت نظامی به فرماندهی ارل اسکس (The Earl of Essex) و سر والتر رالی (Walter Raleigh) شرکت کرد.

پس از بازگشت به لندن در سال ۱۵۹۷، او با ان مور (Anne Moore)، یکی از اعضای خانواده‌ی صاحب‌کار جدیدش آشنا شد و پنهانی با او ازدواج کرد. این ازدواج باعث از دست رفتن تمامی فرصت‌های شغلی او شد و دان را در ۳۰سالگی درگیر فقر و مشکلات مالی کرد. او تا یک دهه از فقر رنج برد، اما در این دوره با جدیت به مطالعه و نوشتن مشغول شد و آثاری در حوزه‌های الهیات، قانون کلیسا، شعر عاشقانه، شعر مذهبی و مرثیه‌سرایی برای حامیان خود تولید کرد.

در سال ۱۶۱۴، دان به این باور رسید که ماموریتی مذهبی به دوش دارد و تصمیم گرفت به جرگه‌ی کشیش‌ها بپیوندد. او به فرمان شاه به مقام کشیش سلطنتی منصوب شد و مدرک دکترای الهیات را دریافت کرد. در سال ۱۶۱۷، همسرش پس از زایمان بچه‌ای مرده، خودش هم از دنیا رفت. این واقعه دان را عمیقاً افسرده کرد و باعث شد خود را کامل وقف رسالت مذهبی‌اش کند. در سال ۱۶۲۱، دان به‌عنوان رئیس کلیسای جامع سنت پل منصوب شد و خطابه‌هایش آنقدر نافذ و قدرتمند بودند که به‌عنوان یکی از بهترین واعظان زمان خود شناخته شد.

تقریباً هیچ‌یک از اشعار دان در زمان زندگی‌اش به‌طور عمومی منتشر نشدند و بیشتر در قالب نسخه‌های خطی بین گروه کوچکی از شعردوستان دست‌به‌دست می‌شدند. اشعار او بسیار خلاقانه و در مقایسه با اشعار شاعران قدیمی‌تر همچون فیلیپ سیدنی و ادموند اسپنسر بسیار متفاوت بودند. حتی دان در هجویات و مرثیه‌هایی که در ابتدا نوشت، آزمون‌وخطاهای جالبی با ژانرها، فرم‌ها و تصاویر از پیش تثبیت‌شده انجام داد.

یکی از ویژگی‌های برجسته اشعار دان استفاده‌ی او از استعاره‌های پیچیده و طولانی (به اصطلاح Conceit) است که در آن‌ها، اغلب با ارجاع به حوزه‌های متنوعی مانند کیمیاگری، نجوم، پزشکی و فلسفه، تصویری پیچیده، غیرمنتظره و شاعرانه می‌سازد. این استعاره‌ها عمق و ابهام خاصی به اشعار او می‌بخشند که گاهی حتی می‌تواند خنده‌دار هم بشود. مثلاً یکی از معروف‌ترین اشعار او «کک» (The Flea) نام دارد که در آن، شاعر از کَکی (منظور نوعی حشره است) که خون خودش و معشوقه‌ی مونثش را مکیده، به‌عنوان استعاره‌ای طولانی از رابطه‌یشان استفاده می‌کند. شاعر سعی می‌کند بانو را متقاعد کند که با او رابطه داشته باشد و این استدلال را مطرح می‌کند که چون خونشان درون بدن کک در حال ترکیب شدن با یکدیگر است و این اتفاقی گناه‌آلود نیست، در نتیجه رابطه‌ی جنسی‌شان با یکدیگر نیز گناه‌آلود نخواهد بود.

دان نوشتن نخستین آثار منثورش از جمله «تناقض‌ها و مسائل» (Paradoxes and Problems) را احتمالاً در دوران تحصیلش آغاز کرد. اثر «تأملاتی بر شرایط فعلی» (Devotions upon Emergent Occasions) که در سال ۱۶۲۳ نوشته شد، از مهم‌ترین آثار نثر او است. این کتاب که متشکل از ۲۳ بخش است، ارتباط میان ناخوشی جسمی و رنج روحی را بررسی می‌کند و شامل تأملات مشهوری مانند «هیچ انسانی یک جزیره نیست» می‌شود که همبستگی انسان‌ها در جامعه‌ی مسیحی را نشان می‌دهد.

خطابه‌های دان که شامل ۱۵۶ سخنرانی منتشرشده در سه جلد می‌شوند، نمونه‌هایی از نثر پرآب‌وتاب و قدرت بیان فوق‌العاده‌اش هستند. این خطابه‌ها بیشتر به اصول مسیحیت می‌پردازند تا مباحثات الهیاتی. لحن سنگین، افشاگری‌های شخصی، ریتم شاعرانه و استعاره‌های قوی از ویژگی‌های برجسته خطابه‌های او هستند.

۲۴. جان میلتون (John Milton)

جان میلتون

  • سال تولد و درگذشت: ۱۶۰۸ (میلادی) – ۱۶۷۴ (میلادی)
  • آثار مهم: بهشت گمشده، سامسون آگونیستس

جان میلتون، شاعر و رساله‌نویس انگلیسی، پس از شکسپیر بزرگ‌ترین نویسنده‌ی انگلستان به شمار می‌آید. او با سراییدن حماسه‌ی «بهشت گمشده» (Paradise Lost)، که بزرگ‌ترین شعر حماسی به زبان انگلیسی است، نام خود را در تاریخ ثبت کرد. این اثر در کنار «بهشت بازیافته» (Paradise Regained) و «سامسون آگونیستس» (Samson Agonistes) جزو مهم‌ترین آثار اوست.

میلتون در سال ۱۶۲۵ در کالج مسیح در کمبریج مشغول به تحصیل شد و در سال ۱۶۲۹ مدرک کارشناسی و در سال ۱۶۳۲ مدرک کارشناسی ارشد دریافت کرد. او ابتدا قصد داشت کشیش شود، اما در نهایت این مسیر را دنبال نکرد. در دوران تحصیل، او شعرهایی به زبان لاتین، ایتالیایی و انگلیسی نوشت، از جمله «لالِگرو» (L’Allegro)، «ایل پنسروزو» (Il Penseroso)، «سرود صبح تولد مسیح» (On the Morning of Christ’s Nativity)، و شعر «درباره‌ی شکسپیر» (On Shakespeare). پس از پایان تحصیلات، او مشغول مطالعات شخصی شد و در این دوران آثار برجسته‌ای مانند نمایش «کوموس» (Comus) و مرثیه‌ی «لیسیداس» (Lycidas) را خلق کرد. سفرش به اروپا، به‌ویژه ایتالیا، تأثیر عمیقی بر او گذاشت و در طی آن با اندیشمندان بزرگی مانند گالیله دیدار کرد.

در بازگشت به انگلستان در سال ۱۶۳۹، میلتون به نوشتن نثر روی آورد و در مباحث سیاسی و مذهبی مشارکت کرد. او در «آریوپاگیتیکا» (Areopagitica) از آزادی مطبوعات دفاع کرد و با نوشتن رساله‌هایی خواستار اصلاحات اجتماعی و مذهبی شد. او همچنین با نوشتن رساله‌ی «جایگاه پادشاهان و قضات» (The Tenure of Kings and Magistrates) در سال ۱۶۴۹ خواستار حذف سلطنت مستبدانه شد و برای مدتی در جبهه‌ی جمهوری‌خواهان انگلیس فعالیت کرد. میلتون حوالی سال ۱۶۵۱ بینایی خود را از دست داد و از آن پس آثار خود را دیکته می‌کرد.

پس از بازگشت سلطنت، او به‌دلیل حمایت از نظام جمهوری دستگیر شد، اما به‌زودی آزاد شد. در این دوران، میلتون به شعرسرایی بازگشت. او در ابتدا می‌خواست حماسه‌ای درباره‌ی آرتور، پادشاه افسانه‌ای بریتانیا بنویسد، اما از این کار منصرف شد و تصمیم گرفت انرژی‌اش را صرف سرودن حماسه‌ای مذهبی کند. بدین ترتیب، شاهکار خود، «بهشت گمشده» را سرود که در سال ۱۶۶۷ در ده کتاب و سپس در سال ۱۶۷۴ در دوازده کتاب منتشر شد. این اثر با رویکرد حماسه‌های یونانی و رومی (و با ارجاع به آن‌ها)، داستان سقوط انسان از بهشت را روایت می‌کند و به‌خاطر تصویرسازی باجذبه و قابل‌همذات‌پنداری‌اش از شخصیت شیطان مشهور است، طوری‌که بعدها ویلیام بلیک در توصیف او گفت که جان میلتون [احتمالاً ناخواسته] در جبهه‌ی شیطان قرار دارد. در «بهشت بازیافته» مسیح بر شیطان وسوسه‌گر غلبه می‌کند و «سامسون آگونیستس» شعری حماسی درباره‌ی سامسون، قهرمان عهد عتیق است.

میلتون در اواخر عمر به نگارش آثار تاریخی و مذهبی پرداخت و برخی از آن‌ها پس از مرگش منتشر شدند. او احتمالاً به‌دلیل عوارض نقرس درگذشت و در کلیسای قدیس جایلز کریپل‌گیت لندن به خاک سپرده شد. جان میلتون را به‌نوعی می‌توان پاسخ انگلستان و پروتستانیسم به دانته و کاتولیسیسم در نظر گرفت و از این نظر، او موفق شده در سطح آن نابغه‌ی ایتالیایی ظاهر شود.

کتاب بهشت گمشده اثر جان میلتون - دو جلدی

۲۵. ژان راسین (Jean Racine)

ژان راسین

  • سال تولد و درگذشت: ۱۶۳۹ (میلادی) – ۱۶۹۹ (میلادی)
  • آثار مهم: فِدر، آندِروماک

ژان راسین، نمایشنامه‌نویس و تاریخ‌نگار برجسته‌ی فرانسوی، به خاطر نوشتن تراژدی‌های فاخر و کلاسیک به زبان فرانسوی شهرت دارد. او هم‌عصر مولیر (Molière)، پدر کمدی فرانسوی بود و این دو در کنار هم جزو بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویسان فرانسوی به شمار می‌آیند.

را‌سین در کودکی یتیم شد و در یک صومعه آموزش دید، اما تصمیم به نمایشنامه‌نویسی گرفت، فعالیتی که به‌نوعی در تضاد با آموزش مذهبی‌اش قرار داشت. نخستین نمایشنامه‌اش، «آماسیه» (Amasie)، هرگز به مرحله‌ی اجرا درنیامد و نسخه‌ای از آن باقی نمانده است. فعالیت نمایشی او با اجرای نمایشنامه‌ی «تبایید یا برادران دشمن» (Thebaide or the Enemy Brothers)  در سال ۱۶۶۴ آغاز شد؛ گروه نمایشی مولیر اجراکننده‌ی این نمایشنامه بود. این گروه دومین اثرش، «اسکندر کبیر» را نیز در سال ۱۶۶۵ اجرا کرد، اما نمایشنامه چنان موفقیت‌آمیز بود که راسین به‌طور مخفیانه با یک گروه رقیب برای اجرای دوباره‌ی آن قرارداد بست. این اقدام موجب قطع رابطه‌اش با مولیر شد.

حالا که صحبت از مولیر شد، بد نیست اشاره‌ای به او هم داشته باشیم. مولیر که نام اصلی‌اش ژان باتیست پوکلن (Jean-Baptiste Poquelin) بود، در ابتدا کار خود را به‌عنوان بازیگر تئاتر آغاز کرد و با روی آوردن به نوشتن و پیمودن پله‌های ترقی، به یکی از پیشگامان کمدی فرانسه تبدیل شد. آثار مهم او مانند « فضل‌فروشان مضحک» (The Affected Young Ladies)، «مدرسه‌ی زنان» (The School for Wives)، «انسان‌ستیز» (The Misanthrope)، و «بیمار خیالی» (The Imaginary Invalid) تصویری زنده از جامعه‌ی قرن هفدهم فرانسه ارائه دادند و با طنزی هوشمندانه به نقد رذایل انسانی پرداختند. مولیر در طی یکی از اجراهایش در سال ۱۶۷۳ بیمار شد و کمی بعد درگذشت.

را‌سین پس از جدایی از مولیر، نمایشنامه‌های موفقی مانند «آندروماک» (Andromaque) را در سال ۱۶۶۷ نوشت که موضوع آن، عشق پرشور و نابخردانه است. او همچنین کمدی «مدعیان» (The Litigants) را در سال ۱۶۶۸ نوشت که با اقتباس از اثر «زنبورها» آریستوفانس، نظام حقوقی فرانسه را هجو کرد. اما تراژدی‌های بزرگ او مانند «بریتانیکوس» (Britannicus)، «برنیس» (Bérénice) و «باژازه» (‌Bajazet) بودند که هویت راسین را به‌عنوان نمایشنامه‌نویسی بزرگ تثبیت کردند.

شاهکار راسین، «فدر» (Phèdre)، انتشاریافته در سال ۱۶۷۷، اوج مهارت او در خلق تراژدی بود. این اثر، داستان فدر را روایت می‌کند که عشقی ممنوعه به پسرخوانده‌ی خود، هیپولیتوس (Hippolytus) دارد. پس از دریافت خبری دروغین درباره‌ی مرگ همسرش، فدر این عشق را فاش می‌کند، اما هیپولیتوس، در کمال وحشت‌زدگی و انزجار او را پس می‌زند. وقتی تسئوس‌ (Theseus)، همسر فدر بازمی‌گردد، از این مسئله باخبر می‌شود، اما به اشتباه فکر می‌کند هیپولیتوس بوده که به مادرخوانده‌ی خود نظر داشته. تسئوس به درگاه نپتون دعا می‌کند تا پسرش را نابود کند. فدر نیز به‌خاطر حس گناه و اندوه ناشی از این اتفاق خودکشی می‌کند. «فدر»، که داستان آن شباهت‌هایی به یوسف و زلیخا دارد، نمایشی درباره‌ی گناه و پیامدهای ویرانگر آن است که با تصویرسازی‌ها و زبانی پرقدرت، انسانیت را در چرخه‌ای از تراژدی‌های تکرارشونده به تصویر می‌کشد.

پس از نگارش این شاهکار، راسین به‌عنوان تاریخ‌نگار رسمی لویی چهاردهم استخدام شد. آخرین نمایشنامه‌هایش، «استر» (Esther) در سال ۱۶۸۹ و «آتالی» (Athalie) در سال ۱۶۹۱، به سفارش مادام دو منتنون، همسر پادشاه، نوشته شدند. او در سال ۱۶۹۹ بر اثر سرطان کبد درگذشت. با این‌که استاد کمدی و تراژدی در انگلستان یک نفر – یعنی شکسپیر – بود، در فرانسه، این افتخار بین دو نفر تقسیم شده بود: مولیر (کمدی) و راسین (تراژدی).

کتاب آندروماک اثر ژان راسین انتشارات افراز

۲۶. افرا بن (Aphra Behn)

افرا بن

  • سال تولد و درگذشت: ۱۶۴۰ (میلادی) – ۱۶۸۹ (میلادی)
  • آثار مهم: ارونوکو، نامه‌های عاشقانه میان یک نجیب‌زاده و خواهرش

افرا بن، نمایشنامه‌نویس، رمان‌نویس و شاعر انگلیسی، به‌عنوان اولین زنی شناخته می‌شود که موفق شد از راه نویسندگی، امرار معاش کند. اطلاعات دقیقی از سال‌های نخست زندگی او در دست نیست و خود بن نیز ممکن است عمداً این اطلاعات را از مدارک تاریخی پاک کرده باشد. برخی منابع او را دختری به نام افره یا آیفارا (Ayfara) معرفی کرده‌اند که در دهه‌ی ۱۶۵۰ همراه با زوجی به نام آمیس به سورینام، مستعمره‌ی انگلیس، سفر کرد. احتمال دیگر (و قوی‌تر) این است که او دختر یک آرایشگر به نام بارتولومیو جانسون بوده که در سال ۱۶۶۳ همراه با خانواده‌اش به سورینام سفر کرده است. او در سال ۱۶۶۴ به انگلستان بازگشت و با تاجری با نام خانوادگی بِن (Behn) ازدواج کرد، اما طولی نکشید که یا همسرش فوت کرد، یا آن دو از هم جدا شدند.

استعداد و ذکاوت بن توجه بقیه را جلب کرد و در سال ۱۶۶۶ چارلز دوم، پادشاه انگلستان، او را برای انجام مأموریتی مخفی به هلند فرستاد. اما این ماموریت بدون پاداش ماند و او حتی مدتی به دلیل بدهی زندانی شد. از آن پس بن برای تأمین هزینه‌های زندگی به نویسندگی روی آورد.

آثار اولیه‌ی بن تراژدی-کمدی‌هایی در قالب نظم بود. اولین نمایشنامه‌اش «ازدواج اجباری» (The Forced Marriage) در سال ۱۶۷۰ به روی صحنه رفت و «شاهزاده‌ی عاشق» (The Amorous Prince)، اثر بعدی‌اش، یک سال بعد اجرا شد. تنها تراژدی او، «عبدالعزیز» (Abdelazer)، در سال ۱۶۷۶ اجرا شد. با این حال، بن به تدریج به نوشتن کمدی‌های سبک‌سرانه و طنزآمیز روی آورد و این کمدی‌ها در دهه‌ی ۱۶۷۰ موفقیت تجاری بسیاری برای او به ارمغان آوردند. نمایشنامه‌ی «ولگرد» (The Rover) (در دو بخش، اجرا شده در سال‌های ۱۶۷۷ و ۱۶۸۱) که ماجراهای گروهی از شوالیه‌های اسب‌سوار انگلیسی در مادرید و ناپل را به تصویر می‌کشد، یکی از موفق‌ترین نمایشنامه‌های او بود. «امپراتور ماه» (The Emperor of the Moon) نیز به نوعی پیش‌درآمدی بر نوعی تئاتر کمدی بود که در قالب پانتومیم انگلیسی تکامل پیدا کرد.

اگرچه نمایشنامه‌های بن در زمان خود محبوبیت زیادی داشتند، اما رمان‌های او امروزه بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند. رمان کوتاه «اورونوکو» (Oroonoko) داستان شاهزاده‌ای آفریقایی است که به بردگی کشیده شده و بن مدعی بود در در آمریکای جنوبی با او آشنا شده بود. این اثر با پرداختن به موضوعات برده‌داری، نژاد و جنسیت، تأثیر مهمی بر پیشرفت رمان انگلیسی داشت و به یکی از معروف‌ترین آثار او تبدیل شد. از دیگر آثار داستانی او می‌توان به «نامه‌های عاشقانه میان یک نجیب‌زاده و خواهرش» (Love Letters Between a Nobleman and His Sister) و «نازدار زیبا» (The Fair Jilt) اشاره کرد.

تنوع و گستردگی آثار بن واقعاً قابل‌توجه است. او علاوه بر نوشتن داستان و نمایشنامه، شعرهای برجسته‌ای نیز از خود به جا گذاشت که در مجموعه‌هایی مانند «اشعاری در وصف مناسبت‌های گوناگون» (Poems Upon Several Occasions) و «لیکیدوس» (Lycidus) جمع‌آوری شده‌اند. جذابیت و سخاوت بن باعث شد او دوستان بسیاری پیدا کند، اما آزادی نسبی‌اش به‌عنوان نویسنده‌ای حرفه‌ای و موضوعات جنجالی آثارش گاهی باعث رسوایی او می‌شد.

۲۷. ماتسوئو باشو (Matsuo Bashō)

ماتسوئو باشو

  • سال تولد و درگذشت: ۱۶۴۴ (میلادی) – ۱۶۹۴ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه‌ی هایکوها

باشو، شاعر برجسته‌ی ژاپنی و استاد بی‌رقیب هایکوسرایی، با غنا بخشیدن به فرم ۱۷ هجایی هایکو، این سبک شعری را به یک فرم هنری ماندگار تبدیل کرد. اعتبار و محبوبیتی که هایکو اکنون بین مردم جهان (و نه فقط ژاپن) از آن برخوردار است، وامدار باشو است.

باشو (که نامش در اصل ماتسوئو مونه‌فوسا بود)، از کودکی به شعر هایکو علاقه داشت، اما مجبور شد به‌عنوان یک سامورایی به خدمت یکی از اربابان فئودال محلی دربیاید و برای مدتی علایق ادبی‌اش را کنار بگذارد. پس از مرگ اربابش در سال ۱۶۶۶، او سامورایی بودن را رها کرد و تمام وقت خود را به شعر اختصاص داد. باشو به پایتخت ژاپن یعنی ادو (توکیوی امروزی) کوچ کرد و به‌مرور به‌عنوان شاعری برجسته و منتقدی توانمند اعتبار پیدا کرد. در سال ۱۶۷۹، او اولین شعر خود را در سبک نوینی سرود که بعدها به امضای پای کارهایش تبدیل شد:

بر شاخه‌ای خشک

کلاغی نشسته

غروب آفتاب در پاییز.

سادگی توصیفات و ایجاد تضاد بین دو پدیده‌ی مستقل و مقایسه‌ی آن‌ها با یکدیگر، ویژگی برجسته‌ی هایکوهای باشو بود. او تلاش کرد از بیان کلیشه‌ها و اشارات سطحی به مسائل زودگذر و خاله‌زنکی فاصله بگیرد و با الهام از فلسفه‌ی زِن (Zen)، معنای جهان و مفاهیم جاودان را در الگوی ساده‌ی شعرش به‌صورت فشرده بیان کند. باشو در اشعارش امیدهای پنهان را در چیزهای کوچک نشان می‌داد و ارتباط میان تمام عناصر جهان را به تصویر می‌کشید.

باشو زیاد سفر کرد و این سفرها نقش پررنگی در آثارش داشتند. در سال ۱۶۸۴، او راهی نخستین سفر خود شد. سفرنامه‌های او بسیار ارزشمند هستند، چون او مناظر زیبایی را که در طول راه می‌دید، در قالب هایکو توصیف می‌کرد و در کنارش، با نثری زیبا هرچه بیشتر به تجربه‌های خود عمق می‌بخشید. «جاده‌ی باریک به اعماق شمال» (Oku no Hosomichi)، که شرح سفر او به شمال ژاپن است، یکی از زیباترین آثار ادبیات ژاپنی به شمار می‌آید.

در این سفرها، باشو با شاعران محلی ملاقات و در سرودن رِنگا (Renga = شعر زنجیره‌ای) با آن‌ها رقابت می‌کرد. او در این هنر نیز به چنان مهارت و تسلطی دست یافت که برخی منتقدان رِنگاهای او را بهترین آثارش می‌دانند. باشو در این سبک شعری از بازی‌های کلامی فراتر رفت و تأکید داشت که شاعر باید با استفاده از معیارهایی حسی چون «رنگ‌وبو»، «طنین»، «هماهنگی» و… مصراع‌ها را به هم ارتباط دهد.

یکی از اصطلاحات رایج برای توصیف شعرهای باشو «سابی» (Sabi) است، که به معنای عشق به چیزهای کهنه، کم‌رنگ و ساده است. این ویژگی در شعری مانند:

رایحه‌ی گل‌های داوودی…

و در نارا

همه‌ی مجسمه‌های کهن بودا.

به‌خوبی نمایان است. در این هایکو بوی کهنگی گل‌های داوودی با تصویر مجسمه‌های قدیمی و غبارگرفته‌ی بودا در پایتخت قدیمی ژاپن ترکیب شده است.

سبک زندگی ساده و عاری از تجملات باشو کاملاً با روح ملایم اشعارش در تناسب بود. او در کلبه‌ای کوچک به نام «باشو-آن» در فوکاگاوا زندگی می‌کرد. این کلبه که نام خود را از درخت موز گرفته بود، بعدها الهام‌بخش نام مستعار او شد. او هر از گاهی به‌طور کامل از جامعه کناره‌گیری می‌کرد.

بعد از مرگ باشو، ژاپنی‌ها به احترام برای او لقب «قدیس هایکو» را برگزیدند.

کتاب برگ موز در تند باد اثر ع. پاشایی انتشارات اتفاق

۲۸. خوانا اینس د لا کروز (Juana Inés de la Cruz)

خوانا اینس د لا کروز

  • سال تولد و درگذشت: ۱۶۵۱ (میلادی) – ۱۶۹۵(میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه‌ اشعار و نوشته‌ها

خوانا اینس د لا کروز، شاعر، نمایشنامه‌نویس، پژوهش‌گر و راهبه‌ای سرشناس در آمریکای لاتین تحت استعمار اسپانیا و از ادیبان اصلی سبک باروک اسپانیایی بود. او در سال ۱۶۵۱ (یا طبق برخی اسناد در سال ۱۶۴۸) در خانواده‌ای با وضعیت مالی متوسط به دنیا آمد. مادرش از بومیان چندرگه و پدرش اسپانیایی بود.

از کودکی، نبوغ خوانا آشکار شد و مورد توجه نایب‌السلطنه‌ی اسپانیای نو (New Spain)، آنتونیو سباستین د تولِدو (Antonio Sebastián de Toledo) قرار گرفت. او در سال ۱۶۶۴ در مقام ندیمه به دربار دعوت شد و چهل حکیم سرشناس دانش او را آزمودند. در سال ۱۶۶۷، او به دلیل بی‌میلی به ازدواج و علاقه‌اش به مطالعه، تصمیم گرفت راهبه شود.

زندگی در صومعه به خوانا این امکان را داد تا وقت خود را به مطالعه، تدریس موسیقی و نمایشنامه‌نویسی به دختران صومعه اختصاص دهد. او در صومعه یکی از بزرگ‌ترین کتاب‌خانه‌های شخصی در قاره‌ی آمریکا را به وجود آورد. حمایت نایب‌السلطنه و همسرش، به ویژه مارکی و مارکیز د لا لاگونا، به او کمک کرد آزادی بی‌سابقه‌ی خود را حفظ کند. همچنین این حمایت به او اجازه داد آثار خود را منتشر کند و در دهه‌ی ۱۶۸۰ به شاعر غیررسمی دربار تبدیل شود.

خوانا در قالب‌های مختلف شعر می‌سرود: از غزل گرفته تا تصنیف‌های عاشقانه. شعرهای او سرشار از ارجاعات کلاسیک، فلسفی و اسطوره‌ای است و شامل اشعار اخلاقی، مذهبی و هجویه می‌شود. حتی پس از ورود به صومعه، او همچنان اشعار عاشقانه و نمایشی می‌نوشت. از جمله آثار نمایشی او، کارول‌های محبوبی است که در کلیساهای مکزیکو سیتی، پوبلا و اوآخاکا خوانده می‌شدند.

برخی از دیدگاه‌های خوانا بسیار از زمان خود جلوتر بودند. مثلاً در شعر مشهور «مردان نادان» (Foolish Men)، او از مردان به‌خاطر همان رفتار غیرمنطقی و احساسی که زنان را متهم به آن می‌کنند، انتقاد می‌کند. اشعار عاشقانه‌ی او، عموماً از زاویه‌ی دید زنی نوشته شده که عشق را تجربه‌ای دردناک و توأم با تنهایی و حسادت می‌بیند. در آثار بلند نمایشی او، زنان شجاع و زیرک نقش‌های کلیدی دارند. همچنین، خوانا به فرهنگ بومی مکزیک پرداخته است؛ مثلاً در نمایشنامه‌ی مذهبی «نرگس الهی» (The Divine Narcissus)، او مذهب بومی آزتک‌ها را با مسیحیت ترکیب کرده است.

با وجود شهرت گسترده در مکزیک و اسپانیا، آثار و شخصیت او مورد انتقاد برخی از مقامات کلیسا قرار گرفت. پس از این‌که حامیان او، یعنی مارکی و مارکیز د لا لاگونا مکزیک را به مقصد اسپانیا ترک کردند، موقعیت او متزلزل‌تر شد. یکی از کشیش‌ها به‌طور عمومی خوانا را به‌خاطر انتقادهایش از مقامات مذهبی و تمرکز روی مطالعات سکولار به باد انتقاد گرفت. خواهر خوانا در پاسخ به این انتقاد، دفاعیه‌ای درخشان از خود و حق زنان برای دانش‌پژوهی نوشت که به‌عنوان یکی از اسناد مهم فمینیستی شناخته می‌شود. این متن معروف به «La Respuesta» به معنای «پاسخ» است.

در نهایت، تحت فشارهای داخلی یا خارجی، خوانا فعالیت‌های ادبی خود را محدود کرد، مجبور به فروش کتابخانه‌اش شد و به فعالیت‌های مذهبی‌اش بازگشت. در سال ۱۶۹۵، هنگام شیوع طاعون، او در حالی‌که در حال مراقبت از خواهران بیمارش در کلیسا بود، درگذشت.

۲۹. دانیل دفو (Daniel Defoe)

دانیل دفو

  • سال تولد و درگذشت: ۱۶۶۰ (میلادی) – ۱۷۳۱(میلادی)
  • آثار مهم: رابینسون کروزو، مال فلندرز

دانیل دفو، رمان‌نویس، مقاله‌نویس و روزنامه‌نگار انگلیسی، جزو پیشگامان رمان‌نویسی به زبان انگلیسی است و بستگی به تعریف‌مان از رمان، شاید بتوان او را نخسیتن رمان‌نویس انگلیسی در نظر گرفت. او ابتدا قرار بود کشیشی پروتستان شود، اما از دنبال کردن این مسیر منصرف شد و در سال ۱۶۸۳ به عنوان یک تاجر فعالیت خود را آغاز کرد. دفو در تجارت کالاهای مختلف فعالیت داشت و به نظریه‌پردازی جدی در عرصه‌ی اقتصاد تبدیل شد.

با این حال، در سال ۱۶۹۲ او ورشکستگی ناخوشایندی را تجربه کرد؛ علت اصلی این شکست، این بود که در جریان جنگ با فرانسه، کشتی‌هایی را بیمه کرده بود و سر پرداخت پول این بیمه فشار زیادی به او وارد شد. این شکست مالی دوره‌ی دشواری را در زندگی دفو رقم زد. در سال ۱۷۰۳ پس از شکست در تجارت آجر و کاشی، مجبور به ترک تجارت شد.

دفو علاوه بر تجارت، علاقه‌ی زیادی به سیاست داشت و از ویلیام اورنج، پادشاه انگلستان که او را «بزرگ، مهربان و باشکوه» خطاب کرده بود، حمایت می‌کرد. او در سال ۱۷۰۱ شعری به نام «انگلیسی‌های اصیل» (The True-Born Englishman) نوشت که شهرت زیادی کسب کرد. ویلیام اورنج اصالتاً هلندی بود و به‌خاطر خارجی بودن مورد حمله قرار می‌گرفت، اما دفو در این شعر در کمال ذکاوت و اعتماد به نفس پاسخ منتقدان ویلیام را داد.

اما مشهورترین اثر سیاسی او، مقاله‌ای با عنوان «سریع‌ترین راه رویارویی با مخالفان» (The Shortest Way with the Dissenters) بود که در سال ۱۷۰۲ به صورت ناشناس منتشر شد. این مقاله باعث دستگیری و مجازات او شد، اما دفو با نوشتن شعری با نام «سرودی برای چوبه‌ی دار» (Hymn to the Pillory) توانست همدردی عمومی را جلب کند.

دفو از سال ۱۷۰۴ تا ۱۷۱۳، روزنامه‌ای به نام «ریویو» (Review) را تقریباً دست‌تنها منتشر کرد. او در آن به موضوعات سیاسی، اجتماعی، دینی و اقتصادی می‌پرداخت. این روزنامه تأثیر زیادی بر توسعه‌ی مطبوعات و مقاله‌نویسی در انگلستان داشت.

در سال ۱۷۱۹، دفو وارد عرصه‌ی رمان‌نویسی شد و با انتشار «رابینسون کروزو» (Robinson Crusoe) به شهرتی جاودان دست یافت. این رمان که به ماجرای یک مرد در جزیره‌ای دورافتاده می‌پردازد، به دلیل سبک واقع‌گرایانه و شخصیت‌پردازی دقیق‌اش، تحسین بسیاری را برانگیخت. دفو این اثر را با الهام از کشتی‌شکستگان واقعی چون الکساندر سلکرک (Alexander Selkirk) و پدرو سرانو (Perdro Seranno) نوشت، برای همین واقع‌گرایی آن جای تعجب ندارد.

دفو در سال ۱۷۲۲ آثار مهمی مانند «مال فلاندرز» (Moll Flanders)، «خاطرات طاعون» (A Journal of the Plague Year) و «سرهنگ جک» (Colonel Jack) را منتشر کرد که همگی نشان‌دهنده‌ی توانایی او در درک ذات انسان بودند.

رمان‌های دفو با استفاده از زاویه‌ی دید اول شخص و جزئیات دقیق، دنیایی واقعی و ملموس را به تصویر می‌کشند. او از شخصیت‌هایی می‌نویسد که با وجود قرار گرفتن در شرایطی خاص، احساسات و رفتارهای کاملاً انسانی دارند و این مسئله شاید باعث شود که گاهی شخصیت‌های او از شدت واقعی بودن اصلاً دوست‌داشتنی به نظر نرسند.

دفو در سال‌های پایانی زندگی‌اش، علی‌رغم مشکلات جسمی، به نوشتن ادامه داد. در سال‌های ۱۷۲۴ تا ۱۷۲۶، او سفرنامه‌ی سه‌جلدی «سفری به سرتاسر بریتانیای کبیر» (Tour Through the Whole Island of Great Britain) را منتشر کرد که گزارشی پرانرژی و آموزنده از مشاهدات او از انگلستان و اسکاتلند بود. او در سال ۱۷۳۱ در لندن درگذشت. مهم‌ترین میراث به جا مانده از او «رابینسون کروزو» است که ادعا می‌شود پس از کتاب مقدس، ترجمه‌شده‌ترین کتاب دنیاست.

کتاب رابینسون کروزو اثر دانیل دفو

۳۰. جاناتان سوییفت (Jonathan Swift)

جاناتان سوییفت

  • سال تولد و درگذشت: ۱۶۶۷ (میلادی) – ۱۷۴۵(میلادی)
  • آثار مهم: سفرهای گالیور، حکایت لاوک

جاناتان سوییفت، نویسنده‌ی برجسته‌ی انگلیسی-ایرلندی، معروف به هجوهای تند و تیزی است که به نثر می‌نوشت. آثار مشهور او، مانند رمان «سفرهای گالیور» (Gulliver’s Travels) و آثار کوتاه‌ترش همچون «حکایت لاوک» (A Tale of a Tub) و «پیشنهادی مودبانه» (A Modest Proposal) نمایان‌گر نبوغ بی‌نظیر او در طنز و نقد اجتماعی هستند.

سوییفت در سال ۱۶۸۲ وارد کالج ترینیتی در دوبلین شد و در سال ۱۶۸۶ مدرک کارشناسی خود را دریافت کرد. او پس از انقلاب باشکوه انگلستان (۱۶۸۸ تا ۱۶۸۹) که موجب ناآرامی‌های مذهبی در دوبلین عمدتاً کاتولیک شد، به‌عنوان یک پروتستان، به انگلستان پناه برد و در سال ۱۶۹۲ مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرد. او در سال ۱۶۹۵ به‌عنوان کشیش در کلیسای انگلیکان پذیرفته شد.

آثار اولیه‌ی سوییفت بیشتر شامل اشعار کوتاه بود، اما نبوغ واقعی او زمانی شکوفا شد که به هجونویسی روی آورد و بین سال‌های ۱۶۹۶ تا ۱۶۹۹ «حکایت لاوک» را نوشت. این اثر که در سال ۱۷۰۴ به‌طور ناشناس منتشر شد، به خاطر ذکاوت و انرژی هجوآمیز خود شناخته می‌شود.

سوییفت پس از سال ۱۶۹۹ به‌عنوان کشیش در دوبلین فعالیت خود را آغاز کرد، اما در اوایل قرن هجدهم به‌طور منظم به انگلستان سفر می‌کرد و در حلقه‌های ادبی لندن به‌خاطر هوش و ذکاوت خود شهرت یافت. او در ابتدا به حزب ویگ (Whig = حزبی که حزب لیبرال امروزی بریتانیا ریشه در آن دارد) گرایش داشت، اما به دلیل وفاداری عمیقش به کلیسای انگلیکان، از سیاست‌های ویگ فاصله گرفت. در سال ۱۷۱۰، هنگامی که حزب توری (Tories = حزب محافظه‌کارها) قدرت را به دست گرفت، سوییفت به لندن بازگشت و به‌عنوان نویسنده و مبلغ اصلی حزب توری فعالیت کرد، چون توری‌ها موفق به جذب او شدند. او در سال ۱۷۱۳ به‌عنوان رئیس کلیسای جامع سنت پاتریک در دوبلین منصوب شد.

با به قدرت رسیدن جورج اول، کار توری‌ها تمام‌شده به نظر می‌رسید. سر همین سوییفت به ایرلند بازگشت و بیشتر عمر باقی‌مانده‌اش را در آنجا گذراند. در این دوره، او آثار برجسته‌ای درباره‌ی مسائل اجتماعی و اقتصادی ایرلند نوشت، از جمله «پیشنهادی مودبانه» که به‌طور طنزآمیز راه‌حلی تکان‌دهنده برای فقر شدید و جمعیت زیاد ایرلند ارائه می‌دهد: فروش نوزادان خانواده‌های فقیر به‌عنوان خوراکی به ثروتمندان!‌

برجسته‌ترین اثر سوییفت، «سفرهای گالیور»، در سال ۱۷۲۶ منتشر شد. این کتاب به سبکی ساده و واقع‌گرایانه نوشته شده، ولی با واقع‌گرایی‌اش شما را گول می‌زند، چون داستان پر از اتفاقات باورنکردنی است. این رمان درباره‌ی لموئل گالیور (Lemuel Gulliver) و سفرهایش به سرزمین‌های عجیب‌وغریب و ناشناخته است که هرکدام از آن‌ها، تمثیلی از ایرادها و ضعف‌های اخلاقی انسانی هستند. سوییفت با استفاده از طنز پیچیده و چندلایه، مرزبندی‌ای که انسان‌ها میان انسانیت و حیوانیت ایجاد کرده‌اند، به چالش می‌کشد و تضادهای درونی انسان را به تصویر می‌کشد.

سوییفت در دهه‌ی ۱۷۳۰ همچنان فعال بود و به‌عنوان یکی از شهروندان برجسته‌ی دوبلین و مدافع ایرلند شناخته می‌شد. او در سال ۱۷۴۵ درگذشت و پیکر او در کلیسای جامع سنت پاتریک به خاک سپرده شد. او به‌خاطر نوشتن «سفرهای گالیور» که مانند «رابینسون کروزو» جزو کتاب‌های بسیار خوانده‌شده و اقتباس‌شده در دنیاست، نام خود را در تاریخ ادبیات جهان ثبت کرده است.

کتاب سفرهای گالیور اثر جاناتان سوییفت نشر برج

۳۱. ولتر (Voltaire)

ولتر

  • سال تولد و درگذشت: ۱۶۹۴ (میلادی) – ۱۷۷۸(میلادی)
  • آثار مهم: کاندید، میکرومِگاس

ولتر (تخلص فرانسوا-ماری آروئه)، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان عصر روشنگری است که به‌مرور زمان، به سمبلی جهانی برای مبارزه با استبداد، نادانی، تعصب و خرافات تبدیل شد. او ابتدا در رشته‌ی حقوق تحصیل کرد، اما این مسیر را رها کرد تا به نویسندگی بپردازد.

پس از مرگ لویی چهاردهم در سال ۱۷۱۵ آرامشی بر فضای فرانسه حاکم شد. در این فضا، ولتر به چهره‌ای برجسته در جامعه‌ی پاریس تبدیل شد و شوخ‌طبعی‌های او در قالب جملات نیش‌دار نقل محافل بود. در سال ۱۷۱۸، پس از موفقیت تراژدی «ادیپ» (Oedipe)، او به‌عنوان جانشین راستین ژان راسین، بزرگ‌ترین تراژدی‌نویس فرانسه، شناخته شد و نام مستعار ولتر را برای خود برگزید (ریشه‌ی این نام مستعار دقیقاً مشخص نیست). وی در طول زندگی خود به نوشتن برای تئاتر ادامه داد.

ولتر به‌دلیل اظهارات انتقادی خود دو بار به زندان باستیل افتاد و در سال ۱۷۲۶ به انگلستان تبعید شد. در آنجا علایق فلسفی‌اش گسترش یافت و زبان انگلیسی را نیز یاد گرفت. او پس از بازگشت به فرانسه در سال ۱۷۲۸ یا ۱۷۲۹، شعر حماسی «هانریاد» (La Henriade) را منتشر کرد که مورد استقبال قرار گرفت، اما نوشته‌های انتقادی‌اش درباره‌ی حکومت و دیدگاه‌های دینی لیبرال او خشم عده‌ی زیادی را برانگیخت. در «نامه‌های فلسفی» (Lettres Philosophiques)، او از نظام‌های دینی و سیاسی موجود انتقاد کرد و با مقایسه‌ی تجربه‌گرایی جان لاک با ذهن‌گرایی رنه دکارت، فلسفه‌ای مبتنی بر مشاهده و استدلال علمی ترویج داد.

صراحت والتر در این اثر و نوشته‌های دیگرش برای او دشمن‌های زیادی تراشیده بود. در این دوران حکم بازداشت او صادر شد و او به عمارت سیِری گریخت. او در آنجا با مادام دو شاتله (Mme du Châtelet)، که حامی و معشوقه‌اش بود، سکنی گزید. ولتر در این دوران علاوه بر نوشتن نمایشنامه، به پژوهش‌های علمی و مطالعات ریشه‌ای درباره‌ی ادیان و فرهنگ‌ها پرداخت. پس از مرگ مادام دو شاتله در سال ۱۷۴۹، ولتر به برلین و سپس به ژنو رفت و در نهایت در سال ۱۷۵۸ ملک فرنی (Ferney) را در نزدیکی مرز سوئیس خریداری کرد. این مکان، در کنار تورنی (Tourney) در فرانسه، به او این امکان را می‌داد تا با عبور از مرز، از مداخله‌ی نیروهای پلیس هر دو کشور در امان باشد.

در سال‌های بعد، ولتر به‌طور گسترده به نوشتن درباره‌ی موضوعات فلسفی و اخلاقی پرداخت. از آثار برجسته‌ی او می‌توان به داستان‌های «زادیک» (Zadig) در سال ۱۷۴۷، «میکرومگاس» (Micromegas) در سال ۱۷۵۲ و «کاندید» (Candide) در سال ۱۷۵۹ اشاره کرد. در «کاندید»، او فلسفه‌ی خوش‌بینانه‌ی لیبنیز (از او نقل است: «ما در بهترین جهان ممکن زندگی می‌کنیم») را با رویکردی طنزآمیز نقد می‌کند و با نشان دادن بدبختی‌ها و ناملایمات، فلسفه‌ای عملی مبتنی بر کار و تلاش را ترویج می‌دهد. همان‌طور که در پایان رمان اشاره می‌شود: «راز خوشبختی، رسیدگی به باغ خود است.»

شهرت ولتر در اروپا باعث شد او با بسیاری از شخصیت‌های ادبی و سیاسی قاره دیدار داشته باشد. همچنین او با فردریک دوم، پادشاه پروس و کاترین دوم، ملکه‌ی روسیه مکاتبه داشت. دغدغه‌ی اصلی او در این دوره از زندگی، مبارزه با تعصب و خشونت دینی بود، دو عنصری که کلیسا را نماد اصلی آن‌ها می‌دانست.

اشعار حماسی و نمایشنامه‌های ولتر امروز تقریباً خواننده‌ای ندارند، ولی داستان‌های او – به‌خصوص «کاندید» – همچنان مورد توجه قرار دارند و نامه‌هایش جزو برجسته‌ترین آثار ادبی فرانسه شناخته می‌شوند. ولتر در سال ۱۷۷۸، پس از ۲۸ سال دوری از پاریس، برای نظارت بر اجرای نمایش «ایرن» (Irene) به این شهر بازگشت. هیجان ناشی از این اتفاق سلامتی او را به خطر انداخت و چند ماه بعد درگذشت.

کتاب کاندید یا خوش باوری اثر ولتر نشر افق

۳۲. هنری فیلدینگ (Henry Fielding)

هنری فیلدینگ

  • سال تولد و درگذشت: ۱۷۰۷ (میلادی) – ۱۷۵۴(میلادی)
  • آثار مهم: تام جونز، جوزف اندروز

هنری فیلدینگ، رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس انگلیسی، یکی از چهره‌های اصلی موثر در تکامل رمان انگلیسی به شمار می‌آید. او فعالیت ادبی خود را به‌عنوان نمایشنامه‌نویس آغاز کرد و اغلب نمایشنامه‌هایش طنزآمیز و انتقادی بودند، به‌ویژه در قبال فساد سیاسی زمانه. اما در سال ۱۷۳۷، قانونی تصویب شد که به موجب آن، همه‌ی نمایشنامه‌های جدید باید پیش از اجرا از جانب مقامات مجوز می‌گرفتند. این قانون به کار نمایشنامه‌نویسی او پایان داد.

پس از آن، فیلدینگ به‌عنوان وکیل فعالیت کرد، اما در این حرفه چندان موفق نبود. در این دوران احتمالاً کتاب طنزآمیز «شاملا» (Shamela) را در سال ۱۷۴۱ نوشت که تقلیدی هجوآمیز از رمان مشهور «پاملا» (Pamela) اثر ساموئل ریچاردسون بود؛ هرچند که او هیچ‌گاه خود را به‌عنوان نویسنده‌ی رسمی رمان معرفی نکرد.

رمان «جوزف اندروز» نیز ابتدا به‌عنوان هجوی بر «پاملا» آغاز شد، اما به‌تدریج این هدف در درجه‌ی چندم اهمیت قرار گرفت و داستان به اثری طنزآمیز، کنایه‌آمیز و مبتنی بر نقد اجتماعی با ساختاری قوی تبدیل گردید. داستان از این قرار است که جوزف، برادر بافضیلت پاملا، تلاش‌های یک بانوی اشرافی برای اغوا کردنش را پس می‌زند. اما برجسته‌ترین شخصیت این رمان، پارسون آدامز (Parson Adams)، یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های طنزآمیز در ادبیات است. فیلدینگ در مقدمه‌ی رمان خود، آن را «حماسه‌ای کمدی در قالب نثر» توصیف کرد و در واقع ژانری جدید در ادبیات داستانی پایه نهاد.

پس از قیام جاکوبی (Jacobite Rebellion) در سال ۱۷۴۵، فیلدینگ به‌لطف فعالیت‌های روزنامه‌نگاری خود به یکی از حامیان قابل‌اعتماد دولت تبدیل شد. در نتیجه، او در سال ۱۷۴۸ به‌عنوان دادرس وست‌مینستر و میدلسکس منصوب شد و دفتر کار خود را در خیابان بو (Bow) در لندن مرکزی تأسیس کرد. او همراه با برادر ناتنی نابینایش، جان فیلدینگ، به این شغل بدون دستمزد احترام و اعتبار بخشید و نیروی پلیسی معروف به «بازرسان خیابان بو» (Bow Street Runners) را ایجاد نمود.

رمان «سرگذشت تام جونز، کودک سرراهی» (The History of Tom Jones, a Foundling)، انتشاریافته در سال ۱۷۴۹، به‌خاطر طنز پرانرژی، شخصیت‌های پرتعداد و متنوع و نشان دادن تضاد زندگی در شهر و روستا، محبوب‌ترین اثر فیلدینگ به شمار می‌رود. این رمان نیز مانند «جوزف اندروز» حول محور داستانی عاشقانه می‌چرخد. قهرمان داستان که هویتش تا گره‌گشایی آخر داستان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، عاشق زنی زیبا به نام سوفیا وسترن (Sophia Western) می‌شود و در نهایت با او ازدواج می‌کند. اما تا او به عشقش برسد، یک عالمه اتفاق در بستر روایت داستان می‌افتد که باعث می‌شود آن‌ها به دنبال یکدیگر از این سر انگلستان به آن سرش بروند. فصل‌های مقدماتی هر جلد از رمان نشان می‌دهند که فیلدینگ با چه دقتی پیرنگ رمان را طرح‌ریزی کرده بود. از این نظر «تام جونز» را می‌توان شاهکاری در زمینه‌ی طرح‌ریزی پیرنگ دانست.

رمان «آملیا» (Amelia) که در سال ۱۷۵۱ منتشر شد، اثری بسیار جدی‌تر بود که به‌نوعی می‌توان آن را زمینه‌سازی برای رمان‌های خانوادگی ویکتوریایی در قرن ۱۹ دانست. این رمان رابطه‌ی میان یک مرد و همسرش را بررسی می‌کند، ولی فیلدینگ با استفاده از این خط روایی ناهنجاری‌های جامعه‌ی زمان خود را برملا می‌کند و نشان می‌دهد که در نظرش این ناهنجاری‌ها دیگر خنده‌دار نیستند.

کتاب سرگذشت تام جونز کودک سرراهی اثر هنری فیلدینگ نشر نیلوفر

۳۳. ساموئل جانسون (Samuel Johnson)

ساموئل جانسون

  • سال تولد و درگذشت: ۱۷۰۹ (میلادی) – ۱۷۸۴(میلادی)
  • آثار مهم: دیکشنری زبان انگلیسی، سرگذشت راسلاس، پادشاه آبیسینیا

ساموئل جانسون، منتقد، زندگی‌نامه‌نویس، مقاله‌نویس، شاعر و لغت‌نامه‌نویس انگلیسی، یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های ادبی قرن هجدهم به شمار می‌رود. او به‌نوعی کلانتر ادبیات انگلیسی بود و با نوشتن نقد و مقاله‌های بسیار درباره‌ی پیشنیان خود، باعث شد که ادبیات انگلیسی هویتی منسجم‌تر پیدا کند.

جانسون در سال ۱۷۲۸ وارد کالج پمبروک در آکسفورد شد، اما به دلیل بی‌پولی تنها ۱۳ ماه در آنجا تحصیل کرد. در سال ۱۷۳۲ به عنوان معاون مدرسه‌ای در مارکت بوسورث (Market Bosworth) مشغول به کار شد، اما از کار خود راضی نبود و طولی نکشید که آنجا را ترک کرد. در سال ۱۷۳۵، او با الیزابت پورتر (Elizabeth Porter)، زنی ۲۰ سال بزرگ‌تر از خود ازدواج کرد که وضعیت مالی بدی نداشت. این ازدواج برای او این امکان را فراهم کرد مدرسه‌ای در نزدیکی لیچفیلد تاسیس کند. یکی از دانش‌آموزان او، دیوید گاریک (David Garrick)، بعدها به بزرگ‌ترین بازیگر دوران خود در انگلستان تبدیل شد. با این حال، مدرسه موفقیتی به دست نیاورد و جانسون به همراه گاریک در سال ۱۷۳۷ به لندن رفتند.

در لندن، جانسون همکاری طولانی‌مدتی با «مجله‌ی جنتلمن‌ها» (The Gentleman’s Magazine) آغاز کرد، که اغلب نخستین مجله‌ی مدرن به شمار می‌رود و در آن نوشته‌های منثور و منظوم مختلف چاپ می‌شد. در اواسط دهه‌ی ۱۷۴۰، او کار بر روی دو اثر بزرگ خود را آغاز کرد. نخستین اثر مهم او در نقد ادبی، «مشاهدات متفرقه درباره‌ی تراژدی مکبث» (Miscellaneous Observations on the Tragedy of Macbeth) بود. این متن بهانه‌ای شد تا او نسخه‌ای از آثار کامل شکسپیر را ویرایش کند و برایش مقدمه بنویسد که در سال ۱۷۶۵ در ۸ جلد منتشر شد.

یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای جانسون، تألیف «فرهنگ لغت زبان انگلیسی» (The Plan of a Dictionary of the English Language) بود که در سال ۱۷۵۵ در دو جلد منتشر شد. این فرهنگ لغت، که شامل تعریف، ریشه‌یابی و نمونه‌هایی از کاربرد واژگان انگلیسی بود، به به اثری مرجع در زبان انگلیسی تبدیل شد.

از دیگر آثار برجسته‌ی جانسون می‌توان به شعر «بیهودگی امیال انسان» (Vanity of Human Wishes) و داستان بلند «راسلاس: شاهزاده‌ی آبیسینیا» (Rasselas: The Prince of Abissinia)  اشاره کرد، که او آن را در طول یک هفته برای تامین هزینه‌های مراسم خاکسپاری مادرش نوشت. او همچنین مقالات متعددی در نشریات مطرح زمان خود چون «The Rambler» و «The Idler» چاپ کرد.

در طی سال‌های آتی، جانسون به عنوان مدافع سیاست‌های دولت، مجموعه‌ای از رساله‌های سیاسی نوشت. از آثار مهم دیگر او می‌توان به «سفر به جزایر غربی اسکاتلند» (A Journey to the Western Islands of Scotland) در سال ۱۷۷۵ و «زندگی شاعران» (Lives of the Poets) اشاره کرد. «زندگی شاعران» ابتدا قرار بود معرفی کوتاهی برای مجموعه‌ای از شعرهای انگلیسی باشد، اما به اثری جامع و طولانی تبدیل شد، طوری‌که مقدمه‌ی جانسون به‌تنهایی ۱۰ جلد و شعرهایی که در آن گنجاند، ۵۶ جلد شد.

جانسون همچنین به خاطر عبارات و جملات حکیمانه‌اش شناخته می‌شود. بعد از شکسپیر، او نقل‌قول‌شده‌ترین نویسنده‌ی انگلیسی است. نقدهای ادبی او، به‌ویژه درباره‌ی آثار شکسپیر و شاعران انگلیسی، سهم مهمی در اعتبار بخشیدن به مفهوم «ادبیات انگلیسی» داشت.

همچنین شخصی به نام جیمز بازول (James Boswell) زمان زیادی را با ساموئل جانسون گذراند و زندگی‌نامه‌ای با عنوان «زندگی ساموئل جانسون» (The Life of Samuel Johnson) درباره‌ی او نوشت که عموماً به‌عنوان یکی از بهترین و ادبی‌ترین نمونه‌های زندگی‌نامه در تاریخ ادبیات شناخته می‌شود.

۳۴. یوهان ولفگانگ فون گوته (Johann Wolfgang Von Goethe)

یوهان ولفگانگ فون گوته

  • سال تولد و درگذشت: ۱۷۴۹ (میلادی) – ۱۸۳۲(میلادی)
  • آثار مهم: فاوست، رنج‌های ورتر جوان

یوهان ولفگانگ فون گوته، شاعر، نمایشنامه‌نویس، رمان‌نویس، دانشمند، دولتمرد، کارگردان تئاتر و منتقد آلمانی، یکی از بزرگ‌ترین چهره‌های ادبی آلمان و جهان به شمار می‌رود و شاید تنها ادیب آلمانی باشد که نامش هم‌رده با فیلسوف‌ها و موسیقی‌دان‌های سرشناس این کشور است. گوته به‌واسطه‌ی آثار متعدد و تأثیرگذار خود، در عصر رمانتیک جایگاهی مشابه ویلیام شکسپیر در دوران رنسانس و دانته در قرون وسطی دارد. اثر بزرگ او، «فاوست»، از مهم‌ترین و بلندپروازانه‌ترین آثار ادبی اروپا پس از «کمدی الهی» دانته و «بهشت گمشده» میلتون به شمار می‌آید. گوته چنان جایگاه والایی داشت که در همان قرنی که در آن درگذشت، از او به‌عنوان نویسنده‌ای کلاسیک یاد می‌شد.

گوته در سال ۱۷۷۰ به استراسبورگ در فرانسه رفت تا در رشته‌ی حقوق تحصیل کند. پایان‌نامه‌ی او که نظریه‌ای جنجالی درباره‌ی دین یهود ارائه می‌کرد، رد شد. پس از آن، او به فرانکفورت بازگشت و در سال ۱۷۷۱ نمایشنامه‌ی «سرگذشت گوتز فون برلیشینگن» (The History of Gottfried von Berlichingen with the Iron Hand, Dramatized) را نوشت که الهام‌بخش نویسندگان بزرگی چون والتر اسکات شد تا بر پایه‌ی داستان‌های محلی خود، رمان بنویسند. در این دوران او عضوی از جنبش ادبی «طوفان و طغیان» (Sturm and Drang) شد، جنبشی که تأثیر زیادی بر ادبیات آلمان و اروپا گذاشت.

در سال ۱۷۷۴، گوته رمان «رنج‌های ورتر جوان» (The Sorrows of Young Werther) را تنها در عرض دو ماه نوشت. این رمان کوتاه که داستان عشقی نافرجام و خودکشی شخصیت اصلی را روایت می‌کند، به‌سرعت مشهور شد و نسل جوان اروپا را به‌شدت تحت تأثیر قرار داد. هرچند این تاثیر کاملاً هم مثبت نبود و بساری از جوان‌ها تحت‌تاثیر این رمان خودکشی کردند و برای همین، پدیده‌ی خودکشی تقلیدی با نام «اثر ورتر» (The Werther Effect) شناخته می‌شود. با وجود مخالفت‌های اخلاقی و اجتماعی با این اثر، «رنج‌های ورتر جوان» تا ۳۵ سال شناخته‌شده‌ترین اثر گوته باقی ماند.

در سال ۱۷۷۵، گوته به دعوت دوک وِیمار به این شهر رفت و به یکی از نزدیک‌ترین مشاوران دربار تبدیل شد. این نقش، اگرچه ویمار را به مرکز فعالیت‌های فرهنگی و ادبی مناطق آلمانی‌زبان تبدیل کرد، اما باعث شد خود گوته وقت کمتری برای تولید آثار ادبی داشته باشد. تا سال ۱۷۸۰، او توانست آثاری مانند نمایشنامه‌ی «ایفیگنیا در توریس» (Iphigenia in Tauris) را بنویسد. با این حال، خلاقیت او به دلیل مسئولیت‌های درباری کاهش یافت و او در زمینه‌ی به پایان رساندن آثاری که شروع می‌کرد، دچار چالش شده بود.

سفر او به ایتالیا در سال‌های ۱۷۸۶ تا ۱۷۸۸ نقطه‌عطفی در زندگی او بود. در این سفر، او به مطالعه‌ی معماری و هنر کلاسیک پرداخت و از طبیعت و فرهنگ مدیترانه‌ای الهام گرفت. پس از بازگشت به ویمار – که از روی اکراه انجام شد –  او آثار علمی مانند مقاله‌ی «مقاله‌ای من‌باب روشن‌سازی دگردیسی گیاهان» (Essay in Elucidation of the Metamorphosis of Plants) نوشت که نشان‌دهنده‌ی علاقه‌ی او به علوم طبیعی بود. در همین دوران، او نظریه‌ای درباره‌ی رنگ ارائه کرد که مخالف دیدگاه‌های نیوتن بود.

آغاز دوستی او با فریدریش شیلر (Friedrich Schiller) در سال ۱۷۹۴ دوران جدیدی از خلاقیت را برای او رقم زد. این همکاری، که بیش از یک دهه ادامه داشت، به تولید تعداد زیادی شعر و داستان برجسته انجامید. مرگ شیلر در سال ۱۸۰۵ ضربه‌ی بزرگی به گوته وارد کرد و او را به انزوای عاطفی کشاند. شاید بتوان دوستی گوته و شیلر را صمیمانه‌ترین، طولانی‌ترین و عمیق‌ترین دوستی ادبی در تاریخ دانست.

یکی از حکایت‌های جالب درباره‌ی زندگی گوته این است که در سال ۱۸۰۶، ناپلئون ویمار را تحت محاصره درآورد، ولی خانه‌ی گوته در جریان این کارزار نظامی هیچ آسیبی ندید، چون ناپلئون یکی از طرفداران «رنج‌های ورتر جوان» بود و برای همین، برای گوته احترام قائل بود. این دو با هم دیداری داشتند و گوته نیز ناپلئون را ستود و او را وارث حقیقی امپراتوری مقدس روم خطاب کرد.

در سال ۱۸۰۸، گوته «فاوست: بخش اول» (Faust) را منتشر کرد. این اثر که افسانه‌ی آلمانی معامله‌ی انسان با شیطان را روایت می‌کند، به یکی از شاهکارهای ادبیات جهان تبدیل شد. «فاوست: بخش دوم» که در سال ۱۸۳۲ منتشر شد، بازتابی از تأملات گوته درباره‌ی روزگار خود و فاصله‌ی آن با ایده‌آل‌های کلاسیک بود. این اثر پیچیده و فلسفی در قرن بیستم مورد توجه بیشتری قرار گرفت. با این‌که «فاوست» در قالب نمایشنامه نوشته شده، اما به‌ندرت کلیت آن به اجرا درمی‌آید.

در دهه‌های پایانی زندگی، گوته فعالیت‌های گسترده‌ای در زمینه‌ی جمع‌آوری و بازبینی آثار خود انجام داد. او همچنین آثار جدیدی نوشت، از جمله بخش‌های تکمیلی زندگینامه‌اش و یادداشت‌هایی درباره‌ی زمان اقامتش در رم. تولد هشتادسالگی او در سال ۱۸۲۹ در سراسر آلمان جشن گرفته شد و او سه سال بعد، در سال ۱۸۳۲، سرما خورد و بر اثر حمله‌ی قلبی درگذشت.

کتاب فاوست اثر یوهان ولفگانگ فون گوته

۳۵. رابرت برنز (Robert Burns)

رابرت برنز

  • سال تولد و درگذشت: ۱۷۵۹ (میلادی) – ۱۷۹۶(میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار و ترانه‌ها

رابرت بِرنز، شاعر ملی اسکاتلند، به دلیل اشعار و ترانه‌های بی‌نظیر خود به گویش اسکاتلندی و همچنین مخالفتش با مذهب و دیدگاه‌های سنتی شناخته می‌شود. مرگ پدرش در فقر در سال ۱۷۸۴ تأثیر عمیقی بر او گذاشت و باعث شد به منتقد سفت‌وسخت جامعه‌ی زمان خود و هجوکننده‌ی همه نوع افکار مذهبی و سیاسی تبدیل شود. بِرنز با وجود تحصیلات محدود، بیشتر نویسندگان برجسته‌ی قرن هجدهم انگلستان را مطالعه کرده بود و با ترانه‌ها و داستان‌های فولکلور اسکاتلندی آشنایی داشت.

برنز از سال ۱۷۸۴ به نوشتن شعر برای بیان احساسات شخصی و نقد اجتماعی پرداخت. مجموعه‌ی «اشعار، عمدتاً به گویش اسکاتلندی» (Poems, Chiefly in the Scottish Dialect)  در سال ۱۷۸۶ منتشر شد و موفقیت بزرگی برای او – چه بین مردم روستایی، چه بین منتقدان ادبی ادینبورگ – به ارمغان آورد. این مجموعه شامل آثاری همچون «به یک موش» (To a Mouse)، «به یک شپش» (To a Louse)، «نوشیدنی اسکاتلندی» (Scotch Drink) و «مرگ و جملات آخر مالی بینوا» (The Death and Dying Words of Poor Mallie) بود. پس از این موفقیت، برنز به ادینبورگ نقل مکان کرد و در آنجا به یک سلبریتی تبدیل شد.

در ادینبورگ، برنز با همکاری جیمز جانسون به جمع‌آوری و بازنویسی ترانه‌های اسکاتلندی پرداخت. این همکاری منجر به انتشار «موزه‌ی موسیقی اسکاتلندی» (The Scots Musical Museum) شد. برنز همچنین با جورج تامسون در پروژه‌ای مشابه همکاری کرد، هرچند در زمینه‌ی اعمال تغییرات در متن‌ها و ملودی‌ها با او اختلاف نظر شدید داشت. او در کنار کار به عنوان مأمور مالیات، به نوشتن اشعار و ترانه‌های جدید ادامه داد.

ترانه‌های برنز، که بسیاری از آنها بر اساس ملودی‌های سنتی نوشته شده‌اند، او را به یکی از بهترین ترانه‌نویسان اسکاتلند و یکی از بهترین نویسندگان جهان تبدیل کرده‌اند. آثار او همچون «از روزگاران قدیم» (Auld Lang Syne) – که معروف‌ترین اثر اوست –  نشان‌دهنده‌ی توانایی‌اش در تطبیق شعر و موسیقی هستند. نبوغ برنز در بسط دادن اشعار قدیمی و فولکلور نهفته بود.

متاسفانه برنز در سن پایین ۳۷ سالگی درگذشت، ولی در همان سن کم موفق شد نام خود را در تاریخ اسکاتلند و ادبیات جهان جاودانه کند.

۳۶. ویلیام وردزورث (William Wordsworth)

ویلیام وردزورث

  • سال تولد و درگذشت: ۱۷۷۰ (میلادی) – ۱۸۵۰(میلادی)
  • آثار مهم: پرلود، چکامه‌های غنایی

ویلیام وردزورث، شاعر برجسته‌ی انگلیسی و از مهم‌ترین چهره‌های جنبش رمانتیک در انگلستان بود. مجموعه شعر «چکامه‌های غنایی» (Lyrical Ballads)  که وردزورث با همکاری ساموئل تیلور کولریج (Samuel Taylor Coleridge) در سال ۱۷۹۸ منتشر کرد، نقش مهمی در آغاز جنبش رمانتیک در انگلستان داشت. وردزورث که در ۱۳ سالگی یتیم شد، در سال ۱۷۸۷ وارد کالج سنت جان در کمبریج شد. اما رقابت‌های آکادمیک اصلاً با روحیه‌ی او سازگار نبود و او دوران دانشگاه را بدون تلاش جدی گذراند. مهم‌ترین رویداد این سال‌ها سفر تابستانی او در سال ۱۷۹۰ به فرانسه‌ی پس از انقلاب بود که او را به یک جمهوری‌خواه پرشور تبدیل کرد.

پس از فارغ‌التحصیلی، وردزورث که بیکار و بدون درآمد بود، با شرایط سختی روبرو شد. در لندن، با چهره‌های رادیکالی مانند ویلیام گادوین آشنا شد و همدردی عمیقی با افراد فرودست در انگلستان – از فقرا گرفته تا قربانیان جنگ – پیدا کرد. این دوران تاریک در سال ۱۷۹۵ به پایان رسید، چون در آن سال شرایط دوباره مهیا شد تا او با خواهر دلبندش دوروتی زیر یک سقف زندگی کند. آن‌ها در نزدیکی بریستول به خانه‌ای نقل مکان کردند و در آنجا وردزورث با کالریج آشنا شد؛ این دوستی مسیر شعر انگلیسی را تغییر داد.

سال‌های ۱۷۹۷ تا ۱۷۹۸ دوره‌ای خلاقانه برای وردزورث بود. او به همراه کالریج آثار کوتاه غنایی بسیاری نوشت که اغلب به طبیعت و زندگی روستایی اختصاص داشتند. این اشعار، که در «چکامه‌های غنایی» منتشر شدند، سبک، زبان و موضوعات جدیدی را به شعر معرفی کردند. این مجموعه با شعر بلند کالریج «سرگذشت منظوم دریانورد کهنسال» (Rime of the Ancient Mariner) آغاز می‌شود و با شعر «صومعه‌ی تینترن» (The Tintern Abbey) از وردزورث پایان می‌یابد.

وردزورث در حدود سال ۱۷۹۸ نوشتن شعر بلند «پرلود» (The Prelude) را آغاز کرد، اثری که به مدت ۴۰ سال به صورت متناوب بر روی آن کار کرد و در نهایت پس از مرگش در سال ۱۸۵۰ منتشر شد. در این شعر، وردزورث زندگی‌اش را از دوران مدرسه تا سن ۳۰ سالگی که شروع به نوشتن شعر کرد با حالتی شعرگونه تحلیل و تشریح می‌کند و درباره‌ی ضعف‌ها، ترس‌ها، عشق‌ها و بلندپروازی‌هایش صحبت می‌کند.

وردزورث بین سال‌های ۱۷۹۷ تا ۱۸۰۸ بیشترین میزان بازدهی خود را داشت و حاصل تلاش‌هایش مجموعه‌ی «اشعار در دو جلد» (Poems in Two Volumes) بود که در سال ۱۸۰۷ منتشر شد. در سال ۱۸۰۸، خانواده‌ی وردزورث به خانه‌ای بزرگ‌تر نقل مکان کردند و در سال ۱۸۱۳ در ریدال مانت (Rydal Mount) مستقر شدند و وردزورث باقی عمر خود را در آنجا گذراند.

ورزورث در ابتدا نقدهای تندی دریافت می‌کرد، اما تا اواسط دهه‌ی ۱۸۳۰، منتقدان و خوانندگان معمولی او را به‌عنوان شاعری بزرگ پذیرفته بودند. او در سال ۱۸۴۳ به عنوان ملک‌الشعرای بریتانیا انتخاب شد و تا زمان مرگش در سال ۱۸۵۰ این مقام را حفظ کرد.

کتاب ترانه های طبیعت اثر ویلیام وردز ورث انتشارات فرهنگ زبان

۳۷. والتر اسکات (Walter Scott)

والتر اسکات

  • سال تولد و درگذشت: ۱۷۷۱ (میلادی) – ۱۸۳۲(میلادی)
  • آثار مهم: آیوانهو، وِیوِرلی

والتر اسکات، شاعر، رمان‌نویس، مورخ و زندگی‌نامه‌نویس اسکاتلندی، اغلب به‌عنوان پایه‌گذار سبک رمان تاریخی و همچنین، یکی از بهترین نویسندگان جهان در ژانر رمان‌های تاریخی به شمار می‌آید. در سال ۱۷۸۶، اسکات در حرفه‌ی حقوق کارآموزی کرد، اما شور و شوق جوانی، او را به سمت فعالیت‌های اجتماعی و مطالعات متفرقه در حوزه‌ی ادبیات ایتالیایی، اسپانیایی، فرانسوی، آلمانی و لاتین سوق داد. در دهه‌ی ۱۷۹۰، او علاقه‌مند به آثار رمانتیک آلمانی، رمان‌های گوتیک و تصنیف‌های مرزی (Border Ballads)  اسکاتلند شد. اولین اثر منتشرشده‌اش ترجمه‌ای از دو تصنیف آلمانی بود. او در نهایت مجموعه‌ای به نام «آوازهای مرزی اسکاتلند» (Minstrelsy of the Scottish Border) منتشر کرد که شهرت زیادی برای او به ارمغان آورد.

اسکات با اشعار روایی مانند «آواز آخرین خنیاگر» (The Lay of the Last Minstrel) و «بانوی دریاچه» (The Lady of the Lake) به موفقیت رسید. این اشعار به‌لطف روایت جذاب، عناصر فولکلور اسکاتلندی و تصویرسازی‌های زنده از مناظر زیبا به موفقیت رسیدند. اما ورود اسکات به صنعت انتشار کتاب و هزینه‌های بالای ساخت خانه‌ای مجلل در آبوتسفورد، او را درگیر مشکلات مالی کرد.

در سال ۱۸۱۳، اسکات از سراییدن شعر روایی خسته شد و دست‌نوشته‌ی ناتمام رمانی را که در سال ۱۸۰۵ آغاز کرده بود، بازبینی کرد و به پایان رساند. او این رمان را به نام «ویورلی» (Waverley) و به‌صورت ناشناس منتشر کرد. این اثر داستانی از شورش جاکوبی در سال ۱۷۴۵ را روایت می‌کرد و در آن شاهد سبک زندگی و زد و بندهای جامعه‌ی کوهستانی اسکاتلند – که در حال محو شدن بود – بودیم.

موفق‌ترین اثر اسکات، «آیوانهو» (Ivanhoe)، در انگلستان قرن دوازدهم رخ می‌دهد و همچنان محبوب‌ترین اثر او باقی مانده است. او همچنین آثار برجسته‌ای مانند «کنیلورث» (Kenilworth) و «قلب میدلوتیان» (The Heart of Midlothian) را نوشت. اما هزینه‌های گزاف و مشکلات مالی ناشی از شراکت‌هایش با افراد غیرقابل‌اطمینان و بدحساب، باعث شد بدهی‌های سنگین بالا بیاورد. با این حال، او تمام تلاش خود را کرد تا تمام بدهی‌ها را تسویه کند و در این راستا، رمان‌های زیادی نوشت.

در سال‌های پایانی عمرش، اسکات با وجود سرعت بالای نوشتن، افول نکرد و همچنان محبوب باقی ماند. در سال ۱۸۲۷، نام او به‌عنوان نویسنده‌ی رمان «ویورلی» و دنباله‌هایش افشا شد. در سال ۱۸۳۲، پس از یک دوره‌ی بیماری شدید، درگذشت. با این حال، تا به امروز، هویت رمان تاریخی با هویت اسکات گره خورده است.

کتاب آیوانهو اثر سر والتر اسکات

۳۸. ساموئل تیلور کالریج (Samuel Taylor Coleridge)

ساموئل تیلور کالریج

  • سال تولد و درگذشت: ۱۷۷۲ (میلادی) – ۱۸۳۴(میلادی)
  • آثار مهم: سرگذشت منظوم دریانورد کهنسال، مجموعه اشعار

ساموئل تیلور کالریج شاعر، منتقد و فیلسوف انگلیسی، یکی از مهم‌ترین چهره‌های جنبش رمانتیک در انگلستان بود. همان‌طور که در مدخل وردزورث اشاره شد، «چکامه‌های غنایی» که با همکاری ویلیام وردزورث نوشت، آغازگر جنبش رمانتیک در این کشور بود. اثر دیگر او، «زندگی‌نامه‌های ادبی» (Biographia Literaria) که در سال ۱۸۱۷ منتشر شد، یکی از برجسته‌ترین نقدهای ادبی دوران رمانتیک محسوب می‌شود.

کالریج در سال ۱۷۹۱ در کالج عیسی مسیح کمبریج شروع به تحصیل کرد، اما در سال سوم به دلیل مشکلات مالی، برای مدتی به ارتش پیوست. پس از این دوره، او با رابرت ساوتی (Robert Southey)، ملک‌الشعرای آتی انگلستان آشنا شد. این دو طرحی برای ایجاد جامعه‌ای آرمانی در پنسیلوانیا ریختند، ولی رویاپردازی‌شان به نتیجه نرسید. در این دوران، با وجود تمام سختی‌ها، استعداد فکری کالریج شکوفا شد و او از سال ۱۷۹۵ همکاری‌اش را با وردزورث آغاز کرد. این همکاری یکی از دوران‌های خلاقانه و اثرگذار ادبیات انگلستان را رقم زد.

یکی از برجسته‌ترین آثار کالریج، «قوبلای خان» (Kublai Khan) است که طبق گفته‌ی خودش آن را تحت تأثیر شربت تریاک سروده بود. این اثر به دلیل تصاویر تخیلی و ریتم‌های مسحورکننده‌اش، به‌عنوان شعری پیچیده در مورد نبوغ انسانی تفسیر شده است. همچنین، «سرگذشت منظوم دریانورد کهنسال» که در سال ۱۷۹۷ الی ۹۸ نوشته شد، با ترکیب عناصر ماوراءالطبیعه و قالب تصنیف‌سرایی، داستان گناه علیه طبیعت (کشتن یک مرغ دریایی) و عواقب آن را روایت می‌کند.

پس از انتشار «چکامه‌های غنایی»، کالریج تا یک دهه دوباره درگیر مشکلات شد. او از وردزورث جدا و به تریاک معتاد شد، اما می‌شد نشانه‌هایی از بازیابی خلاقیت پیشین‌اش را به‌مرور مشاهده کرد. او در زمستان ۱۸۱۱-۱۸۱۲ کورسی درباره‌ی شکسپیر ارائه کرد که با استقبال بسیار مواجه شد. همچنین یکی از نمایشنامه‌هایی که در گذشته نوشته بود، در سال ۱۸۱۳ با عنوان «پشیمانی» (Remorse) به اجرا درآمد.

تحت تاثیر نوشته‌های رابرت لیتون (Roert Leighton)، اسقف قرن ۱۷، کالریج مسیحیت را با جان و دل پذیرفت. این تغییر فکری برای او موهبتی را که مدت‌ها دنبالش بود فراهم کرد: مورد تایید قرار گرفتن از جانب جامعه. از این پس او سعی کرد در آثارش حقیقتی مسیحی را جستجو کند تا برای کلیسای انگلستان، انرژی فکری و احساسی‌ای را که به آن نیاز داشت فراهم کند.

در سال‌های پایانی، زندگی کالریج باثبات‌تر شد. در سال ۱۸۲۴ او به عنوان عضوی از انجمن سلطنتی ادبیات انتخاب شد و آخرین اثر منثور خود، «درباره‌ی قانون اساسی کلیسا و دولت» (On the Constitution of the Church and State) را در سال ۱۸۳۰ نوشت. با وجود این‌که کالریج موفق نشد پتانسیل سرشارش را به‌طور کامل شکوفا کند و ضعف‌های شخصیتی‌اش او را تا حدی عقب نگه داشتند، ولی با این حال او همچنان جزو بهترین شاعران تاریخ به شمار می‌رود. همین مسئله به‌تنهایی نشان می‌دهد که اگر پتناسیلش به‌طور کامل شکوفا می‌شد، چه قله‌هایی را می‌توانست فتح کند.

کتاب The Complete Poems  اثر جمعی از نویسندگان انتشارات Penguin Classics

۳۹. جین آستن (Jane Austen)

جین آستن

  • سال تولد و درگذشت: ۱۷۷۵ (میلادی) – ۱۸۱۷(میلادی)
  • آثار مهم: غرور و تعصب، اِما

جین آستن یکی از نامزدهای اصلی بزرگ‌ترین نویسنده‌ی زن تاریخ است. این نویسنده‌ی انگلیسی، با تمرکز روی زندگی مردم عادی زمان خود و دغدغه‌های آن‌ها، تازه آن هم با رویکردی آمیخته به طنز زیرپوستی و کنایه، حال‌وهوایی تازه به رمان بخشید و آن را وارد مسیر جدیدی کرد. این روزها اگر کسی بخواهد طبقه‌ی متوسط انگلستان در اوایل قرن ۱۹ را بشناسد، بهترین مرجع برایش کتاب‌های آستن است.

آستن در دهکده‌ی استیونتون (Steventon) در همپشایر به دنیا آمد. پدرش، جرج آستنِ کشیش، مردی فرهیخته بود که علاقه به یادگیری را در فرزندانش پرورش داد. مادرش، کاساندرا، زنی بذله‌گو و داستان‌پرداز بود. جین در خانواده‌ای پرشور و صمیمی بزرگ شد که محیطی ایده‌آل برای رشد خلاقیتش بود. تجربه‌ی زندگی در روستا، شهرهای کوچک و سفر به لندن و بَث (Bath) برای آستن بستر لازم برای نوشتن درباره طبقه‌ی متوسط انگلستان را فراهم کرد، چون در طی این جابجایی‌ها با انواع و اقسام مردم و جزییات رفتاری‌شان آشنا شد و این آشنایی بعداً در رمان‌هایش به کار گرفته شد.

نخستین آثاری که از آستن به جا مانده‌اند، بین سال‌های ۱۷۸۷ تا ۱۷۹۳ نوشته شدند. این آثار شامل نمایشنامه‌ها، شعرها و رمان‌های کوتاه می‌شد که اغلب اثری تقلیدی یا هجوآمیز از ژانرهای رایج آن زمان بودند. تازه در رمان «بانو سوزان» (Lady Susan) بود که می‌توان پختگی و جدی‌تر شدن او به‌عنوان یک نویسنده را مشاهده کرد. این رمان در سال ۱۷۹۳ یا ۱۷۹۴ نوشته و چند دهه پس از مرگ او منتشر شد. در سال ۱۷۹۵، آستن نگارش «عقل و احساس» (Sense and Sensibility) را آغاز کرد و بین ۱۷۹۶ تا ۱۷۹۷ نخستین ویرایش «غرور و تعصب» (Pride and Prejudice) را به پایان رساند. با این حال، تلاش‌های اولیه برای انتشار این آثار ناکام ماند.

در سال ۱۸۰۹، پس از چندین سال زندگی در مکان‌های مختلف، خانواده‌ی آستن در دهکده‌ی چاوتون (Chawton) مستقر شدند. این دوره، آغاز شکوفایی خلاقیت او بود. «عقل و احساس» در سال ۱۸۱۱ به‌صورت ناشناس منتشر شد و مورد استقبال منتقدان قرار گرفت. در پی آن، «غرور و تعصب» و «منسفیلد پارک» (Mansfield Park) نیز منتشر شدند که جایگاه آستن را به عنوان یکی از نویسندگان مهم عصر خود تثبیت کردند.

آستن در سال‌های پایانی عمرش نگارش «اما» (Emma) را به پایان رساند و «ترغیب» (Persuasion) و «نورثنگر ابی» (Northanger Abbey) پس از مرگ او در سال ۱۸۱۷ منتشر شدند. آخرین اثر او، «سندیتون» (Sanditon)، به دلیل وخامت سلامتی‌اش ناتمام ماند. آستن در ژوئیه‌ی همان سال درگذشت و در کلیسای جامع وینچستر به خاک سپرده شد.

رمان‌های آستن در زمان خود با استقبال خوبی روبرو شدند. مثلاً گفته می‌شود که جورج چهارم (که در آن زمان هنوز شاه نشده بود) جزو طرفداران رمان‌های او بود و برای همین «اما» به او تقدیم شد. ولی آستن از آن نویسنده‌هاست که هرچه زمان بیشتری می‌گذرد، قدرش بیشتر دانسته می‌شود و رمان‌های او تا به امروز منبع الهام اصلی برای نویسندگانی که می‌خواهند پرتره‌ای دقیق از مردم زمانه‌ی خود ترسیم کنند (خصوصاً با چاشنی طنز و کنایه)، باقی مانده است.

کتاب غرور و تعصب اثر جین اوستین نشر افق

۴۰. لرد بایرون (Lord Byron)

لرد بایرون

  • سال تولد و درگذشت: ۱۷۸۸ (میلادی) – ۱۸۲۴(میلادی)
  • آثار مهم: دون ژوان، سفر زیارتی چایلد هارولد

جورج گوردون بایرون، ملقب به لرد بایرون، انگار خودش از دل یکی از آثار ادبی رمانتیک یا گوتیگ بیرون آمده است. زندگی او پرفراز و نشیب و آمیخته به رسوایی‌های جورواجور بود و باعث شد که او در زمان زندگی خود به شهرت – یا بدنامی – فوق‌العاده زیاد برسد و دوستان، دشمنان و شیفتگان بسیار پیدا کند. شاید از بعضی لحاظ بتوان بایرون را نخستین «سلبریتی» تاریخ به معنای مدرنش به حساب بیاوریم. این‌که نخستین سلبریتی مدرن از قضا یکی از بهترین نویسندگان جهان نیز بوده است، هرچه بیشتر شخصیت او را دیوانه‌وار جلوه می‌دهد.

بایرون که در خانواده‌ای اشرافی به دنیا آمده بود، در سال ۱۸۰۵ وارد کالج ترینیتی کمبریج شد و در آنجا به‌خاطر خوش‌گذرانی‌های بسیار بدهی زیادی بالا آورد. نخستین مجموعه شعر او با نام «ساعات بیکاری» (Hours of Idleness)، در سال ۱۸۰۷ منتشر شد، اما در مجله‌ی «ادینبورگ ریویو» نقد تند و تیز و تحقیرآمیزی برای این اثر نوشته شد و بایرون در پاسخ به این نقد، هجو منظوم «نقال‌های انگلیسی و منتقدان اسکاتلندی» (English Bards and Scotch Reviewers) را نوشت که اولین موفقیت ادبی او را به همراه داشت.

در همان سال، بایرون پس از ورود به مجلس اعیان بریتانیا (House of Lords)، سفری گسترده به اروپا را آغاز کرد. در یونان، او نگارش «سفر زیارتی چایلد هارولد» (Childe Harolde’s Pilgrimage) را آغاز کرد. این مجموعه پس از انتشار دو سروده‌ی (Canto) اول در سال ۱۸۱۲، شهرتی بی‌سابقه برای بایرون به ارمغان آورد. به قول خودش: «صبح بیدار شدم و دیدم معروف شده‌ام». این شعر روایی بلند، سفرها و تاملات یک جوان سرخورده از زندگی و خسته از خوش‌گذرانی‌ را به تصویر می‌کشد که واضحاً نماینده‌ی خود بارون است. این جوان در جستجوی معنا یا شاید هم برای پرت کردن حواس خود، به سرزمین‌های خارجی سفر می‌کند. همچنین این اثر، حس اندوه و خستگی ناشی از جنگ‌های ناپلئونی را بازتاب می‌دهد، حسی که جوانان نسل بایرون به‌شدت می‌توانستند با آن ارتباط برقرار کنند.

زندگی شخصی بایرون نیز سرشار از جنجال بود. در تابستان ۱۸۱۳، او وارد رابطه‌ای پرتنش و احتمالاً عاشقانه با خواهر ناتنی خود، آگوستا (Augusta) شد. برای ساکت کردن مردم و خنثی کردن شایعات، او در سال ۱۸۱۵ با آنابلا میلبنک (Anabella Milbanke) ازدواج کرد. این ازدواج کوتاه‌مدت بود و پس از پخش شدن شایعات فراوان درباره روابط گذشته‌ی بایرون و دوجنس‌گرا بودن او، همسرش او را ترک کرد. در نتیجه، بایرون در سال ۱۸۱۶ انگلستان را برای همیشه ترک کرد. حاصل این ازدواج دختری به نام ایدا لاولیس (Ada Lovelace) بود که به‌نوبه‌ی خودش یک نابغه بود و به‌عنوان نخستین برنامه‌نویس کامپیوتر شناخته می‌شود.

در ژنو، بایرون با پرسی بیش شلی (Percy Bysshe Shelley)، مری گادوین و کلیر کلرمونت دیدار کرد. دیدار مشهور آن‌ها و مسابقه‌ای که با هم سر نوشتن داستان اشباح گذاشتند، باعث خلق «فرانکنشتاین» و «ومپیر»، نخستین اثر خون‌آشام‌محور تاریخ ادبیات شد.

در این دوران بایرون سومین سروده‌ی «چایلد هارولد» را نوشت که سفرهای او در بلژیک، رود راین و سوئیس را بازتاب می‌دهد. او همچنین در این دوره شعر طنزآمیز «بپو» (Beppo) را سرود که در آن، خلق‌وخوی مردم انگلیس و ایتالیا به‌شکلی طنزآمیز با هم مقایسه شده بودند و این شعر به‌نوعی زمینه‌سازی برای شاهکار او، «دون ژوان» بود. در «دون ژوان» که یک شعر روایی هجوآمیز بلند است، بایرون شخصیت افسانه‌ای دون ژوان را به جوانی ساده‌دل و بی‌تجربه تبدیل کرد؛ یعنی برخلاف دون ژوان افسانه‌ای که معروف به اغوا کردن زن‌های بی‌شمار بود، زنان دیگر هستند که دائماً دون ژوان شعر او را اغوا می‌کنند. دو سروده‌ی اول این شعر در سال ۱۸۱۹ منتشر  و با استقبال زیادی روبرو شدند.

در سال ۱۸۱۸، وقتی پرسی شلی و بازدیدکنندگان دیگر به دیدار بایرون آمدند، دیدند که او به مردی چاق و موبلند تبدیل شده که از سنش بسیار پیرتر به نظر می‌رسید و درگیر بی‌بندوباری جنسی شده بود. اما در سال ۱۸۱۹ بایرون با ترزا گامبا (Teresa Gamba)، کنتس جوان و زیبای ایتالیایی، آشنا شد و این آشنایی نه‌تنها زندگی شخصی او را دگرگون کرد، بلکه او را درگیر فعالیت‌های سیاسی برای آزادی ایتالیا از سلطه‌ی اتریش کرد. بایرون به انجمن مخفی کربوناری پیوست و حمایت مالی و ادبی از جنبش‌های آزادی‌خواهانه را آغاز کرد. او در این دوره بخش‌های جدیدی از «دون ژوان» و چندین اثر دیگر را نوشت و منتشر کرد.

در سال ۱۸۲۳، بایرون به یونان رفت تا در مبارزه‌ی یونانی‌ها برای استقلال یافتن از امپراتوری عثمانی شرکت کند. او تلاش کرد جناح‌های مختلف یونانی را متحد کند و فرماندهی یک گروه از سربازان شجاع یونانی، معروف به سولیوها (Souliot)، را بر عهده گرفت. اما در سال ۱۸۲۴ او به بیماری‌ای مهلک مبتلا شد و در نهایت در همان سال به علت تب شدید درگذشت. مرگ بایرون در یونان، او را به نمادی از میهن‌پرستی و قهرمانی ملی برای یونانیان تبدیل کرد. جسد او به انگلستان بازگردانده شد اما کلیسای وست‌مینستر اجازه نداد جنازه در آنجا دفن شود. در نهایت جنازه در آرامگاه خانوادگی او در نزدیکی نیوستد به خاک سپرده شد.

بایرون نه‌تنها به خاطر اشعار عاشقانه و هجوآمیزش، بلکه به دلیل شخصیت کاریزماتیک، زندگی پرماجرا و حمایت‌هایش از جنبش‌های آزادی‌خواهانه، به یکی از چهره‌های برجسته و جاودان ادبیات و تاریخ تبدیل شده است.

کتاب مانفرد اثر لرد بایرون

۴۱. پرسی بیش شلی (Percy Bysshe Shelley)

پرسی بیش شلی

  • سال تولد و درگذشت: ۱۷۹۲ (میلادی) – ۱۸۲۲ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار

پرسی بیش شلی، شاعر رمانتیک انگلیسی، در زندگی خود به دنبال عشق شخصی و عدالت اجتماعی بود و از هر فرصتی استفاده کرد تا علیه نظم اجتماعی و سیاسی حاکم و استبداد نهفته در آن شورش کند. تلاش او برای رسیدن به این آرمان‌ها به‌تدریج در اشعاری تجلی یافت که جزو بزرگ‌ترین آثار زبان انگلیسی محسوب می‌شوند.

او در سال ۱۸۱۰ وارد کالج دانشگاهی آکسفورد شد، اما به دلیل انتشار نوشته‌های جنجالی در مورد خداناباوری در سال ۱۸۱۱ اخراج شد. همان سال، شلی با هریت وستبروک (Harriet Westbrook) ازدواج کرد و به ایرلند رفت و در آنجا رساله‌هایی پخش کرد که در آن‌ها از حقوق کاتولیک‌ها در ایرلند و حق ایرلندی‌ها برای استقلال دفاع شده بود. در سال ۱۸۱۳، او نخستین اثر بزرگ خود، با عنوان «ملکه مب» (Queen Mab) را منتشر کرد؛ شعری بلند که به نقد مال‌جویی، جنگ، مذهب، سلطنت، ازدواج و خوردن گوشت می‌پرداخت، ولی آینده‌ای روشن و امیدوارانه را برای انسانیت ترسیم می‌کرد.

در سال ۱۸۱۴، شلی عاشق مری گادوین (Mary Godwin)، دختر دو فیلسوف سرشناس، ویلیام گادوین و مری ولستون‌کرافت (Mary Wollstonecraft)، شد و همسر اولش هریت و دو فرزندشان را ترک کرد. پرسی و مری با یکدیگر به فرانسه گریختند. در سال ۱۸۱۶، این دو در ژنو به لرد بایرون پیوستند. در این تابستان سرنوشت‌ساز، پرسی اشعاری همچون «در ستایش زیبایی اندیشه» (Hymn to Intellectual Beauty) و «مون بلان» (Mont Blonc) را سرود و مری نیز کار روی رمان «فرانکنشتاین» را آغاز کرد.

پس از بازگشت آن‌ها به انگلستان، هریت، همسر پیشین پرسی خودکشی کرد و شلی و مری رسماً با هم ازدواج کردند. شلی در این دوره «لاون و سیتنا» (Laon and Cythna) را که بعداً با نام «شورش اسلام» (Revolt of Islam) منتشر شد سرود. در سال ۱۸۱۸، شلی به ایتالیا رفت و در آنجا به دور از هیاهوهای سیاسی بریتانیا، بیشتر بر ادبیات و هنر متمرکز شد. او به‌نوعی حاضر شد بپذیرد که نمی‌تواند دنیا را با آرمان‌های خود منطبق کند، برای همین سعی کرد این آرمان‌ها را در قالب شعر بگنجاند. در این دوره، او آثار برجسته‌ای همچون «پرومتئوس رها از بند» (Prometheus Unbound) و «چنچی» (The Cenci)، یک نمایشنامه‌ی الیزابتی را نوشت.

شلی در سال‌های پایانی عمر خود در آثارش همچون «اپی‌سایکیدیون» (Epipsychidion) و «دفاع از شعر» (A Defense of Poetry)، از آرمان‌گرایی خود دفاع کرد و شاعران را شکل‌دهنده‌ی ارزش‌های انسانی و نظم اجتماعی معرفی کرد.

در سال ۱۸۲۲، در حالی که شلی روی شعر ناتمام «پیروزی زندگی» (The Triumph of Life) کار می‌کرد، قایقش در آب غرق شد و در سن ۳۰ سالگی درگذشت. پس از مرگ شلی، مری شلی خود را وقف انتشار و حفظ آثار و میراث او کرد و به یکی از اصلی‌ترین منابع بیوگرافی شلی و شناخت او تبدیل شد.

کتاب شعری ناتمام بر زندگی اثر پرسی بیشی شلی نشر چشمه

۴۲. جان کیتس (John Keats)

جان کیتس

  • سال تولد و درگذشت: ۱۷۹۵ (میلادی) – ۱۸۲۱ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار

جان کیتس، شاعر رمانتیک انگلیسی، زندگی کوتاه خود را به نوشتن اشعاری اختصاص داد که به‌لطف تصویرسازی زنده، استفاده از آرایه‌های بی‌نظیری که حواس پنج‌گانه را تحریک می‌کنند و تلاش برای بیان حکمت‌های فلسفی از طریق اسطوره‌های کلاسیک، او را به یکی از شاعران صاحب‌سبک دنیا تبدیل کردند. او از طبقه‌ی فرودست جامعه بود و برای همین از تحصیلات رسمی آن‌چنانی برخوردار نبود. او در سال ۱۸۱۱ به شاگردی یک جراح درآمد. اما در سال ۱۸۱۴ این حرفه را ترک کرد و به لندن رفت تا به طور کامل به شعر و شاعری بپردازد.

نخستین شعر برجسته‌ی کیتس، «تجربه‌ی خوانش نخست ترجمه‌ی چَپمن از هومر» (On First Looking Into Chapman’s Homer)، در سال ۱۸۱۶ منتشر شد و درباره‌ی شور و شوق او هنگام خواندن ترجمه‌ی کلاسیک و قرن هفدهمی چپمن از «ایلیاد» و «اودیسه» بود. این شعر و موضوع خاص‌اش نشان‌دهنده‌ی عمق علاقه‌ی او به آثار کلاسیک و اسطوره‌ای و اشتیاقش‌اش نسبت به نبوغ ادبی است. نخستین مجموعه اشعار او در سال ۱۸۱۷ منتشر شد. کاملاً مشخص بود که او این اشعار را تحت‌تاثیر ادموند اسپنسر سروده است. در همان سال، او سرودن «اندیمیون» (Endymion)، نخستین شعر بلند خود را آغاز کرد که روایتی از افسانه‌ی عشق دیانا، الهه‌ی ماه، به اندیمیون (Endymion)، چوپان فانی، بود. این شعر روی موضوع عشق ایده‌آل و امکان واقعیت یافتن آن تمرکز داشت.

در تابستان ۱۸۱۸، در سفری به اسکاتلند و دریاچه‌های انگلستان، نخستین علائم بیماری سل در کیتس پدیدار شد. هم‌زمان، نقدهای تند و کوبنده‌ای علیه آثارش در مجلات ادبی منتشر شد. با این حال، کیتس با اعتماد به استعداد خود به سرودن شعر ادامه داد. در همین دوره، او با فنی براون (Fanny Brawne) آشنا شد و این عشق نافرجام روی شخص کیتس و اشعارش تاثیر عمیقی گذاشت.

سال ۱۸۱۹ دوره‌ی طلایی خلاقیت کیتس بود؛ اشعاری همچون «لامیا» (Lamia)، «عید سنت اگنس» (The Eve of St. Agnes) و قصیده‌های بزرگ او شامل «خطاب به بُلبل» (To a Nightingale)، «در وصف کوزه‌ی یونانی» (On a Grecian Urn)، «خطاب به سایکی» (To Psyche) و «خطاب به پاییز» (To Autumn) در این سال سروده شدند. این اشعار در شرایطی سروده شدند که او در حال دست‌وپنجه نرم کردن با بیماری مرگبار و شدت گرفتن عشقش نسبت به فنی براون بود. قصیده‌های کیتس جزو بهترین آثار او به شمار می‌آیند؛ برای مثال، در «خطاب به بلبل» شاعر از دیدار با پرنده شاد است و آواز بلبل را در تضاد با اندوه و زوال انسان قرار می‌دهد.

«هایپریون» (Hyperion)، شعر حماسی و ناتمام کیتس، آخرین تلاش او برای مواجهه با تضاد بین ارزش‌های آرمانی و زوال موجودات فانی بود، درون‌مایه‌ای که در اشعار پیشین او زیاد تکرار می‌شد. این شعر در دو ویرایش موجود است و در ویرایش دوم، او پیش‌درآمدی طولانی با سبک‌وسیاقی جدید اضافه کرد که ماهیت شعر را تغییر می‌دهد.

در سال ۱۸۲۰، مجموعه‌ای از آثار او شامل «لامیا»، «عید سنت اگنس»، و قصیده‌ها منتشر شد که قدرت خلاقیت کیتس را به نمایش می‌گذاشت. با وخیم‌تر شدن بیماری کیتس، او در سپتامبر همان سال به ایتالیا سفر کرد و در روم درگذشت. کیتس در سن ۱۸ سالگی شروع به سرودن شعر کرد و در سن ۲۵ سالگی درگذشت، یعنی کل فعالیت ادبی او در ۶ یا ۷ سال خلاصه می‌شود، ولی او در همین مدت زمان کوتاه موفق شد به یکی از بزرگ‌ترین شاعران جهان تبدیل شود. فقط می‌توانیم درباره‌ی تمام دستاوردهای ادبی که کیتس می‌توانست در صورت برخورداری از عمر طولانی‌تر بهشان برسد، گمانه‌زنی کنیم.

کتاب Complete Poems and Selected Letters of John Keats  اثر John Keats and Edward Hirsch انتشارات Modern Library

۴۳. الکساندر پوشکین (Aleksandr Pushkin)

الکساندر پوشکین

  • سال تولد و درگذشت: ۱۷۹۹ (میلادی) – ۱۸۳۷ (میلادی)
  • آثار مهم: یوگنی آنگین، دختر سروان

الکساندر سرگئیویچ پوشکین، شاعر، نویسنده و نمایشنامه‌نویس روس، اغلب به‌عنوان بنیان‌گذار ادبیات مدرن روسیه، بهترین شاعر روس و یکی از بهترین نویسندگان جهان شناخته می‌شود. پوشکین در خانواده‌ای اشرافی زاده شد و کار خود را در سال ۱۸۱۷ به‌عنوان کارمند وزارت خارجه‌ی سن‌پترزبورگ آغاز کرد. در آنجا او به محفل ادبی انحصاری آرزاماس (Arzamas) راه پیدا کرد که دوستان عمویش تاسیس کرده بودند. او اشعار سیاسی و هجویه‌هایی نوشت که به‌صورت مخفیانه منتشر شدند و در آن‌ها صدای آزادی‌خواهان دوران خود را بازتاب داد. این اشعار الهام‌بخش شورش دسامبریست‌ها شد که یکی از نخستین تلاش‌های ناموفق برای انقلاب مردمی در روسیه بود. این فعالیت‌ها باعث شد در سال ۱۸۲۰ به جنوب روسیه تبعید شود. او با الهام از تجربیات خود در جنوب روسیه مجموعه اشعار رمانتیک «چرخه‌ی جنوبی» (The Southern Cycle) را نوشت که بین سال‌های ۱۸۲۰ تا ۱۸۲۳ منتشر شدند.

در سال ۱۸۲۳، پوشکین نوشتن شاهکار خود، «یِوگِنی آنگین» را آغاز کرد، رمانی که نوشتن آن تا سال ۱۸۳۱ به طول انجامید. این رمان منظوم تصویری جامع از جامعه‌ی روسیه ارائه می‌دهد و شخصیت‌هایی فراموش‌نشدنی همچون آنگین شکاک، تاتیانا (Tatyana) مهربان و لِنسکی (Lensky) رمانتیک را به ادبیات معرفی کرد. در همین دوران، او به میخایلوفسکی تبعید شد و با تمرکز بر مطالعه‌ی تاریخ روسیه و گردآوری داستان‌های عامیانه، فصل‌های خارج از شهر «یِوگِنی آنگین» و تراژدی «بوریس گودونوف» (Boris Godunov) را نوشت.

پس از سرکوب قیام دسامبریست‌ها در سال ۱۸۲۵، تزار نیکلای اول با آگاهی از محبوبیت پوشکین به او اجازه داد به مسکو بازگردد و حتی وقتی پوشکین نزد او از سانسور آثارش گلایه کرد، به او گفت که خودش بر آثار او نظارت خواهد کرد. در شعر «اسب‌سوار برنزی» (The Bronze Horseman)، پوشکین با ترکیب توصیفات شاعرانه و احساسات عمیق، تصویری تأثیرگذار از تقابل فردیت با قدرت حاکم ارائه داد.

پوشکین در سال ۱۸۳۱ با ناتالیا گونچارووا (Natalia Nikolayevna Goncharova) ازدواج کرد  و پس از مهاجرت به سن‌پترزبورگ به دربار نزدیک‌تر شد، اما زندگی اجتماعی پرتنش در دربار و حسادت درباریان، مشکلات زیادی برای او ایجاد کرد. رمان تاریخی «دختر سروان» که به شورش پوگاچف  در سال ۱۷۷۴-۱۷۷۳ می‌پردازد، نشان‌دهنده‌ی علاقه‌ی پوشکین به تاریخ روسیه و زندگی مردم عادی است. در واقع پوشکین در طول عمرش همیشه مدافع حقوق رعیت‌های روسی بود.

در نهایت، در سال ۱۸۳۷، پوشکین در دوئلی که برای دفاع از حیثیت همسرش  ترتیب داده شده بود و دشمنان بانفوذش  به‌نوعی او را مجبور به انجام آن کردند، زخمی شد و درگذشت. آثار پوشکین، از اشعار عاشقانه گرفته تا نثر تاریخی، همچنان جزو برجسته‌ترین دستاوردهای ادبیات روسیه به شمار می‌آیند.

 کتاب یوگنی انه گین اثر الکساندر سرگیویچ پوشکین انتشارات بازتاب نگار

۴۴. ویکتور هوگو (Victor Hugo)

ویکتور هوگو

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۰۲ (میلادی) – ۱۸۸۵ (میلادی)
  • آثار مهم: بینوایان، گوژپشت نوتردام

ویکتور هوگو، شاعر، نویسنده و نمایشنامه‌نویس برجسته‌ی فرانسوی، یکی از مهم‌ترین چهره‌های جنبش رمانتیسم و از تأثیرگذارترین نویسندگان قرن نوزدهم فرانسه است. اگرچه او در فرانسه بیشتر به‌عنوان شاعر شناخته می‌شود، اما در سطح بین‌المللی به‌خاطر نوشتن رمان‌های معروفی همچون «گوژپشت نوتردام» (۱۸۳۱) (The Hunchback of Notre Dame) و «بینوایان» (۱۸۶۲) (Les Miserables) شهرت دارد.

هوگو که فرزند یک ژنرال بود، پیش از ۲۰ سالگی شاعری موفق شده بود. نمایشنامه‌ی منظوم او، «کراموِل» (Cromwell) که در سال ۱۸۲۷ نوشته شد، با وجود طولانی و تقریباً غیرقابل‌ اجرا بودن، نقطه‌ی عطفی در جنبش رمانتیسم به‌شمار می‌رود. تولید نمایشنامه‌ی «ارنانی» (Hernani) در سال ۱۸۳۰ یک برگ برنده برای رمانتیک‌ها در رقابت‌شان با کلاسیک‌گراها بود. در این اثر، هوگو قهرمان رمانتیک را در قالب یک شورشی نجیب‌زاده به تصویر کشید که به عشقی پرشور وفاداری بی‌چون‌وچرا دارد و در گروی سرنوشت است.

هوگو با نوشتن رمان تاریخی «گوژپشت نوتردام» در سال ۱۸۳۱ و به تصویر کشیدن زندگی در پاریس قرون وسطی در دوران حکومت لوئی یازدهم، به شهرتی گسترده‌تر دست پیدا کرد. هدف هوگو از نوشتن این رمان، محکوم کردن جامعه‌ای بود که در قالب شخصیت‌هایی چون کشیش فِرولو (Frollo) و سرباز فوبوس (Phoebus)، کوازیمودوی (Quasimodo) گوژپشت و اسمرالدای (Esmeralda) کولی را عذاب می‌دادند.

دهه‌های ۱۸۳۰ و ۱۸۴۰ دوران اوج فعالیت خلاقانه‌ی هوگو بودند. او در این دوران نمایشنامه‌های زیادی نوشت و برای نوشتن آن‌ها دو انگیزه داشت: ۱. او به پلتفرمی برای ابراز ایده‌های سیاسی و اجتماعی‌اش نیاز داشت ۲. می‌خواست برای بازیگری جوان و زیبا به نام ژولیت درو (Juliette Drouet) که از سال ۱۸۳۳ با او وارد رابطه شده بود، نقش بنویسد.

در سال ۱۸۴۱، او پس از سه تلاش ناموفق، به آکادمی فرانسه راه یافت و در سال ۱۸۴۵ به عضویت مجلس اشراف درآمد. اما پس از غرق شدن دختر تازه‌عروس‌اش لئوپولدین به‌همراه شوهرش در حادثه‌ای غم‌انگیز در سال ۱۸۴۳، هوگو برای مدتی از فعالیت ادبی دست برداشت و پس از آن، بیشتر وقت خود را صرف نوشتن رمان «بینوایان» کرد که انتشار آن سال‌ها به تعویق افتاد.

پس از کودتای ۱۸۵۱ در فرانسه، هوگو به‌دلیل دیدگاه‌های جمهوری‌خواهانه‌اش تبعید شد. در دوران تبعید، آثار مهمی همچون «کیفرها» (The Punishments) در سال ۱۸۵۳ و «اندیشه‌ها» (The Contemplations) در سال ۱۸۵۶ را منتشر کرد که اوج قدرت او را در شعرگویی به نمایش گذاشتند.

در سال ۱۸۶۲، «بینوایان»، مشهورترین اثر هوگو و یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های جهان منتشر شد. این رمان، داستان کلاسیک ژان والژان را تعریف می‌کند که به‌خاطر دزدی یک قرص نان به ۱۹ سال زندان محکوم شد. هوگو با نوشتن این کتاب نه‌تنها تصویری جامع و تقریباً دایره‌المعارفی از جامعه‌ی پاریس ارائه داد، بلکه همدلی جهانیان را نسبت به ستمدیدگان و قشر فرودست جامعه برانگیخت.

هوگو با فعالیت بی‌وقفه‌اش در شعر و نثر، جایگاه بی‌نظیری در ادبیات فرانسه به دست آورد. او در سال‌های پایانی زندگی به نمادی از خرد و آینده‌بینی تبدیل و به‌عنوان شاعر ملی فرانسه شناخته شد؛ طوری‌که امروزه، در تمام شهرهای فرانسه، حداقل یک خیابان پیدا می‌کنید که نام ویکتور هوگو روی تابلوی آن درج شده باشد.

کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو نشر نگاه 2 جلدی

۴۵. ناثانیل هاوثورن (Nathaniel Hawthorne)

ناثانیل هاوثورن

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۰۴ (میلادی) – ۱۸۶۴ (میلادی)
  • آثار مهم: داغ ننگ، خانه‌ی هفت شیروانی

ناتانیل هاثورن، نویسنده‌ی رمان و داستان کوتاه آمریکایی، یکی از برجسته‌ترین نویسندگان ادبیات آمریکا و استاد روایت‌های تمثیلی و اخلاقی است. هاثورن سال‌های جوانی خود را صرف مطالعه و کسب مهارت در هنر داستان‌نویسی کرد. نخستین رمان او، «فَنشاو» (Fanshawe) که در سال ۱۸۲۵ با هزینه‌ی شخصی منتشر شد، از دید خودش یک شکست ادبی بود. اما او به سرعت صدای روایی، سبک‌وسیاق و سوژه‌های نویسندگی خود را پیدا کرد و در اوایل دهه‌ی ۳۰ داستان‌هایی تحسین‌شده مانند «خویشاوند من، سرگرد مولینو» (My Kinsman, Major Molineux)، «حکایت پیرزن» (An Old Woman’s Tale) و «تدفین راجر ملوین» (Roger Malvin’s Burial) را منتشر کرد. «گودمن براون جوان» (Young Goodman Brown) که در سال ۱۸۳۵ منتشر شد، معروف‌ترین داستان کوتاه او و جزو خوانده‌شده‌ترین داستان‌های کوتاه در ادبیات آمریکایی محسوب می‌شود.

نخستین مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه او با نام «حکایت‌های دو بار تعریف‌شده» (Twice-Told Tales) در سال ۱۸۳۷ منتشر شد. نوشته‌های او تا به این لحظه در حدی موفق بودند که هاوثورن بتواند به‌کمک درآمد کسب‌شده از راه نویسندگی، در سال ۱۸۴۲ با سوفیا پیبادی (Sophia Peabody) ازدواج کند. این زوج دوران خوشی را در کانکورد، ماساچست گذراندند. در آنجا هاثورن در مجاورت اندیشمندان برجسته‌ای مانند رالف والدو امرسون (Ralph Waldo Emmerson) و هنری دیوید ثورو (Henry David Thoreau) زندگی می‌کرد و کانکورد به‌نوعی به مرکزی برای مکتب فلسفی تعالی‌گرایی (Transcendentalism) تبدیل شده بود. در این دوره، هاوثورن مجموعه داستان کوتاه «خزه‌های عمارت کهنه» (Mosses from an Old Manse) را منتشر کرد.

شاهکار هاثورن و مشهورترین اثر او، «داغ ننگ» (Scarlet Letter)، در سال ۱۸۵۰ منتشر شد. این رمان، داستانی درباره‌ی دو عاشق است که عوامل مختلفی چون دست تقدیر، ضعف‌های شخصی خودشان و سخت‌گیری‌های جامعه‌ی پروتستانی که در آن زندگی می‌کنند، آن‌ها را از هم دور نگه می‌دارد و مجازات می‌کند. این رمان باعث شهرت هاوثورن شد و اکنون به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های آمریکایی شناخته می‌شود. او سپس در سال ۱۸۵۱ «خانه‌ی هفت شیروانی» (House of the Seven Gables) را نوشت که باز هم به درون‌مایه‌هایی چون عشق و سرنوشت می‌پرداخت، ولی این بار با تمرکز روی خانواده‌ای که نسل اندر نسل به نفرینی دچار شده بودند که در نهایت عشق آن را از بین می‌برد.

در سال ۱۸۵۳، هاثورن با حمایت دوستش فرانکلین پیرس (Franklin Pierce) که در آن سال رئیس‌جمهور وقت آمریکا شده بود، به سِمَت کنسولگری لیورپول منصوب شد. پس از اتمام این دوره، او به ایتالیا سفر کرد و رمان «فان مرمری» (The Marble Faun) را نوشت که در آن به موضوع گناه نخستین و سقوط انسان پرداخته بود.

در سال‌های پایانی عمر، هاثورن که دچار بیماری شده بود، نتوانست رمانی جدید را کامل کند. او در سال ۱۸۶۴، در خواب و در سفری که برای بهبود سلامتی‌اش راهی آن شده بود درگذشت.

جایگاه بالای هاوثورن بین نویسندگان آمریکایی را می‌توان به سه عامل نسبت داد: ۱. مهارت بالای او در نوشتن به سبک خاص خودش ۲. بینش عمیق او نسبت به مسائل اخلاقی ۳. مهارت او در استفاده از تمثیل و نمادگرایی. بین نویسندگان آمریکایی، کمتر کسی هست که به‌اندازه‌ی او از بینش روان‌شناسانه و اخلاقی نسبت به شخصیت‌هایش برخوردار بود.

کتاب داغ ننگ اثر ناتانیل هاثورن انتشارات گویش نو

۴۶. ادگار آلن پو (Edgar Allan Poe)

ادگار آلن پو

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۰۹ (میلادی) – ۱۸۴۹ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار و داستان‌های کوتاه

ادگار آلن پو، نویسنده‌ی داستان کوتاه، شاعر، منتقد و ویراستار آمریکایی، یکی از برجسته‌ترین نویسندگان ادبیات وحشت و معمایی است که به‌نوعی برای این سبک‌ها به یک نماد تبدیل شده. او با اشعار و داستان‌های رازآلود و ترسناک خود، تأثیر ماندگاری بر ادبیات آمریکا و جهان گذاشت و الهام‌بخش نویسنده‌های بسیاری پس از خود شد؛ از هرمان ملویل گرفته تا اچ. پی. لاوکرفت.  داستان «قتل در خیابان مورگ» (The Murders in the Rue Morgue)، انتشاریافته در سال ۱۸۴۱، به‌عنوان نخستین داستان کارآگاهی تاریخ شناخته می‌شود و شعر «کلاغ» (The Raven)، انتشاریافته در سال ۱۸۴۵ یکی از مشهورترین اشعار ادبیات آمریکا است.

این نویسنده محبوب کتاب‌های معمایی، در بوستون متولد شد و فرزند دو بازیگر تئاتر بود. پس از مرگ مادرش در سال ۱۸۱۱، جان آلن (تاجری ثروتمند در ریچموند) و همسرش او را به فرزندخواندگی پذیرفتند. او تحصیلات خود را در اسکاتلند و انگلستان آغاز کرد و در ریچموند، ویرجینیا ادامه داد. در سال ۱۸۲۶، به دانشگاه ویرجینیا رفت، اما بدهی‌های قمارش باعث شد حمایت ناپدری خود را از دست بدهد. او به ریچموند بازگشت و وقتی دید دختر موردعلاقه‌اش ازدواج کرده، به بوستون رفت و در سال ۱۸۲۷ نخستین مجموعه شعر خود، «تیمورلنگ و دیگر اشعار» (Tamerlane and Minor Poems) را منتشر کرد.

زندگی پو بالا و پایین‌های زیادی داشت. او به ارتش پیوست، اما پس از مرگ مادرخوانده‌اش، از خدمت معاف شد. سپس او در آکادمی نظامی وست پوینت پذیرفته شد، اما به‌خاطر بی‌نظمی‌های عمدی از آنجا اخراج شد. در بالتیمور به نوشتن داستان پرداخت و در سال ۱۸۳۳ جایزه‌ای ۵۰ دلاری برای داستان «دست‌نوشته‌ای در بطری یافت‌شده» (MS. Found in a Bottle) برنده شد. ازدواج او با ویرجینیا کلم (Virginia Clemm)، دخترعموی ۱۳ساله‌اش، در همین دوره رخ داد. البته این ازدواج سوال‌برانگیز با دختری کم‌سن‌وسال، اعتبار پو را در دنیای مدرن تحت‌تاثیر قرار داده، ولی طبق روایت‌ها او شوهر و دامادی مهربان برای همسرش و خانواده‌ی او بود.

در دهه‌ی ۱۸۴۰، پو موفقیت‌های ادبی مهمی به‌دست آورد. داستان‌هایی چون «زوال خاندان آشر» (The Fall of the House of Usher) و «ویلیام ویلسون» (William Wilson) که در سبک وحشت ماوراءطبیعه نوشته بودند، او را از زیر سایه‌ی شاعران رمانتیک انگلیسی که به شدت تحت‌تاثیرشان بود و گاهی به‌شکلی زمخت ازشان تقلید می‌کرد، بیرون آوردند و به او هویتی مستقل و منحصربفرد بخشیدند. داستان «سوسک طلایی»‌ (The Gold-Bug) در سال ۱۸۴۳ شهرت بیشتری برای او به ارمغان آورد. اما انتشار شعر «کلاغ» در سال ۱۸۴۵ بود که او را در سطح آمریکا – و بعداً در سطح جهان – معروف کرد.

زندگی شخصی پو با تراژدی همراه بود. مرگ ویرجینیا در سال ۱۸۴۷، پو را در افسردگی فرو برد. او در سال‌های پایانی زندگی، دوستی‌های افلاطونی و غیررمانتیک با زنان مختلف برقرار کرد. یکی از اتفاقات خوب زندگی او این بود که در اواخر عمر موفق شد با المیرا رویستر (Elmira Royster)، همان زنی که در دوران جوانی عاشقش بود و به‌خاطر ازدواج او دلشکسته شد، نامزد کند، اما ۱۰ روز پیش از عروسی‌شان درگذشت.

آخرین روزهای زندگی او در هاله‌ای از ابهام قرار دارد؛ او در سال ۱۸۴۹ در بالتیمور درگذشت و علت دقیق مرگش همچنان نامعلوم است. علت اصلی مرگ او ممکن است نوشیدن بیش از حد یا حمله‌ی قلبی باشد.

کتاب داستان های کوتاه ادگار آلن پو اثر ادگار آلن پو

۴۷. چارلز دیکنز (Charles Dickens)

چارلز دیکنز

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۱۲ (میلادی) – ۱۸۷۰ (میلادی)
  • آثار مهم: دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ

چارلز دیکنز یکی از بزرگ‌ترین نویسنده‌های بریتانیا و بدون‌شک برجسته‌ترین نویسنده‌ی بریتانیایی در دوره‌ی ویکتوریایی است. دیکنز متعلق به خانواده‌ای از قشر متوسط بود، هرچند که احتمالاً اشراف‌زادگان آن دوران در خلوت خود خانواده‌ی او را «تازه به‌دوران‌رسیده» خطاب می‌کردند. یکی از پدربزرگ‌های او خدمتکار خانه بود و دیگری اختلاس‌گر. پدر او به‌خاطر ولخرجی‌ها و بی‌کفایتی‌هایش از لحاظ مالی خانواده را زمین زد و پس از این‌که به زندان انداخته شد، چارلز، به‌عنوان بزرگ‌ترین پسر خانواده، مجبور شد مدرسه را رها کند و در کارخانه مشغول به کار شود.

تجربه‌ی کار در کارخانه در سن پایین برای چارلز شوکه‌کننده و دردناک بود، ولی او در این دوره حس همذات‌پنداری عمیقی نسبت به کارگران و فقرا پیدا کرد که بعداً در رمان‌هایش به‌شکلی درخشان تجلی پیدا کرد. تحصیل نصفه‌ونیمه‌ی او در سن ۱۵ سالگی به‌طور کامل خاتمه یافت و پس از آن او چند بار شغل عوض کرد: متصدی دفتر وکیل،  تندنویس جلسات دادگاه و در آخر گزارش‌نویس روزنامه. او بعداً از دانش قضایی خود در رمان‌هایش زیاد استفاده کرد.

دیکنز علاقه‌ی زیادی به تئاتر داشت و حتی در سال ۱۸۳۲ قصد داشت بازیگر حرفه‌ای شود، ولی در نهایت به نویسندگی روی آورد و تعدادی داستان و مقاله را به مجله‌ها و روزنامه‌ها فرستاد. نوشته‌های او با استقبال خوبی روبرو شدند، ولی نخستین اثر او که به موفقیتی بزرگ دست پیدا کرد، رمان طنزآمیز «یادداشت‌های پیک‌ویک» (Pickwick Papers) بود که در کنار نقاشی‌های باکیفیت از مارس ۱۸۳۶ تا نوامبر ۱۸۳۷ به صورت سریالی منتشر شد.

«یادداشت‌های پیک‌ویک» آنقدر موفق بود که دیکنز از شغل خود در روزنامه استعفا داد و به‌عنوان ویراستار در یک ماهنامه مشغول به کار شد. در آنجا او دومین رمان خود یعنی «الیور توییست» (Oliver Twist) را بین سال‌های ۱۸۳۷ تا ۱۸۳۹ به‌صورت سریالی منتشر کرد.

پس از این، دیکنز حسابی روی دور افتاد و پشت‌سرهم، رمان‌های سریالی منتشر کرد که همه‌یشان با استقبالی بسیار گرم روبرو شدند. «نیکولاس نیکلبی» (Nicholas Nickleby)، «مغازه‌ی عتیقه‌فروشی» (The Old Curiosity Shop)، «مارتین چازلویت» (Martin Chuzzlewit)، «خانه‌ی قانون‌زده» (Bleak House) و «دوریت کوچک» (Little Dorrit) همه رمان‌هایی بودند که بین سال‌های ۱۸۳۸ تا ۱۸۵۷ به‌صورت سریالی منتشر شدند. دیکنز چنان نویسنده‌ی پرطرفداری – هم در بریتانیا و هم در آمریکا – شده بود که نقل است وقتی کشتی حاوی نسخه‌ی نهایی «مغازه‌ی عتیقه‌فروشی» به نیویورک رسید، مردم به سمت بارانداز هجوم آوردند.

دیکنز در ابتدای کار خود به نوشتن رمان‌هایی با حس طنزی قوی و جوی بازیگوشانه معروف بود، اما به‌مرور لحن رمان‌هایش تاریک‌تر، جدی‌تر و تراژیک‌تر شدند، خصوصاً از دهه‌ی ۱۸۵۰ به بعد. مثلاً «دوران سخت» (Hard Times) (۱۸۵۴)، «داستان دو شهر» (A Tale of Two Cities) (۱۸۵۹) و «آرزوهای بزرگ» (Great Expectations) (۱۸۶۱-۱۸۶۰) نمونه‌ای از چنین رمان‌هایی هستند. دلیل این اتفاق یکی تنش‌های سیاسی بود و دیگری مشکلات زناشویی که در جریان آن، او با بازیگری به نام الن ترنن (Ellen Ternan) که ۲۷ سال از خودش کوچک‌تر بود، وارد رابطه شد و بدین ترتیب به همسرش خیانت کرد.

غیر از رمان نوشتن، یکی دیگر از فعالیت‌های گسترده‌ی او کتاب‌خوانی در ملاءعام بود. در آپریل ۱۸۵۸ دیکنز، احتمالاً برای فرار از مشکلات شخصی خود، یک سری تور کتابخوانی برگزار کرد که در طی آن‌ها، بخش‌هایی از کتاب‌ها و داستان‌های خودش را برای تماشاچیانی که بابت شرکت در اجرا پول پرداخت کرده بودند، اجرا می‌کرد. تورهای کتابخوانی دیکنز نیز با استقبال خوبی روبرو شدند و او از این تورها بیشتر از کتاب نوشتن پول درمی‌آورد. تعداد اجراهای او در بریتانیا و ایالات متحده جمعاً ۴۷۱ بار بود.

دیکنز در سال ۱۸۷۰ به‌شکلی ناگهانی درگذشت و رمان آخرش «ادوین درود» (Edwin Drood) ناتمام ماند. بزرگ‌ترین نقطه‌قوت دیکنز به‌عنوان نویسنده این بود که رمان‌هایش برای قشر وسیعی از آدم‌ها جذاب بودند: از کودکان کار گرفته تا شخص ملکه. گستردگی موضوعی، احساسی و اندیشه‌ی آثارش، او را به یکی از بهترین نویسندگان جهان تبدیل کرد.

کتاب رمان‌ های جاویدان دیوید ‌کاپرفیلد اثر چارلز دیکنز

۴۸. رابرت براونینگ (Robert Browning)

رابرت براونینگ

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۱۲ (میلادی) – ۱۸۸۹ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار

رابرت براونینگ، شاعر برجسته‌ی دوران ویکتوریایی، به‌دلیل مهارتش در نوشتن مونولوگ دراماتیک و تصویرسازی روان‌شناختی و عشق عمیقی که بین او و همسرش الیزابت برت براونینگ (Elizabeth Barrett Browning) وجود داشت و در قالب شعر نیز تجلی پیدا کرد، شهرت دارد.

براونینگ تحصیلات مدرسه‌ای زیادی نداشت، اما پدرش در خانه او را با ادبیات یونانی و لاتین آشنا کرد. اولین اثر منتشرشده‌ی او، «پائولین» (Pauline) در سال ۱۸۳۳، بازتاب احساسات جوانی و دغدغه‌های شخصی‌اش بود. جان استوارت میل در نقد از این شعر آن را بیش‌ازحد افشاگرانه خواند و شاعر را متهم به بهره‌برداری از احساسات خودش کرد. این نقد باعث شد براونینگ در آثار بعدی از بروز احساسات شخصی پرهیز کند و سعی کند در اشعارش حقایقی عینی‌تر را بیان کند. او در سال‌های بعد، آثاری مانند «پاراسلسوس» (Paracelsus) (۱۸۳۵) و «سوردلو» (Sordello) (۱۸۴۰) را نوشت که موضوع‌شان تقلای مردان بزرگ برای آشتی دادن شخصیت خودشان با دنیای اطراف‌شان بود.

در دهه‌ی ۱۸۴۰، براونینگ بیشتر به نمایشنامه‌نویسی روی آورد و مجموعه‌ی «ناقوس‌ها و انارها» (Bells and Pomegranates) را منتشر کرد که شامل نمایشنامه‌هایی همچون «پیپا می‌گذرد» (Pippa Passes) در سال ۱۸۴۱ و «لوریا» (Luria) در سال ۱۸۴۶ می‌شد. با این‌که این آثار از نظر ادبی ارزشمند بودند و براونینگ نیز از نمایشنامه نوشتن لذت می‌برد، اما نمایشنامه‌هایش چندان در اجرا موفق نبودند،  زیرا براونینگ خود اذعان داشت که بیشتر در زمینه‌ی به تصویر کشیدن کنش درون شخصیت‌ها مهارت داشت تا شخصیت بخشیدن به کنش بیرون از شخصیت‌ها.

نقطه‌ی عطف زندگی براونینگ در سال ۱۸۴۵ اتفاق افتاد: سال آشنایی او با الیزابت برت. عشق آن‌ها، که با وجود مخالفت پدر الیزابت شکوفا شد، به ازدواج مخفیانه‌یشان در سال ۱۸۴۶ و مهاجرت به ایتالیا انجامید. آن‌ها در طول زندگی مشترک خود تعطیلات را در فرانسه و انگلستان می‌گذراندند، ولی منزلگاه اصلی‌شان فلورانس ایتالیا و محیط آرام آنجا بود. براونینگ در طول زندگی مشترکش با الیزابت اشعار زیادی ننوشت؛ یکی از معدود آثار منتشرشده از او، مجموعه‌ی ۵۱ شعر با عنوان «مردان و زنان» (Men and Women) بود که در سال ۱۸۵۵ منتشر کرد و شامل برخی از برجسته‌ترین مونولوگ‌های دراماتیک او می‌شد. از ازدواج بین رابرت و الیزابت یک فرزند پسر زاده شد.

پس از مرگ الیزابت در آغوش شوهرش سال ۱۸۶۱، براونینگ همراه با پسرش به لندن بازگشت و به‌تدریج دوباره پایش به محافل ادبی باز شد. بزرگ‌ترین اثر او، «حلقه و کتاب» (The Ring and the Book) (۱۸۶۸-۱۸۶۹)، که بر پایه‌ی یک پرونده‌ای جنایی در روم در سال ۱۶۹۸ نوشته شده بود، با استقبال گسترده روبه‌رو شد و جایگاه او را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین شاعران دوران تثبیت کرد. این اثر یک شعر روایی طولانی یا رمان منظوم است که تمام نقاط قوت براونینگ به‌عنوان یک شاعر را به عرصه‌ی نمایش می‌گذارد.

براونینگ در سال‌های پایانی زندگی به نوشتن اشعار بلند نمایشی و روایی ادامه داد. این آثار عمدتاً با مسائل روز سر و کار داشتند. براونینگ در سال ۱۸۸۹ در ونیز درگذشت و در کلیسای وست‌مینستر به خاک سپرده شد.

۴۹. شارلوت برونته (Charlotte Bronte)

شارلوت برونته

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۱۶ (میلادی) – ۱۸۵۵ (میلادی)
  • آثار مهم: جین ایر، ویلِت

شارلوت برونته، نویسنده‌ی انگلیسی، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های ادبیات ویکتوریایی است. رمان مشهور او «جین ایر» (Jane Eyre)، انتشاریافته در سال ۱۸۴۷، تصویری نوین و بی‌سابقه از زنی مستقل ارائه داد:  زنی که درگیر تضاد میان خواسته‌های درونی و محدودیت‌های اجتماعی بود.

شارلوت در خانواده‌ای مذهبی و در میان مناظر طبیعی یورک‌شایر متولد شد. مادرش در کودکی او درگذشت و مسئولیت تربیت او و خواهرها و تنها برادرش به عهده‌ی پدر کشیش‌اش و خاله‌اش افتاد. شارلوت و امیلی، به همراه خواهران بزرگ‌ترشان (که در جوانی درگذشتند)، در مدرسه‌ای تحصیل کردند که بعدها الهام‌بخش محیط سختگیرانه‌ی لووود (Lowood) در «جین ایر» شد. شارلوت و امیلی در سال ۱۸۲۵ به خانه برگشتند و به مدت بیش از ۵ سال، برونته‌ها در آنجا به یادگیری، بازی کردن، نوشتن و تعریف کردن داستان‌های رمانتیک برای یکدیگر پرداختند. این تجربه در بارور کردن تخیل‌شان و علاقه‌مند کردنشان به نوشتن تاثیر زیادی داشت.

شارلوت در سال ۱۸۳۱ به مدرسه‌ی خانم وولر رفت و در آنجا دوستانی ماندگار پیدا کرد. مکاتبات او با یکی از دوستانش به نام الن ناسی (Ellen Nussey) تا آخر عمرش ادامه پیدا کرد و یکی از منابع اصلی اطلاعاتی که از زندگی شارلوت در اختیار داریم، این نامه‌ها است.

شارلوت برای مدتی به‌عنوان معلم خصوصی در خانه‌ی افراد ثروتمند کار کرد. یکی از انگیزه‌هایش برای این کار، پرداخت بدهی‌های برادر بی‌مسئولیت وبی‌ثباتش بود که دائماً شغل عوض می‌کرد و به الکل و تریاک اعتیاد داشت.

خواهران برونته تصمیم گرفتند خودشان یک مدرسه باز کنند و حتی خاله‌یشان موافقت کرد تا بودجه‌ی راه‌اندازی مدرسه را فراهم کند، اما این برنامه به جایی نرسید. در سال ۱۸۴۲ شارلوت و امیلی تصمیم گرفتند به بروسل بروند تا در آنجا زبان فرانسوی خود را تقویت کنند. در انجا آن‌ها با معلمی به نام  کنستانتین هگر (Constantine Heger) آشنا شدند که مردی متاهل بود، ولی ظاهراً شارلوت دلباخته‌اش شده بود و به‌خاطر مکاتبات زیاد با او، حسادت همسر کنستانتین را برانگیخت.

در سال ۱۸۴۶، شارلوت، امیلی و ان تصمیم گرفتند سه رمانی را که نوشته بودند منتشر کنند. ناشر رمان نخست شارلوت یعنی «پروفسور: یک حکایت» (The Professor: A Tale) را رد کرد، ولی به او گفت که تمایل دارد یک رمان سه‌جلدی را که اکشن و هیجان بیشتری دارد منتشر کند.  برای همین شارلوت انگیزه گرفت تا نوشتن «جین ایر» را به پایان برساند و این بار، ناشر آن را پذیرفت. هر سه خواهر موفق شدند رمانی از خود منتشر کنند، ولی موفقیت «جین ایر» به‌مراتب از رمان‌های دیگر بیشتر بود. یکی از دلایل موفقیت رمان، به تصویر کشیدن زنی بود که دنبال عشق بود، ولی در عین حال، در راستای احترام به خود و پایبندی به اصول اخلاقی اش، حاضر بود به آن نه بگوید.

در ماه‌های آتی پس از انتشار «جین ایر» اتفاقات تراژیک زیادی در زندگی شارلوت افتادند. تنها برادرش در سپتامبر ۱۸۴۸ و ان در می ۱۸۴۹ از دنیا رفتند. پس از این اتفاقات شارلوت رمان «شرلی» (Shirely) را منتشر کرد. در طی سال‌های آتی شارلوت سه بار به دعوت ناشرش به لندن سفر کرد و در آنجا با چهره‌های سرشناس زیادی همچون ویلیام مک‌پیس تکری (William Makpeace Thackery)، هریت مارتینو (Harriet Martineau) و الیزابت گسکل (Elizabeth Gaskell) که در آینده بیوگرافی‌اش را نوشت آشنا شد. رمان «ویلت» (Vilette) در ژانویه‌ی ۱۸۵۳ منتشر شد.

شارلوت در طول زندگی‌اش سه خواستگار را رد کرد، ولی بالاخره به درخواست خواستگار چهارم، که کشیش معاون پدرش بود، جواب مثبت داد و این دو در ۲۹ ژوئن ۱۸۵۴ با هم ازدواج کردند. او نوشتن رمان دیگری به نام «اما» (Emma) را آغاز کرد، اما او در طی بارداری فرزند اولش به‌شدت بیمار شد و در سال ۱۸۵۵ درگذشت.

زندگی خواهران برونته سرشار از اتفاقات ناراحت‌کننده و مرگ‌های زودهنگام بود، اما هر سه‌یشان موفق شدند با نوشتن رمان‌هایی صادقانه و صمیمانه درباره‌ی دنیای درونی زنان، نام خود را در دنیای ادبیات جاودانه کنند.

کتاب جین ایر اثر شارلوت برونته انتشارات پارمیس

۵۰. هنری دیوید تورو (Henry David Thoreau)

هنری دیوید تورو

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۱۷ (میلادی) – ۱۸۶۲ (میلادی)
  • آثار مهم: والدن، نافرمانی مدنی

هنری دیوید تورو جستارنویس، شاعر و فیلسوف عمل‌گرای آمریکایی است که به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین اعضای مکتب تعالی‌گرایی (Transcendentalism) شناخته می‌شود. تورو در سال ۱۸۳۳ در دانشگاه هاروارد شروع به تحصیل کرد و در سال ۱۸۳۷ با معدل متوسط فارغ‌التحصیل شد. او در ابتدا به‌عنوان معلم مشغول به کار شد، ولی خیلی سریع فهمید این کار مناسب او نیست، چون روحیه‌ای منضبط نداشت. پس از قایق‌سواری با برادرش در امتداد رودخانه‌های کانکورد و مِریمک در سال ۱۸۳۹، به این نتیجه رسید که باید در وصف طبیعت شعر بگوید.

او بر حسب اتفاق با رالف والدو امرسون (Ralph Waldo Emmerson)، یکی دیگر از فیلسوف‌های معروف آمریکایی آشنا شد و این آشنایی راه او را برای نویسنده شدن هموارتر کرد. دوستی و هم‌فکری این دو باعث شد که مکتب تعالی‌گرایی پدید بیاید.

هم‌نشینی با امرسون الهام‌بخش تورو شد تا به مدت چند سال شعرهای زیادی بسراید. تعالی‌گرایان به سرکردگی امرسون، مجله‌ای به نام «دایال» (The Dial) را تاسیس کردند که در شماره‌ی نخست آن در سال ۱۸۴۰ یکی از اشعار تورو به نام «همدردی» (Sympathy) و مقاله‌اش درباره‌ی یکی از شاعران رومی به نام آئولوس پرسیوس فلاکوس چاپ شده بود. انتشار مجله‌ی دایال در سال ۱۸۴۴ به پایان رسید، ولی در این مدت حجم زیادی از اشعار و جستارنویسی‌های تورو در آن منتشر شدند و این مجله به‌نوعی سکوی پرتاب برای او بود.

در سال ۱۸۴۵، تورو به‌خاطر بی‌قراری‌ای که در وجود خود حس می‌کرد، تصمیم گرفت تمدن را رها کند و به دل طبیعت بزند. او به نزدیکی دریاچه‌ی والدن پاند (Walden Pond) در کانکورد رفت، در آنجا خانه‌ای برای خود ساخت و رژیم غذایی خود را محدود به میوه و گیاهانی کرد که یا در طبیعت پیدا می‌کرد، یا خودش رویانده بود. او وقت خود را با ماهی‌گیری، شنا کردن، قایق‌رانی و مشاهده‌ی دقیق گیاهان و حیوانات اطراف خود می‌گذراند.

از دل این تجربه، کتاب «والدن» (Walden) بیرون آمد که از ۱۸ انشا تشکیل شده است.  در این جستارنویسی‌ها، تورو درباره‌ی موهبت‌های ساده‌زیستی، رابطه‌ی نزدیکش با حیوانات و جزییات بصری جنگل و دار و درخت نوشت. نثر سرراست، ولی باشکوه «والدن» و فضای آرامش‌بخش کتاب باعث شد که به یکی از آثار ادبی کلاسیک آمریکا تبدیل شود.

تورو به‌خاطر سرپیچی از پرداخت مالیات یک شب به زندان انداخته شد، تا این‌که یکی از اعضای فامیلش موافقت کرد تا مالیات را پرداخت و او را از زندان آزاد کند. همچنین او از مخالفان سرسخت برده‌داری و جنگ امپریالیسیتی آمریکا علیه مکزیک بود و مواضع سیاسی خود را در رساله‌ی معروفش یعنی «نافرمانی مدنی» (Civil Disobedience)، انتشاریافته در سال ۱۸۴۹، شرح داد.

در سال ۱۸۴۷، تورو والدن را ترک کرد و به‌مرور گرایش تعالی‌گرایانه‌اش کمرنگ‌تر شد، ولی هرچه از تعالی‌گرایی فاصله گرفت، فعالیت‌های سیاسی‌اش شدت گرفت. او در کانکورد در فراری دادن برده‌ها نقش داشت و در مخالفت با برده‌داری سخنرانی کرد و رساله نوشت. جان براون (John Brown)، یکی از فعالان مدنی علیه برده‌داری، برای او نقشی پدرانه پیدا کرد، ولی وقتی براون در سال ۱۸۵۹ به دار آویخته شد، تورو دچار شوکی شدید شد که احتمالاً مرگ خودش را تسریع بخشید. او در سال ۱۸۶۲ درگذشت.

کتاب والدن اثر هنری دیوید ثورو

۵۱. امیلی برونته (Emily Brontë)

امیلی برونته

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۱۸ (میلادی) – ۱۸۴۸ (میلادی)
  • آثار مهم: بلندی‌های بادگیر

امیلی برونته، نویسنده و شاعر انگلیسی، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های ادبیات ویکتوریایی است. تنها رمان او، «بلندی‌های بادگیر» (The Wuthering Heights) به‌لطف فضای شاعرانه و ساختار متفاوتش، به یکی از شاهکارهای ادبیات انگلیسی تبدیل شده است و تا به امروز یکی از منابع الهام اصلی ادبیات عاشقانه با درون‌مایه‌های تاریک و تلخ باقی مانده است.

امیلی هم مثل خواهرش شارلوت در خانواده‌ای مذهبی در یورک‌شایر متولد شد. پس از مرگ مادر خانواده در سال ۱۸۲۱، او و خواهرانش، شارلوت و اَن، به همراه برادرشان برانوِل، در محیطی دورافتاده در میان تپه‌های یورک‌شایر به حال خود رها شدند و با تربیتی خاص و منحصربفرد رشد کردند. این انزوا تخیل خواهران را پرورش داد و به آن‌ها انگیزه داد داستان و شعر بنویسند. امیلی در مدرسه مشغول به کار شد و برای دوره‌ای کوتاه معلم بود، اما دلتنگی برای خانه و طبیعت یورک‌شایر باعث بازگشت زودهنگام او به خانه شد.

در سال ۱۸۴۲، امیلی و شارلوت برای یادگیری زبان‌های خارجی و یادگیری حرفه‌ی مدیریت مدرسه به بروکسل رفتند. در آنجا روحیه‌ی پرشور امیلی، در مقایسه با روحیه‌ی تودار و رسمی خواهرش شارلوت با استقبال گرم‌تری روبرو شد، اما امیلی خیلی زود به هاوُرث بازگشت، جایی که توانست در کنار خانواده‌اش بماند و به نوشتن ادامه دهد.

در سال ۱۸۴۶، شارلوت، امیلی و اَن مجموعه شعری با نام مستعار منتشر کردند که شامل ۲۱ شعر از امیلی بود. این خواهران برای انتشار این کتاب شعر ۵۰ پوند هزینه کردند، اما فقط ۲ نسخه از آن فروش رفت. با این حال، سال‌ها بعد، منتقدان اشعار امیلی در این مجموعه را نشانه‌ی نبوغ شاعری او دیدند.

در دسامبر ۱۸۴۷، «بلندی‌های بادگیر»، تنها رمان او، منتشر شد، اما با واکنش منفی منتقدان روبه‌رو شد که آن را بیش‌ازحد وحشیانه، حیوانی و ساختارشکن توصیف کردند. این رمان، که داستان عشقی پرشور و خشونت‌آمیزی را در بستر طبیعت خشن یورک‌شایر روایت می‌کند، به دلیل نثر شاعرانه و دراماتیک، ساختار غیرمعمول و عدم مداخله‌ی نویسنده در روایت، بعدها به‌عنوان یکی از آثار برجسته‌ی ادبیات انگلیسی شناخته شد.

زندگی امیلی کوتاه بود. مدتی کوتاه پس از انتشار «بلندی‌های بادگیر» او به‌شدت بیمار شد و در دسامبر ۱۸۴۸ بر اثر بیماری سل درگذشت. امیلی برونته، با وجود زندگی کوتاه و انزواطلبانه‌اش، تأثیری ماندگار بر ادبیات جهان برجای گذاشت و رمان و اشعار مرموز به جا مانده از او، خوانندگان را نسبت به دنیای درونی او کنجکاو نگه داشته‌اند.

کتاب بلندی های بادگیر اثر امیلی برونته

۵۲. والت ویتمن (Walt Whitman)

والت ویتمن

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۱۹ (میلادی) – ۱۸۹۲ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه شعر برگ‌های علف

والت ویتمن، شاعر، روزنامه‌نگار و مقاله‌نویس آمریکایی، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های ادبیات قرن نوزدهم است. مجموعه اشعار «برگ‌های علف» (Leaves of Grass) که ویتمن در طول عمر خود بارها آن را بازنویسی کرد و گسترش داد، نقطه‌ی عطفی در تاریخ ادبیات آمریکا محسوب می‌شود.

ویتمن در خانواده‌ای پرجمعیت در لانگ آیلند، نیویورک متولد شد و تحصیلات رسمی محدودی داشت. او از ۱۲ سالگی کار در چاپخانه را آغاز کرد و در جوانی به حرفه‌های مختلفی مانند آموزگاری و روزنامه‌نگاری رو آورد. در سال ۱۸۴۶ او سردبیر روزنامه‌ای مهم در نیویورک شد، اما حمایت او از حزب تازه‌تاسیس «خاک آزاد» (Free Soil) – که مخالف گسترش برده‌داری در نواحی غربی ایالات متحده بود –  باعث از دست دادن این شغل شد. پس از مدتی سرگردانی، او به نیویورک بازگشت و پس از فعالیت روزنامه‌نگاری کوتاهی در حمایت از حزب خاک آزاد، مشغول خانه ساختن و کار در حوزه‌ی املاک در نیویورک شد. این دوره از زندگی او از سال ۱۸۵۰ تا ۱۸۵۵ به طول انجامید.

در دهه‌ی ۱۸۵۰، ویتمن که علاقه‌ی زیادی به مشاهده‌ی زندگی شهری در نیویورک، موسیقی، تئاتر و اپرا داشت، به آزمون‌وخطا در عرصه‌ی شعر و شاعری روی آورد. تا سال ۱۸۵۵، تعداد شعرهای آزمایشی او به حدی رسید که بتواند اولین مجموعه شعر خود به نام «برگ‌های علف» را با هزینه‌ی شخصی منتشر کند. روی جلد این کتاب، نه از اسم شاعر خبری بود و نه از اسم ناشر و فقط عکسی از خود ویتمن روی آن دیده می‌شد. این مجموعه شامل شعرهایی بدون قافیه و وزن سنتی بود که این روزها با نام شعر سپید شناخته می‌شود. اثر او در ابتدا با استقبال کمی روبه‌رو شد، اما نامه‌ی ستایش‌آمیز رالف والدو امرسون (Ralph Waldo Emmerson)، نویسنده‌ی برجسته، ویتمن را به ادامه‌ی مسیر تشویق کرد. او در نامه‌ی خود نوشت: «[این مجموعه شعر] فوق‌العاده‌ترین نمونه از ذکاوت و حکمت است که آمریکا تولید کرده است.»

در طول جنگ داخلی آمریکا، ویتمن به پرستاری از سربازان زخمی در بیمارستان‌های واشنگتن مشغول بود. این تجربه تأثیر عمیقی روی او گذاشت که در مجموعه‌ی شعر «ضربات طبل» (Drum Taps) در سال ۱۸۶۵ منعکس شد. این مجموعه، که مرثیه‌ی مشهور آبراهام لینکلن یعنی «وقتی آخرین یاس‌ها در باغچه‌ی خانه شکوفه دادند» (When Lilacs Last in the Dooryard Bloom’d) را نیز شامل می‌شود، از هیجان جنگ تا تلخی‌های آن را با هنرمندی به تصویر می‌کشد.

ویتمن در طول زندگی خود، ۹ ویرایش مختلف از «برگ‌های علف» منتشر کرد. هر نسخه شامل بازنگری اشعار قدیمی و اشعار جدیدی بود که نه‌تنها سیر تکاملی شعرهای او، بلکه رشد شخصیت ادبی و اجتماعی‌اش را نشان می‌دادند. در دهه‌های پایانی عمر، با وجود مشکلات جسمانی، او همچنان به نوشتن ادامه داد. نسخه‌ی نهایی «برگ‌های علف» در سال ۱۸۹۲، سال درگذشت او، منتشر شد.

ویتمن، که تحت تأثیر جنبش رمانتیک و آرمان‌گرایی عصر خود بود، اشعاری سرود که هم بازتاب شخصیت او و هم نمایانگر هویت و پتانسیل آمریکا به‌عنوان کشوری جدید بود. اشعار او، با سبکی آزاد و دیدگاهی جهان‌شمول، آرمان‌ها و احساسات انسانی را گرامی می‌داشتند. والت ویتمن همچنان به‌عنوان یکی از بهترین نویسندگان جهان شناخته می‌شود و چهره‌ی او، به‌عنوان پیرمردی ریشو با چشمانی مهربان و رویاپرداز به‌نوعی برای مردم آمریکا به سمبلی از لطافت و حکمت آمریکایی تبدیل شده است.

کتاب گزیده اشعار والت ویتمن اثر والت ویتمن انتشارات مروارید

۵۳. هرمان ملویل (Herman Melville)

  • هرمان ملویلسال تولد و درگذشت: ۱۸۱۹ (میلادی) – ۱۸۹۱ (میلادی)
  • آثار مهم: موبی دیک، بیلی باد

هرمان ملویل، نویسنده، شاعر و داستان‌نویس آمریکایی، از برجسته‌ترین چهره‌های ادبیات قرن نوزدهم است که به‌خاطر نوشتن آثار دریانوردانه شناخته می‌شود. شاهکار او، «موبی دیک» (Moby Dick) که به بررسی اعماق روح انسان و تقابل جاه‌طلبی و اخلاقیات می‌پردازد، یکی از بزرگ‌ترین آثار ادبی جهان به شمار می‌آید.

ملویل در خانواده‌ای مرفه در نیویورک متولد شد، اما سقوط اقتصادی خانواده، دوران کودکی و نوجوانی او را با سختی همراه کرد. او تحصیلات رسمی محدودی داشت و در سال ۱۸۳۹، در جستجوی شغل، به‌عنوان پادوی کشتی تجاری مشغول به کار شد. تجربه‌های دریانوردی او و برخورد با فرهنگ‌ها و محیط‌های ناشناخته، الهام‌بخش بسیاری از آثار او شدند. نخستین رمانش، «تایپی» (Typee)، بر اساس زندگی‌اش در میان بومیان پلی‌نزی نوشته شد و در سال ۱۸۴۶ با استقبال فراوانی مواجه گردید. این کتاب، با ترکیب واقعیت و تخیل، تصویری زنده و گاه بحث‌برانگیز از زندگی جزیره‌نشینان آدمخوار ارائه می‌داد.

رمان بعدی او، «اومو» (Omoo) به ماجراهای او در جزایر تاهیتی و شورش در کشتی اختصاص داشت و در سال ۱۸۴۷ منتشر شد. «اومو» لحنی سبک‌سرانه داشت و در آن شورش ملوان‌های کشتی علیه ناخدا به‌شکل اتفاقی مضحک به تصویر کشیده می‌شود. این دو اثر نام او را بر سر زبان‌ها انداختند. اما با انتشار «ماردی» (Mardi) در سال ۱۸۴۹، که روایتی فلسفی و نمادین از جستجوی قهرمان داستان برای حقیقت بود، ملویل با واکنش سرد منتقدان روبه‌رو شد. در نظر آن‌ها ماهیت تمثیلی کتاب و ترکیب سبک‌های نوشتاری مختلف در آن باعث شده بود کتاب غیرقابل‌درک شود.

نقطه‌ی عطف زندگی ادبی ملویل در سال ۱۸۵۰ و آشنایی او با ناتانیل هاوثورن رخ داد. این دوستی عمیق بود و انرژی خلاقانه‌ی ملویل را احیا کرد، ولی او به‌طرزی عجیب به هاوثورن وابسته شد و احساساتی بسیار شدید به او ابراز کرد که برخی گمان می‌کنند ماهیتی رمانتیک داشتند. در نظر هاوثورن خونسرد و خوددار، احساسات عمیق و بی‌وقفه‌ی ملویل ناشایست بودند و این دو پس از مدتی از هم فاصله گرفتند.

با این حال، این دوستی عمیق ملویل را به نوشتن «موبی دیک» ترغیب کرد. این رمان که ابتدا «نهنگ» نام داشت، در سال ۱۸۵۱ منتشر شد. داستان کتاب ساده است: یک ناخدا به نام کاپیتان اهب (Ahab) به‌شکلی دیوانه‌وار در صدد شکار نهنگی سفید به نام موبی‌دیک بر‌می‌آید و آخر سر خود را به کشتن می‌دهد، اما ملویل با گنجاندن لایه‌های فلسفی و نمادگرایانه در بستر این داستان ساده – از جاه‌طلبی انسان گرفته تا پیچیدگی‌های روح بشر – اثری بی‌مانند خلق کرد. بااین‌حال، در زمان انتشار، این کتاب نتوانست تحسین منتقدان و مخاطبان را جلب کند و شکست تجاری آن ملویل را به انزوا کشاند.

پس از این شکست، ملویل به نوشتن آثار کوتاه و فشرده روی آورد. داستان‌های کوتاهی چون «بارتلبی محرر» (Bartleby the Scrivener)  و «بنیتو سرنو» (Benito Cereno) در مجلات ادبی منتشر شدند و جامعه‌ی آمریکای آن زمان را به‌خاطر مسائلی چون دورویی و مادی‌گرایی به باد انتقاد گرفتند. در سال ۱۸۵۷، آخرین رمان او که در زمان حیاتش منتشر شد، «مرد معتمد» (The Confidence Man)، طنزی تلخ درباره‌ی رواج مادی‌گرایی و پول‌پرستی در آمریکا بود.

در سال‌های پایانی زندگی، ملویل به سرودن شعر روی آورد. او در این دوره شعری حماسی/فلسفی به نام «کلارل» (Clarel) را سرود که حاوی تأملاتی عمیق درباره‌ی ایمان و معنای زندگی بود. آخرین اثر او، «بیلی باد» (Billy Budd)، که داستانی تراژیک درباره‌ی عدالت، فداکاری و مسئولیت است، چند دهه پس از مرگش در سال ۱۹۲۴ منتشر شد و به‌عنوان یکی از آثار برجسته‌اش شناخته شد.

هرمان ملویل در سال ۱۸۹۱ در گمنامی درگذشت. با این‌که آثار او در زمان زندگی‌اش به‌درستی درک نشدند، در قرن بیستم بالاخره به جایگاهی که سزاوارش بودند رسیدند و ملویل امروزه به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آمریکایی شناخته می‌شود.

کتاب موبی دیک یا نهنگ بحر اثر هرمان ملویل نشر نیلوفر

۵۴. جورج الیوت (George Eliot)

جورج الیوت

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۱۹ (میلادی) – ۱۸۸۰ (میلادی)
  • آثار مهم: میدل‌مارچ، سیلاس مارنر

جورج الیوت، نام مستعار مردانه برای زنی به نام ماری آن اوانز (Mary Ann Evans)، یکی از برجسته‌ترین رمان‌نویسان عصر ویکتوریا است. او با خلق آثاری که به تحلیل روان‌شناختی شخصیت‌ها و بررسی موضوعات اجتماعی می‌پرداختند، به پیشگام داستان‌نویسی مدرن تبدیل شد. در واقع اگر رمانی خواندید که بینش روان‌شناسانه‌ی عمیق و ظرافت‌مندانه نسبت به شخصیت‌های واقع‌گرایانه‌ی داستان فراهم می‌کند، می‌توانید شرط ببندید که نویسنده‌اش به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم تحت‌تاثیر جورج الیوت بوده است.

ماری آن در واریک‌شایر انگلستان و در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی او تحت تأثیر تعالیم مذهبی شدید بود، اما پس از آشنایی با چارلز بری (Charles Bray)، یکی از متفکران آزاداندیش، از باورهای مذهبی پیشین خود فاصله گرفت. در سال ۱۸۵۱، به لندن رفت و به‌عنوان نویسنده‌ی آزاد و سپس به‌مدت سه سال به‌عنوان معاون سردبیر مجله‌ی وست‌مینستر ریویو (Westminster Review)  مشغول به کار شد. در این دوران، او در مرکز محافل روشنفکری و ادبی لندن حضور پیدا کرد و شرکت در این محافل زمینه‌ساز آشنایی با چهره‌های مهمی چون هربرت اسپنسر (Herbert Spencer) شد. این دو آنقدر با هم دیدار داشتند که شایعه شده بود با هم نامزد کرده‌اند. با این‌که این دو با هم ازدواج نکردند، ولی اسپنسر او را به دو مردی که بعداً شوهرش شدند معرفی کرد.

در سال ۱۸۵۴، الیوت با جورج هنری لوییس (George Henry Lewes)، روزنامه‌نگار و منتقد، رابطه‌ای عاشقانه آغاز کرد. لوییس از زن سابقش چهار پسر داشت، ولی پس از این‌که زنش دو بار از طرف مردی دیگر باردار شد، این دو زندگی خود را از هم سوا کردند. اگرچه لوییس به‌طور قانونی نمی‌توانست از همسر خود جدا شود، اما او و مری تا زمان مرگ لوییس در سال ۱۸۷۸ با هم زندگی مشترک داشتند. لوییس که حامی و مشوق اصلی الیوت بود، نقش مهمی در شکوفایی استعداد او داشت.

الیوت در طی سال‌ها فعالیت‌های ادبی همچون مقاله‌نویسی و ترجمه انجام داده بود، اما نخستین اثر ادبی او، «صحنه‌هایی از زندگی کشیش‌ها» (Scenes of Clerical Life) بود که مجموعه‌ای از سه داستان کوتاه بود که در سال ۱۸۵۸ منتشر شد و تحسین مخاطبان و منتقدان را برانگیخت. نخستین رمان بلند او، «آدام بید» (Adam Bede)، انتشاریافته در سال ۱۸۵۹، به موفقیتی بزرگ دست پیدا کرد و حس همدردی عمیق انسانی و قضاوت اخلاقی سفت‌وسخت رمان، جزو عناصر نوآورانه‌ی آن بودند. او با رمان‌های برجسته‌ای چون «آسیاب رودخانه‌ی فلاس» (The Mill on the Floss) (۱۸۶۰)، «سیلاس مارنر» (Silas Marner) (۱۸۶۱) و «رومولا» (Romola) (۱۸۶۳) شهرت خود را به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین رمان‌نویسان زمانه تثبیت کرد.

شاهکار الیوت، «میدل‌مارچ» (Middlemarch) (۱۸۷۱-۱۸۷۲)، به‌خاطر این معروف است که تصویری گسترده و همه‌جانبه از جامعه‌ی انگلیس در دوران اصلاحات سیاسی ارائه می‌کند. طبق تصویب‌نامه‌ی اصلاح سیاسی در سال ۱۸۳۲ (Reform Act of 1832)، بسیاری از مردان قشر متوسط جامعه و کارگران ماهر حق رای پیدا کردند و «میدل مارچ» نیز در این دوره و در بستر همین تغییرات واقع شده است.

این رمان، با شخصیت‌پردازی دقیق و روایت‌هایی که لایه‌های مختلف جامعه (زمین‌دارها، کشیش‌ها، تولیدکننده‌ها، متخصص‌ها، مغازه‌دارها، سیاست‌مدارها، مزرعه‌دارها و کارگرها) را به تصویر می‌کشند، به یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات انگلیسی تبدیل شد و هنوز که هنوز است، الگویی برای تمام نویسنده‌هایی است که می‌خواهند تصویری همه‌جانبه، واقع‌گرایانه و روان‌شناسانه از مردم زمانه‌ی خود ارائه کنند.

آخرین رمان الیوت، «دانیل دروندا» (Daniel Deronda) (۱۸۷۶)، به بررسی مسائل هویتی و معنوی، از جمله بازگشت یهودی‌ها به ریشه‌ها و سرزمین خود، پرداخت.

پس از مرگ لوییس، الیوت با جان والتر کراس (John Walter Cross)، بانکداری که امور مالی او را مدیریت می‌کرد، ازدواج کرد. این ازدواج در سال‌های پایانی زندگی الیوت صورت گرفت و برای همین کوتاه بود. جورج الیوت در دسامبر ۱۸۸۰ درگذشت و در گورستان هایگیت به خاک سپرده شد.

جورج الیوت در «میدل‌مارچ» به این نتیجه رسید که شاید تاریخی‌ترین و بزرگ‌ترین عامل تغییرات مثبت برای بشریت، کارهای خیری باشد که افرادی که در قبر‌های بی‌نام‌ونشان خاک می‌شوند برای اطرافیان خود انجام می‌دهند. با این‌که او خودش یکی از این افراد نبود، ولی صدای بلند و رسایی برای افراد معمولی و خوش‌قلب بود که به‌خاطر معمولی به نظر رسیدن، تاریخ بهشان توجهی نمی‌کند.

کتاب میدل مارچ اثر جورج الیوت نشر نی مجموعه 2 جلدی

۵۵. شارل بودلر (Charles Baudelaire)

شارل بودلر

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۲۱ (میلادی) – ۱۸۶۷ (میلادی)
  • آثار مهم: گل‌های شر، ترجمه‌ی آثار ادگار آلن پو به فرانسوی

شارل بودلر، شاعر، مترجم و منتقد ادبی و هنری فرانسوی، یکی از تأثیرگذارترین شاعران قرن نوزدهم است. مجموعه‌ی شعر «گل‌های شر» (Les Fleurs du mal)، شاهکار او، شاید مهم‌ترین و تاثیرگذارترین مجموعه شعری باشد که در اروپای قرن ۱۹ منتشر شده است.

بودلر در پاریس متولد شد و از نوجوانی به دلیل بی‌انضباطی‌های بی‌وقفه‌اش از مدرسه‌ای معتبر و سطح‌بالا اخراج شد. او تحصیلات خود را در کالج سن‌لوییس ادامه داد و بعد در دانشگاه حقوق ثبت‌نام کرد، اما در عمل در محله‌ی لاتین پاریس «سبک زندگی آزادانه‌»ای را در پیش گرفت که در واقع معادل همان بی‌بندوباری است. در آنجا برای نخستین بار با دنیای ادبیات آشنا شد و متاسفانه در آنجا به‌خاطر هم‌آغوشی با کارگران جنسی به بیماری مقاربتی‌ای دچار شد که در نهایت مرگ زودهنگامش را رقم زد.

در سال ۱۸۴۱، بودلر راهی سفری طولانی به هندوستان شد، اما او پیش از رسیدن به مقصد، سفر را ترک کرد و در جزایر موریس (Mauritius) و رئونیون (Réunion) اقامت کوتاهی داشت. پس از بازگشت به فرانسه و دریافت ارث خانوادگی، سبک زندگی پرخرجی را از سر گرفت و ثروت خانوادگی را خرج خرید لباس، کتاب، نقاشی، غذا‌ها و شراب‌های گران‌قیمت و البته حشیش و تریاک کرد. ملاقات او با ژان دووال (Jeanne Duval)، زنی دورگه و زاده‌شده در هاییتی که الهام‌بخش بسیاری از اشعار احساسی و پرشور او بود، تأثیری عمیق بر زندگی و آثارش گذاشت.

در سال ۱۸۴۷، بودلر با آثار ادگار آلن پو آشنا شد و این تجربه برایش تکان‌دهنده بود، چون شباهت‌های زیادی بین خودش و این نویسنده‌ی آمریکایی دید و برای همین ترجمه‌ی آثار او را آغاز کرد. این ترجمه‌ها به‌طور مرتب در مطبوعات مختلف منتشر می‌شدند و در نهایت در قالب کتابی به نام «داستان‌های شگفت‌انگیز» (Histoires Extraordinaires) در سال ۱۸۵۶ به‌صورت مجموعه درآمدند. معروف شدن بودلر به‌عنوان مترجم ادگار آلن پو به او اعتبار بخشید و باعث شد که منبع درآمدی منظم و مادام‌العمر از راه ترجمه‌هایش به دست بیاورد.

انتشار نخستین نسخه‌ی «گل‌های شر» (Les Fleurs du mal) در سال ۱۸۵۷ با واکنش‌های شدید همراه بود. شش شعر از این مجموعه به اتهام زیرپا گذاشتن اخلاقیات و توهین به مقدسات ممنوع شدند و بودلر محکوم به پرداخت جریمه‌ای سنگین شد. ممنوعیت انتشار این اشعار به‌طور رسمی تا سال ۱۹۴۹ به قوت خود باقی بود. با این حال، این اثر به‌عنوان شاهکاری جسورانه شناخته شد که مرزهای شعر و شاعری را گسترش داد و مفاهیمی چون زیبایی، فساد، عشق و مرگ را با زبانی غنی و نوآورانه بیان کرد. نسخه‌ی دوم این مجموعه در سال ۱۸۶۱ با اشعاری جدید و بهبودیافته منتشر شد.

پس از انتشار ویرایش دوم «گل‌های شر»، او به نوشتن نثر مسجع (Prose Poetry) روی آورد و مجموعه‌ای از ۲۰تا از این نثرهای مسجع در قالب مجموعه‌ای به نام «La Presse» در سال ۱۸۶۲ منتشر شد.

بودلر در سال‌های پایانی عمر، به دلیل مشکلات مالی، بیماری و انزوای اجتماعی، فعالیت ادبی را کنار گذاشت. او در سال ۱۸۶۴ فلج شد، قدرت تکلمش را از دست داد و سرانجام در سال ۱۸۶۷ در یک آسایشگاه در پاریس درگذشت.

پس از مرگ بودلر، آثارش به تدریج مورد توجه قرار گرفت و نسل جدیدی از شاعران، به‌ویژه شاعران سمبولیست، او را پیشوای فکری و هنری خود به شمار آوردند. امروزه بودلر به‌عنوان یکی از بهترین نویسندگان جهان و پایه‌گذار شعر مدرن شناخته می‌شود.

کتاب مجموعه اشعار شارل بودلر اثر شارل بودلر

۵۶. فیودور داستایوفسکی (Fyodor Dostoyevsky)

فیودور داستایوفسکی

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۲۱ (میلادی) – ۱۸۸۱ (میلادی)
  • آثار مهم: جنایات و مکافات، برادران کارامازوف

فیودور داستایوفسکی، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان روسیه و تاریخ ادبیات، با کاوش‌های عمیق در روان انسان، مسائل فلسفی و اخلاق، بنیان‌گذار مکتب جدیدی در ادبیات مدرن شد و به تاریک‌ترین اعماق ذهن و روان انسان پرداخت، طوری‌که شاید کمتر نویسنده‌ای وارد این قلمروها شده باشد. او در خانواده‌ای از طبقه‌ی متوسط در مسکو به دنیا آمد. این پیشینه‌ی اجتماعی که با نویسندگان اشراف‌زاده‌ی هم‌عصرش مانند تولستوی و تورگنیف تفاوتی اساسی داشت، به او بینشی منحصر‌به‌فرد درباره‌ی زندگی مردم عادی بخشید.

او تحصیلات خود را در رشته‌ی مهندسی نظامی به پایان رساند و برای مدتی به‌عنوان مهندس کار کرد. اما علاقه‌ی او به ادبیات باعث شد این مسیر را رها کند و به نویسندگی بپردازد. نخستین رمان او، «بیچارگان» (The Poor Folk) (۱۸۴۶)، که تصویری احساسی از رنج و محرومیت طبقات پایین جامعه بود، با استقبال گسترده‌ی منتقدان روبه‌رو شد و او را به‌عنوان نویسنده‌ای بااستعداد و نوظهور معرفی کرد.

زندگی داستایوفسکی در سال ۱۸۴۹ به‌دلیل دستگیری به‌خاطر مشارکت در حلقه‌ی پتراشفسکی (Petrashevsky Circle)، گروهی از روشنفکران رادیکال، دستخوش تغییر شد. او ابتدا به اعدام محکوم شد، اما این حکم در لحظه‌ی آخر به تبعید و کار اجباری در سیبری تبدیل شد. در واقع مراسم اعدام او نمایشی و بخشی از مجازات جرم او بود. تجربه‌ی رفتن تا پای مرگ و برگشتن به زندگی او را متحول کرد.

تجربه‌ی او از این دوران، که در «خانه‌ی اموات» (The House of the Dead) (۱۸۶۱-۱۸۶۲) به تصویر کشیده شده است، تأثیر عمیقی بر تفکرات و آثارش داشت. این اثر، که تصویری واقعی از خشونت، سنگدلی و در عین حال بزرگواری روح انسان ارائه می‌دهد، یکی از نخستین رمان‌های زندان (Prison Novel) در ادبیات جهان بود.

در دوران تبعید، داستایوفسکی به باورهای مسیحیت ارتدوکس بازگشت و این تحول فکری، محور اصلی بسیاری از آثار او شد. نخستین حملات صرع او نیز در این دوران آغاز شد، بیماری‌ای که در شخصیت‌هایی مانند پرنس میشکین در «ابله» (The Idiot) (۱۸۶۹) بازتاب یافت.

داستایوفسکی پس از بازگشت به روسیه، وارد دوره‌ای از خلاقیت بی‌سابقه شد. دیگر از دیدگاه‌های سانتی‌مانتال و رمانتیک آثار اولیه‌ی او خبری نبود و او در آثار جدیدش به عمق پیچیدگی‌های روان انسان پرداخت و یک سری بینش تقریباً پیش‌گویانه درباره‌ی فلسفه و سیاست ارائه کرد. او در «یادداشت‌های زیرزمینی» (The Notes from Underground) (۱۸۶۴) به نقد ارزش‌های مدرن، خصوصاً باورهای افراد لیبرال و رادیکال پرداخت. این اثر، که یکی از نخستین رمان‌های فلسفی جهان است، تأثیری عمیق بر ادبیات مدرن داشت. «جنایت و مکافات» (Crime and Punishment) (۱۸۶۶)، که داستان دانشجویی را روایت می‌کند که برای حل کردن مشکلاتش دست به قتل یک پیرزن پولکی می‌زند، شاهکاری در زمینه‌ی مطالعه‌ی شخصیت و تحلیل روان‌شناختی است. این اثر، مفاهیمی چون عذاب وجدان، گناه، و رستگاری را با نثر و روایتی بی‌نظیر مورد اکتشاف قرار می‌دهد.

«ابله» تلاشی است برای خلق پرتره‌ی انسانی کاملاً نیکوکار در دنیایی پر از شر، در حالی‌که «شیاطین» (The Demons) (۱۸۷۲) نقدی عمیق بر افراط‌گرایی ایدئولوژیک و پیامدهای اجتماعی آن است. در این رمان داستایوفسکی به مقوله‌ای می‌پردازد که بعداً سر انقلاب کمونیستی روسیه به اوج خود رسید: او به روشن‌فکرها و رادیکال‌هایی می‌تازد که ادعا می‌کنند برای دفاع از حقوق کارگران و مردم عادی فعالیت می‌کنند، ولی صرفاً در حال استفاده‌ی ابزاری از آن‌ها و بدتر کردن وضع‌شان هستند.

شاهکار نهایی او، «برادران کارامازوف» (The Brothers Karamazov) (۱۸۷۹-۱۸۸۰)، به مسائل بنیادی مانند شر، آزادی، ایمان، و معنای زندگی پرداخت و جایگاه او را به‌عنوان یکی از بهترین نویسندگان جهان تثبیت کرد.

در سال‌های پایانی عمر، داستایوفسکی ماهنامه‌ی «یادداشت‌های یک نویسنده» (The Diary of a Writer) را منتشر کرد که تلاشی برای ایجاد یک ژانر ادبی جدید بود. در بستر این ماهنامه (که داستایوفسکی تنها نویسنده‌اش بود) او تلاش کرد با ترکیب و در کنار هم قرار دادن ژانرهای مختلف و پیوند دادن آن‌ها به یکدیگر از لحاظ موضوعی، نوعی ادبیات جدید به وجود بیاورد. «یادداشت‌های یک نویسنده» شامل نوشته‌های مختلفی می‌شد: داستان کوتاه، طرح کلی داستان‌های ممکن، انشاهای خودزیست‌نامه‌ای، متن‌هایی که مرز بین داستان و خبرنگاری را کمرنگ می‌کردند، تحلیل روان‌شناسانه‌ی جرایم روز، نقد ادبی و تحلیل سیاسی. این اثر با استقبال خوبی مواجه شد و از لحاظ مالی نیز او را تامین کرد. همچنین سخنرانی پرشور او درباره‌ی پوشکین در سال ۱۸۸۰، تأثیری عمیق بر مخاطبان گذاشت و جایگاه او را به‌عنوان صدای مهم ادبیات روسیه تقویت کرد.

داستایوفسکی در سال ۱۸۸۱ در سن پترزبورگ درگذشت و «یادداشت‌های یک نویسنده» فقط یک شماره دوام آورد. آثار او، که ترکیبی از داستان‌گویی پرکشش و تأملات فلسفی و روان‌شناختی هستند، بر اندیشمندان برجسته‌ای چون نیچه، کامو و سارتر تأثیر گذاشته‌اند. داستایوفسکی با بررسی عمیق روح انسانی و پرسش‌های بنیادین درباره‌ی ایمان، رنج و اخلاقیات، همچنان یکی از چهره‌های بی‌بدیل ادبیات جهان است.

کتاب جنایت و مکافات اثر فیودور داستایفسکی

۵۷. گوستاو فلوبر (Gustave Flaubert)

گوستاو فلوبر

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۲۱ (میلادی) – ۱۸۸۰ (میلادی)
  • آثار مهم: مادام بوواری، تربیت احساسات

گوستاو فلوبر، نویسنده‌ی برجسته‌ی فرانسوی، به‌عنوان یکی از پیشگامان مکتب رئالیسم در ادبیات شناخته می‌شود. شاهکار او، «مادام بوواری» (Madame Bovary) به‌لطف تحلیل روان‌شناسانه و دقیق شخصیت‌ها و واقع‌گرایی بی‌نظیر، تحولی در ادبیات قرن نوزدهم ایجاد کرد.

فلوبر در شهر روان فرانسه در خانواده‌ای مرفه و تحصیل‌کرده به دنیا آمد. او در سال ۱۸۴۱ به تحصیل حقوق در پاریس پرداخت، اما در ۲۲ سالگی به‌دلیل بیماری عصبی، که بعدها صرع تشخیص داده شد، مجبور شد تحصیلات خود را رها کند. پس از رها کردن تحصیل، او به عمارت خانوادگی‌اش در کرواسه (Croisset)، نزدیک روئن در رود سِن بازگشت و در آنجا بخش عمده‌ای از عمر خود را صرف نوشتن و مطالعه کرد.

فلوبر نویسنده‌ای بود که به کمال‌گرایی شهرت داشت. او برای مدتی طولانی روی یک اثر کار می‌کرد تا نثر و ساختار روایی آن را از لحاظ دقت و زیبایی به کمال برساند. نمونه‌ی بارز این تعهد، اثر «وسوسه‌ی سنت آنتونی» (La Tentation de Saint Antoine) بود که او از سال ۱۸۳۹ تا  ۱۸۷۰ (یعنی حدود ۳۰ سال) بارها آن را مورد بازبینی قرار دارد و سرانجام در سال ۱۸۷۴ منتشر کرد.

شاهکار او، «مادام بوواری»، نتیجه‌ی پنج سال کار سخت و بی‌وقفه بود. این رمان، داستان زنی را تعریف می‌کند که در جستجوی عشق و هیجان، به شوهرش خیانت می‌کند و در نهایت در کمال ناامیدی و درماندگی و به‌خاطر تصمیمات اشتباه فراوان، زندگی‌اش به نابودی کشیده می‌شود. فلوبر در این اثر، به‌جای قضاوت اخلاقی، از رویکرد واقع‌گرایی بی‌طرفانه استفاده کرد. رویکرد او به این صورت بود که تمام جزییات و رویدادهایی را که می‌توانستند روان‌شناسی شخصیت‌ها و نقش آن‌ها را در پیشرفت داستان توضیح دهند در بطن روایت گنجاند.  انتشار این رمان در سال ۱۸۵۶ به بحث‌های گسترده‌ای در جامعه‌ی فرانسه منجر شد و دولت، او را به اتهام زیر پا گذاشتن ارزش‌های اخلاقی به دادگاه کشاند. هرچند فلوبر در این محاکمه تبرئه شد، اما جنجال‌های پیرامون اثر، بر شهرت او افزود.

پس از موفقیت «مادام بوواری»، فلوبر برای فرار از فضای ملال‌آور زندگی بورژوایی به‌تصویر کشیده شده در رمان که خود را در آن غرق کرده بود، به نوشتن «سالامبو» (Salammbô)، رمانی تاریخی درباره‌ی کارتاژ باستان، مشغول شد. اثر دیگر او، «تربیت احساسات» (L’Éducation Sentimentale)، که در سال ۱۸۶۹ منتشر شد، تحسین منتقدان را برانگیخت، اما چون چند ماه پیش از جنگ فرانسه و آلمان در سال ۱۸۷۰ منتشر شد، از طرف مخاطبان عام مورد استقبال قرار نگرفت. او در سال ۱۸۷۷ مجموعه‌ی «سه داستان» (rois Contes) را منتشر کرد که شامل سه داستان «یک قلب ساده»، «هرودیاس» و «افسانه‌ی قدیس ژولین مهمان‌نواز» بود و بسیاری آن را یکی از شاهکارهای ادبی او می‌دانند.

در دهه‌ی ۱۸۷۰، فلوبر با مشکلات مالی روبه‌رو شد و تلاش کرد از راه دوستی با نویسندگان برجسته‌ای همچون ایوان تورگنیف، امیل زولا و شاگردش گی دو موپاسان آرامش فکری پیدا کند. آخرین اثر او، «بووار و پکوشه» (Bouvard et Pécuchet)، که نگاهی طنزآمیز به جستجوی بی‌پایان انسان برای دانش دارد، به‌دلیل مرگ ناگهانی‌اش بر اثر سکته‌ی مغزی در سال ۱۸۸۰ ناتمام ماند.

کتاب مادام بوواری اثر گوستاو فلوبر نشر مرکز

۵۸. هنریک ایبسن (Henrik Ibsen)

هنریک ایبسن

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۲۸ (میلادی) – ۱۹۰۶ (میلادی)
  • آثار مهم: خانه‌ی عروسک، هدا گابلر

هنریک ایبسن، نمایشنامه‌نویس برجسته‌ی نروژی، یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های ادبیات نمایشی قرن نوزدهم است. او با خلق آثاری که به تحلیل روان‌شناختی شخصیت‌ها، بررسی مسائل اخلاقی و نقد اجتماعی می‌پرداختند، تئاتر مدرن را متحول کرد و استانداردهای جدیدی در هنر نمایش ایجاد کرد.

ایبسن در شهر کوچک شیِن در نروژ متولد شد و در ۲۳ سالگی به‌عنوان مدیر و نمایشنامه‌نویس در تئاتری تازه‌تاسیس در برگن استخدام شد (و پس از آن به تئاتری دیگر در کریستیانا رفت). او موظف بود هر سال یک نمایشنامه بنویسد. البته این وظیفه او را به نوشتن نمایشنامه‌هایی واداشت که نه برای خودش خوشایند بودند، نه با سلیقه‌ی مخاطبان زمانه سازگاری داشتند، اما در این دوره در زمینه‌ی کارگردانی و نمایشنامه‌نویسی تجربیاتی ارزشمند به دست آورد. از مهم‌ترین آثار او در این دوره می‌توان به «مدعیان تاج و تخت» (The Pretenders) (۱۸۶۳) اشاره کرد که به‌عنوان نخستین درام ملی نروژ شناخته می‌شود.

در سال ۱۸۶۴، پس از ورشکستگی تئاتر کریستیانیا، ایبسن نروژ را ترک کرد و برای ۲۷ سال در ایتالیا، آلمان، و کشورهای دیگر اقامت گزید. او این تبعید خودخواسته را ناشی از «کوته‌فکری» هموطنانش می‌دانست و آن را در بسیاری از آثارش منعکس کرد. در همین دوران، «برند» (Brand) در سال ۱۸۶۶ و «پیر گینت» (Peer Gynt) در سال ۱۸۶۷، دو نمایشنامه‌ی منظوم او منتشر شد. «برند»، داستان کشیشی است که در تعهدات مذهبی خود بی‌رحم و سازش‌ناپذیر است، درحالی‌که «پیر گینت» نمایان‌گر شخصیتی بی‌مسئولیت و سرخوش است که همواره از مواجهه با واقعیت فرار می‌کند. از این نظر شخصیت‌های اصلی این دو اثر قطب مخالف یکدیگرند.

ایبسن پس از موفقیت این آثار، به نوشتن نمایشنامه‌های منثور روی آورد که با نقد اجتماعی شدید و تحلیل‌های روان‌شناختی همراه بودند. «خانه‌ی عروسک» (A Doll’s House) (۱۸۷۹)، یکی از معروف‌ترین آثار او، داستان زنی را روایت می‌کند که از محدودیت‌های سنتی فراتر می‌رود و به جستجوی هویت و آزادی شخصی می‌پردازد. این نمایشنامه، با پایان‌بندی جسورانه‌اش که برخلاف رسم حاکم بر آثار هم‌دوره پایان خوش به شمار نمی‌آمد، موجی از واکنش‌های شدید در سراسر اروپا ایجاد کرد.

نمایشنامه‌ی «اشباح» (Ghosts) (۱۸۸۱)، که به موضوعات حساسی چون بیماری‌های مقاربتی و تاثیرات مخرب پنهان‌کاری اخلاقی می‌پردازد، حتی جنجالی‌تر از «خانه‌ی عروسک» بود. این اثر، پرتره‌ای تاریک از خانواده‌ای است که زیر بار ریاکاری و ظاهرسازی در حال فروپاشی است.

در آثار متأخر ایبسن، مانند «هدا گابلر» (Hedda Gabler) (۱۸۹۰) و «استاد معمار» (The Master Builder) (۱۸۹۲)، شخصیت‌هایی پیچیده و اغلب زنانی قوی، بلندپرواز و مخرب به تصویر کشیده شدند که با ایده‌آل‌های اجتماعی زمانه در تضاد بودند و از این نظر، توجه پژوهش‌گرهای فمینیستی را جلب کرده‌اند. یکی از تیپ‌های شخصیتی تکرارشونده در این نمایشنامه‌ها هنرمندی پا‌به‌سن‌گذاشته است که در کمال سرخوردگی به قدرت رو به افول خودش واقف است. این تیپ شخصیتی می‌تواند نماینده‌ی خود ایبسن باشد. در واقع احساسات شخصی و نیاز به اعتراف کردن در این نمایشنامه‌ها موج می‌زنند: شاید یکی از دلایل این احساسات تصمیم ایبسن مبنی بر بازگشت به نروژ در سال ۱۸۹۱ باشد؛ شاید دلیل دیگر، روابطی بود که در سنین بالا با زن‌های جوان‌تر داشت.

ایبسن در سال ۱۹۰۶ در کریستیانیا (اسلو کنونی) درگذشت. آثار ایبسن، با نقد عمیق اجتماعی و تحلیل‌های روان‌شناختی، تأثیری پایدار بر ادبیات و هنر نمایشی جهان گذاشته‌اند و او به‌عنوان یکی از پایه‌گذاران تئاتر مدرن شناخته می‌شود.

کتاب چهار نمایشنامه اثر هنریک ایبسن نشر نگاه

۵۹. لئو تولستوی (Leo Tolstoy)

لئو تولستوی

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۲۸ (میلادی) – ۱۹۱۰ (میلادی)
  • آثار مهم: جنگ و صلح، آنا کارنینا

لئو تولستوی، نویسنده‌ی بزرگ روسی، به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین رمان‌نویسان تاریخ شناخته می‌شود. او در خانواده‌ای اشرافی در یاسنایا پولیانا (Yasnaya Polyana) به دنیا آمد و بخش عمده‌ای از زندگی خود را در این ملک خانوادگی گذراند. تولستوی تحصیلات اولیه‌ی خود را تحت نظر معلمان خصوصی به پایان رساند و در سال ۱۸۴۴ وارد دانشگاه کازان شد، اما به‌دلیل عملکرد نامناسب تحصیلی، دانشگاه را بدون اخذ مدرک ترک کرد.

پس از ترک دانشگاه، او به ارتش پیوست و در جنگ کریمه (۱۸۵۳ تا ۱۸۵۶) شرکت کرد. تجربه‌ی او در جنگ در مجموعه‌ی سه‌گانه‌ی «سواستوپول» (Sevastapol) (۱۸۵۵ تا ۱۸۵۶)، که جزو کارهای اولیه‌اش به شمار می‌آید، منعکس شده است. این آثار، که تصویری واقع‌گرایانه از جنگ ارائه دادند، تولستوی را به‌عنوان نویسنده‌ای برجسته در ادبیات روسیه معرفی کردند.

با این حال، طولی نکشید که او به‌خاطر غرور شکننده و اصرارش بر مستقل بودن و ملحق نشدن به هیچ دار و دسته‌ای، دشمنی حلقه‌های ادبی و روشن‌فکری روسیه را نسبت به خود برانگیخت. او در طول زندگی‌اش همیشه مخالف جریان‌های روشن‌فکری روز باقی ماند.

تولستوی پس از پایان جنگ به اروپا سفر کرد و سپس به روسیه بازگشت و در املاک خود مدرسه‌ای برای کودکان روستایی تأسیس کرد. در این دوره، او به نوشتن رمان‌هایی پرداخت که مسائل فلسفی و اخلاقی را در مرکز توجه خود قرار می‌دادند. یکی از این آثار، «قزاق‌ها» (The Cossacks) (۱۸۶۳)، تصویری دقیق از زندگی در مرزهای امپراتوری روسیه ارائه می‌دهد.

شاهکارهای او، «جنگ و صلح» (انتشار سریالی از ۱۸۶۵ تا ۱۸۶۹) و «آنا کارنینا» (انتشار سریالی از ۱۸۷۵ تا ۱۸۷۷)، در دوران اوج خلاقیت ادبی او نوشته شدند. «جنگ و صلح» رمانی پیچیده و پربار است که سه جنبه‌ی مختلف دارد: از یک نظر، روایت تاریخی جنگ‌های ناپلئونی است، از منظر دوم بیوگرافی شخصیت‌های خیالی متنوع و پیچیده و پرداختن به جنبه‌های روان‌شناختی و اجتماعی زندگی آن‌ها است و از منظر سوم یک سری جستارنویسی و تاملات درباره‌ی فلسفه‌ی تاریخ است. این رمان طولانی جزو بهترین آثار ادبی تاریخ شناخته می‌شود.

در «آنا کارنینا»، تولستوی با تمرکز بر زندگی خانوادگی و اخلاقیات، داستان عشق، خیانت و پیامدهای آن را روایت می‌کند. جمله‌ی آغازین این رمان، «همه‌ی خانواده‌های خوشبخت شبیه هم هستند، اما هر خانواده‌ی بدبخت به شیوه‌ی خود بدبخت است»، به یکی از نقل‌قول‌های مشهور ادبیات جهان تبدیل شده است و نماینده‌ی یکی از فلسفه‌های شخصی تولستوی است که ردپای آن هم در «جنگ و صلح» و هم در «آنا کارنینا» دیده می‌شود: این‌که اخلاقیات را نباید قوانینی ازلی و ابدی در نظر گرفت و آن‌ها را به موقعیت‌های خاص نسبت داد، بلکه اخلاقیات به‌مرور زمان شکل می‌گیرد و از فرد به فردی دیگر و از هر موقعیت به موقعیتی دیگر دستخوش تغییر می‌شود.

پس از نوشتن «آنا کارنینا»، تولستوی دچار بحران روحی و فلسفی شد و بحران خود را در کتاب «اعترافات من» (My Confessions) (۱۸۸۴) شرح داد. او به کلیسا و نهادهای مذهبی – که در نظرش مذهب را تحریف و فاسد کرده بودند – پشت کرد و به آموزه‌های ساده و اصیل مسیحیت روی آورد که بر قناعت، پرهیز از خشونت و اصلاحات اجتماعی تأکید داشتند. این باورها باعث شد در سال ۱۹۰۱ کلیسای ارتدوکس روسیه او را طرد کند.

در سال‌های پایانی عمر، تولستوی به نوشتن آثار فلسفی و داستان‌های کوتاه پرداخت. یکی از برجسته‌ترین این آثار، «مرگ ایوان ایلیچ» (The Death of Ivan Ilych) (۱۸۸۶) است، داستان مردی که در بستر مرگ به‌مرور درمی‌یابد زندگی‌اش را صرف امور بی‌اهمیت کرده است و این مکاشفه در او حس بی‌قراری و درماندگی شدیدی ایجاد می‌کند. این اثر اغلب به‌عنوان بهترین رمان کوتاه در ادبیات روسیه شناخته می‌شود.

تولستوی زندگی ساده‌ای در عمارت بزرگ خود داشت و به اصول سختگیرانه‌ی زهد و ریاضت پایبند بود. اما اختلافات عمیق او با همسرش، سوفیا، تنش‌های زیادی در زندگی‌اش ایجاد کرد و این دو دائماً در حال جر و بحث بودند. در نوامبر ۱۹۱۰، او بی‌خبر عمارت را ترک کرد و در ایستگاه راه‌آهن آستاپوو، به‌دلیل ذات‌الریه و نارسایی قلبی، درگذشت.

میراث ادبی تولستوی، که ترکیبی از قصه‌گویی حماسی، تحلیل فلسفی و تعمق اخلاقی است، همچنان در ادبیات جهان از جایگاهی بی‌همتا برخوردار است. از این نظر، تولستوی منبع الهام اصلی برای هر نویسنده‌ای است که قصد دارد رمانی بلندپروازانه بنویسد.

کتاب جنگ و صلح اثر لئون تالستوی - چهار جلدی

۶۰. امیلی دیکینسون (Emily Dickinson)

امیلی دیکینسون

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۳۰ (میلادی) – ۱۸۸۶ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار

امیلی دیکینسون، یکی از برجسته‌ترین شاعران آمریکایی در قرن نوزدهم، به‌خاطر سبک منحصر‌به‌فرد، چشم‌انداز شاعرانه‌ی عمیق و سبک زندگی انزواطلبانه‌ی خود شناخته می‌شود. او در امهِرست ماساچوست در خانواده‌ای مذهبی و بااعتبار به دنیا آمد و بیشتر زندگی‌اش را در این شهر گذراند. در واقع گاهی پیش می‌آمد که در بازه‌های زمانی طولانی، از خانه‌ی پدری پا بیرون نمی‌گذاشت.

دیکینسون، که یک خواهر و برادر داشت و فرزند دوم خانواده بود، دوران کودکی خود را در خانه‌ی پدری‌شان گذراند که بسیار بزرگ بود. تحصیلات ابتدایی او در آکادمی امهرست آغاز شد. در آنجا استعداد او در زمینه‌هایی چون ادبیات، زبان لاتین و علوم طبیعی شکوفا شد. با این حال، زمانی که برای ادامه‌ی تحصیل به مدرسه‌ی مذهبی دخترانه‌ی مانت هولیوک رفت، به‌دلیل فضای سختگیرانه و مذهبی آنجا، تنها یک سال در این مدرسه ماند. او پس از ترک مانت هولیوک، به خانه بازگشت و باقی زندگی خود را در انزوا سپری کرد.

دیکینسون از همان دوران نوجوانی به نوشتن شعر علاقه‌مند شد، اما بیشتر نوشته‌های به‌جامانده از او در این دوره، نامه‌های طولانی به دوستان نزدیک و خانواده است. چند نفر در زندگی او بودند که تأثیر زیادی رویش داشتند و دیکینسون هم رابطه‌ی نزدیکی با آن‌ها داشت، از جمله خواهر و برادرش و سوزان گیلبرت، همسر برادرش که یکی از مخاطبان اصلی شعرهایش بود. تأثیر شاعرانی چون رالف والدو امرسون و الیزابت بارت براونینگ در آثار او به‌وضوح دیده می‌شود. او از امرسون رهایی از بندهای ذهنی را آموخت و الیزابت بارت براونینگ نیز حس بلندپروازی او به‌عنوان یک شاعر زن را شدت بخشید.

دیکینسون در دوران بزرگسالی، روابط اجتماعی خود را به‌شدت محدود کرد و بیشتر وقت خود را به نوشتن و تدوین اشعارش اختصاص داد. او در دهه‌ی ۱۸۵۰ مجموعه‌های کوچکی از شعرهای خود را در دفترچه‌های دست‌نویس گردآوری کرد. این مجموعه‌ها که شامل حدود ۸۰۰ شعر می‌شدند، نشان‌دهنده‌ی خلاقیت و عمق دیدگاه او درباره‌ی مرگ، عشق، طبیعت و معنای زندگی بودند.

در طول زندگی دیکینسون، تنها ۱۰ شعر از نزدیک به ۱۸۰۰ شعر او منتشر شد و ۷تایشان هم برخلاف میل خودش منتشر شدند. اشعار دیکینسون، که اغلب در قالب‌های ساده و الهام‌گرفته از سرودهای مذهبی نوشته شده‌اند، به‌خاطر استفاده از قافیه‌های غیرمتعارف، ساختارهای نوآورانه و گاهی حتی بی‌توجهی به املای صحیح کلمات، سبک منحصر‌به‌فردی دارند. او در آثار خود به موضوعاتی چون مرگ، جاودانگی و پرسش‌های عمیق فلسفی پرداخت و توانست با کمترین کلمات، بیشترین عمق معنایی را منتقل کند. شاید بزرگ‌ترین دستاورد ادبی او همین باشد.

دیکینسون در سال‌های پایانی زندگی خود مرگ نزدیکان و دوستان زیادی را تجربه کرد که تأثیر عمیقی بر او گذاشت. مرگ برادرزاده‌ی محبوبش در سال ۱۸۸۳ و در سن ۸ سالگی ضربه‌ی روحی شدیدی به او وارد کرد و سلامتی او را به‌شدت تحت تأثیر قرار داد. او در نهایت در سال ۱۸۸۶ در اثر سکته درگذشت.

پس از مرگ دیکینسون، خواهرش لاوینیا با انتشار اشعار او، توجه جهان ادبیات را به این شاعر منزوی جلب کرد. از بدو انتشار اشعار دیکینسون در دهه‌ی ۱۸۹۰ تاکنون، این اشعار به‌خاطر فشردگی معنایی، صدای شخصی منحصربفرد و ابهام نبوغ‌آمیزشان به ماندگاری رسیده‌اند.

گزیده نامه‌ها و اشعار اثر امیلی دیکنسون انتشارات مروارید

۶۱. لوییس کارول (Lewis Carroll)

لوییس کارول

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۳۲ (میلادی) – ۱۸۹۸ (میلادی)
  • آثار مهم: آلیس در سرزمین عجایب و آن‌سوی آینه

لوییس کارول، با نام اصلی چارلز لاتویج داجسن (Charles Lutwidge Dodgson)، نویسنده، ریاضی‌دان، منطق‌دان، و عکاس انگلیسی، به‌خاطر نوشتن «ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب» (Alice’s Adventures in Wonderland) و دنباله‌اش «آن‌سوی آینه» (Through the Looking-Glass)، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان ادبیات کودک به شمار می‌آید.

کارول در خانواده‌ای مذهبی در چشایر انگلستان به دنیا آمد و تحصیلات خود را در کالج مسیح دانشگاه آکسفورد ادامه داد. او در سال ۱۸۵۴ موفق به دریافت مدرک کارشناسی شد و سپس به‌عنوان استاد ریاضیات در همان کالج مشغول به کار شد. فعالیت‌های آکادمیک او، که تا سال ۱۸۸۱ ادامه داشت، همراه با نوشته‌های آکادمیک او در حوزه‌ی منطق و ریاضیات، وجه دیگری از استعدادهای سرشار کارول را نشان می‌دهد.

کارول بزرگ‌ترین فرزند خانواده بود و برای همین از کودکی رابطه‌ای نزدیک با خواهران و برادران کوچک‌تر از خود و بعدها با کودکان دوستان و آشنایان داشت. او با شوخ‌طبعی خود و توانایی‌اش در قصه‌گویی، کودکان را مجذوب می‌کرد. در میان این کودکان، آلیس لیدل (Alice Liddell)، دختر رئیس کالج مسیح، جایگاه ویژه‌ای در دل او داشت. در ۴ ژوئیه ۱۸۶۲ این دو در پیک‌نیکی که اکنون به تاریخ پیوسته شرکت کردند و در آن پیک‌نیک کارول داستانی جذاب برای آلیس و خواهرانش تعریف کرد که در نهایت به نوشته شدن کتاب «ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب» منجر شد.

در ابتدا کارول این داستان را به‌صورت دست‌نویس و با تصویرسازی‌های زمخت، ولی خیال‌انگیز به صورت کتاب درآورد و به آلیس هدیه داد. کارول فکر می‌کرد که کارش با آلیس تمام شده است، اما این کتاب دست یکی از دوستان نویسنده‌اش به نام هنری کینگزلی (Henry Kingsley) افتاد و کینگزلی آنقدر از آن خوشش آمد که کارول را ترغیب کرد آن را چاپ کند. جورج مک‌دونالد، یکی دیگر از نویسنده‌های کودک مطرح آن دوره نیز کارول را به انتشار این داستان تشویق کرد. کارول داستان را بازنویسی کرد و از تصویرگر مشهور، جان تنیل (John Tenniel)، برای خلق تصاویر آن کمک گرفت. کتاب در سال ۱۸۶۵ منتشر شد و به‌طور آهسته و پیوسته به موفقیتی بی‌نظیردست پیدا کرد. دنباله‌ی این اثر، «آن‌سوی آینه»، در سال ۱۸۷۱ منتشر شد و محبوبیت کارول را بیش از پیش افزایش داد.

موفقیت آلیس، که به یکی از پرمخاطب‌ترین کتاب‌های کودک در جهان تبدیل شد، تنها یکی از جنبه‌های زندگی ادبی کارول بود. او با نام مستعار اشعار طنزآمیز و داستان‌های کوتاه متعددی نوشت. از جمله آثار قابل‌توجه دیگر او می‌توان به شعر چرند «شکار اسنارک» (Hunting of the Snark) اشاره کرد که از برجسته‌ترین نمونه‌های چرندگویی عمدی در ادبیات انگلیسی است.

کارول همچنین در عکاسی چیره‌دست بود و پرتره‌های او از کودکان، نویسندگان و هنرمندان معاصرش، مهارت و دیدگاه هنری او را به‌خوبی نشان می‌دهند. او به‌دلیل انزوای اجتماعی و تصمیمش برای مجرد ماندن، زندگی‌ای آرام و بی‌حاشیه داشت. هرچند به‌خاطر رابطه‌ی نزدیک او با کودکان و عکس‌هایی که از کودکان برهنه می‌گرفته، گمانه‌زنی‌هایی درباره‌ی گرایش جنسی او به کودکان مطرح است که کمی اعتبار او را تحت‌تأثیر قرار داده، هرچند مدرک انکارناپذیری دال بر این مدعا وجود ندارد.

کارول در سال‌های پایانی زندگی همچنان به نوشتن و فعالیت‌های علمی خود ادامه داد. او در ژانویه‌ی ۱۸۹۸ در گیلدفورد، ساری، درگذشت. جایگاه لوییس کارول به‌عنوان یکی از بهترین نویسندگان جهان محفوظ است، چون او یک‌تنه ادبیات کودک را وارد سطح جدیدی کرد.

کتاب آلیس در سرزمین عجایب اثر لوییس کارول نشر نگاه

۶۲. مارک تواین (Mark Twain)

مارک تواین

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۳۵ (میلادی) – ۱۹۱۰ (میلادی)
  • آثار مهم: ماجراهای تام سایر و هاکلبری فین

مارک تواین، نام مستعار ساموئل لانگهورن کلمنز (Samuel Langhorne Clemens)، نویسنده، طنزنویس، روزنامه‌نگار و سخنران آمریکایی بود که با آثار پراحساس و طنزآمیز خود به شهرت جهانی رسید. تواین در طول زندگی خود آثار زیادی نوشت، ولی بیشتر به‌خاطر نوشتن رمان‌های مربوط به دوران کودکی (خصوصاً «تام سایر» و «هاکلبری فین») و سفرنامه شناخته می‌شود و در کنار ادگار آلن پو، هرمان ملویل، والت ویتمن، ناتانیل هاوثورن و امیلی دیکینسون جزو بزرگ‌ترین چهره‌های ادبی قرن ۱۹ آمریکا شناخته می‌شود.

کلمنز در خانواده‌ای متوسط در فلوریدا، میسوری، به دنیا آمد. دوران کودکی او با فقر و بیماری همراه بود، اما تجربه‌ی زندگی در بندر هانیبال در کنار رود میسیسیپی (که خانواده‌اش به‌خاطر شرایط مالی رو به وخامت به آنجا مهاجرت کردند)، تأثیری عمیق بر او گذاشت و الهام‌بخش بسیاری از آثارش شد. پس از مرگ پدر در سال ۱۸۴۷، تواین به‌عنوان شاگرد چاپخانه مشغول به کار شد و همزمان به نوشتن مقالات و داستان‌های کوتاه پرداخت.

در سال ۱۸۵۷، تواین سوار یک کشتی بخار در نیو اورلیان شد تا به آمریکای جنوبی برود و در آنجا شانس خود را امتحان کند، اما به‌جایش از ناخدای کشتی درخواست کرد او را به شاگردی بپذیرد و دو سال بعد خودش گواهی‌نامه‌ی ناخدایی گرفت. این حرفه، که به گفته‌ی خودش دلپذیرترین شغلش بود، او را با زندگی و فرهنگ مردم ساکن در حاشیه‌ی میسیسیپی آشنا کرد. نام مستعار «مارک تواین» نیز از اصطلاحی دریایی گرفته شده که نشان‌دهنده‌ی عمق مناسب آب برای کشتیرانی است.

جنگ داخلی آمریکا باعث توقف کشتیرانی در رودخانه‌ها شد و تواین را به سمت نوشتن و روزنامه‌نگاری سوق داد. او ابتدا در نوادا و سپس در کالیفرنیا به‌عنوان خبرنگار فعالیت کرد. داستان کوتاه و طنزآمیز «قورباغه‌ی پرنده‌ی معروف شهرستان کالاوراس»  (The Celebrated Jumping Frog of Calaveras County) که در سال ۱۸۶۵ منتشر شد، شهرت زیادی برای او به ارمغان آورد و آغازگر دوران موفقیت ادبی‌اش بود.

اولین سفرنامه‌ی تواین، «ساده‌لوحان در سفر» (The Innocents Abroad) (۱۸۶۹)، گزارشی طنزآمیز از سفر او به اروپا و خاورمیانه بود که با استقبال فراوانی مواجه شد. او سپس با نوشتن آثاری چون «ماجراهای تام سایر» (۱۸۷۶) و «ماجراهای هاکلبری فین» (۱۸۸۵) جایگاه خود را به‌عنوان یکی از بهترین نویسندگان جهان تثبیت کرد. این آثار، که با شوخ‌طبعی و نگاهی نقادانه به مسائل اجتماعی نوشته شده بودند، تصویری صمیمانه و خونگرم از دوران کودکی در آمریکا ارائه دادند و نقدی بر نژادپرستی و نابرابری‌های اجتماعی بودند. «هاکلبری فین» هم به‌خاطر این‌که با لهجه‌ی خاص هاکلبری فین – راوی داستان – نوشته شده، از لحاظ نثر ادبی جزو آثار شاخص و منحصربفرد ادبیات آمریکاست.

با وجود موفقیت‌های ادبی، تواین در زندگی مالی دچار مشکلات زیادی شد. سرمایه‌گذاری‌های نادرست باعث ورشکستگی او شد، اما او با ارائه‌ی سخنرانی‌های عمومی و انتشار کتاب‌هایی نظیر «دور دنیا» (Following the Equator) (۱۸۹۷) توانست بدهی‌های خود را بپردازد.

سال‌های پایانی زندگی تواین با غم و اندوه همراه بود؛ مرگ دخترش در سال ۱۸۹۶، سپس همسرش در سال ۱۹۰۴ و یکی دیگر از دخترانش در سال ۱۹۰۹ تأثیری عمیق بر او گذاشت. او در این دوران، مقالات انتقادی درباره‌ی مسائل اجتماعی چون نژادپرستی، یهودستیزی و امپریالیسم نوشت. او تا آخر عمر از تحسین عمومی برخوردار بود و جوایز افتخاری متعددی دریافت کرد. تواین در آوریل ۱۹۱۰ در خانه‌اش در کِنِتیکِت درگذشت. این روزها مارک تواین در جهان به‌خاطر نوشتن «تام سایر» و «هاکلبری فین» معروف است، اما خود تواین هم به‌اندازه‌ی داستان‌هایش شخصیتی جالب داشت و این روزها سخنان قصار ذکاوت‌مندانه‌اش و جزییات زندگی پرفرازونشیبش نقل محافل هستند.

کتاب هاکلبری فین اثر مارک توین

۶۳. امیل زولا (Emile Zola)

امیل زولا

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۴۰ (میلادی) – ۱۹۰۲ (میلادی)
  • آثار مهم: ژرمینال، نانا

امیل زولا منتقد و فعال سیاسی فرانسوی بود که از قضا مهم‌ترین نویسنده‌ی فرانسوی در اواخر قرن ۱۹ نیز به شمار می‌آمد. او در خانواده‌ای به دنیا آمد که با مشکلات مالی دست‌وپنجه نرم می‌کرد و در دهه‌ی ۱۸۶۰، حین این‌که تلاش می‌کرد داستان‌نویس شود، به‌عنوان کارمند انتشارات و خبرنگار کار می‌کرد.

او در این دهه دو رمان به نام «ترز راکن» (Thérèse Raquin) و «مدلین فرا» (Madeleine Férat) منتشر کرد، اما او در سال ۱۸۶۸ وارد مسیری شد که شهرت و اعتبار ادبی او را رقم زد. در آن سال او تصمیم گرفت به سبک «کمدی انسانی» انوره دو بالزاک، یک مجموعه‌ی طولانی بنویسد. این مجموعه «دارایی خانواده‌ی روگن» (The Rougon Family Fortune) نام داشت و قرار بود هر جلد از آن درباره‌ی یکی از اعضای خانواده‌ای یکسان باشد.

زولا در ابتدا قصد داشت ۱۰ جلد از این مجموعه را بنویسد، اما مجموعه تا ۲۰ جلد ادامه پیدا کرد و در سال ۱۸۹۳ به پایان رسید. زولا تقریباً هر سال یک جلد از این مجموعه را می‌نوشت، آن هم در حالی‌که هریک از جلدها حجم نسبتاً زیادی داشت. این مجموعه به‌نوعی مکاشفه و تصویرسازی طولانی و عمیقی از رویدادها، نهادها و ایده‌هایی است که انقلاب صنعتی را رقم زدند.

امیل زولا یکی از برجسته‌ترین ادیبان جنبش ادبی ناتورالیسم (Naturalism) بود و طی یک سری رساله، ایده‌های خود را پیرامون این جنبش شرح داد. طبق توضیح او، ناتورالیسم از دو اصل پیروی می‌کند: ۱. جبرگرایی، یا باور به این‌که شخصیت، اخلاق و تصمیمات یک انسان در نهایت از جانب عواملی چون وراثت، محیط اطراف و اتفاقات تاریخی تعیین می‌شود. ۲. روش آزمایشی، که در آن داده‌ها باید به‌شکلی دقیق و در شرایطی کنترل‌شده مورد بررسی قرار گیرند.

یکی از مسائلی که زولا به‌خاطر آن معروف است، دخالتش در ماجرای دریفوس (The Dreyfuss Affair) بود که یک رویداد بسیار معروف بود که به‌مدت ۱۲ سال جامعه‌ی فرانسه را درگیر کرد. قضیه از این قرار است که آلفرد دریفوس افسری در ارتش فرانسه و با اصالت یهودی بود که در سال ۱۸۹۴ به‌جرم خیانت و قرار دادن رازهای مهم ارتش فرانسه در اختیار ارتش آلمان به حبس ابد و تبعید محکوم شد. در سال ۱۸۹۸، زولا در نامه‌ای سرگشاده که با جمله‌ی معروف «من متهم می‌کنم» (J’accuse) آغاز می‌شود، افسرهای عالی‌رتبه‌ی ارتش فرانسه و در واقع خود دفتر جنگ را به مخفی کردن حقیقت ماجرا و محاکمه‌ی اشتباه دریفوس متهم کرد.

زولا به‌خاطر دفاع از دریفوس به دردسر افتاد، اما دخالت او باعث شد پرونده‌ی دریفوس مورد بازبینی قرار گیرد و در نهایت تبرئه شود. دخالت زولا در این جنجال باعث شد که اثر یهودستیزی و نظامی‌گرایی شدید در فرانسه کاهش یابد.

زولا به‌طور ناگهانی در سپتامبر ۱۹۰۲ درگذشت. هنگام مرگش او نه‌تنها یکی از بهترین رمان‌نویس‌های اروپا شناخته می‌شد، بلکه به‌خاطر دفاع از حقیقت و عدالت و اهمیت دادن به افراد فقیر و مظلوم، مورد ستایش قرار گرفت.

کتاب ژرمینال اثر امیل زولا

۶۴. هنری جیمز (Henry James)

هنری جیمز

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۴۳ (میلادی) – ۱۹۱۶ (میلادی)
  • آثار مهم: سخت‌تر شدن اوضاع، پرتره‌ی یک بانو

هنری جیمز، رمان‌نویس و منتقد ادبی آمریکایی-بریتانیایی، یکی از برجسته‌ترین نویسندگان میان‌قاره‌ای قرن نوزدهم بود. او به‌عنوان فردی که در آمریکا به دنیا آمده و بخش زیادی از عمرش را در اروپا گذرانده بود، بینشی منحصربفرد نسبت به تفاوت‌های فرهنگی این دو دنیا داشت و این جهان‌بینی منحصربفرد در آثارش نیز بازتاب پیدا کرد. در واقع درون‌مایه‌ی اصلی آثار او، تضاد میان معصومیت و سرزندگی قاره‌ی نو و پیچیدگی و فساد قاره‌ی قدیم بود.

جیمز در نیویورک در خانواده‌ای فرهیخته و روشنفکر به دنیا آمد. پدرش، هنری جیمز بزرگ، نظریه‌پرداز اجتماعی برجسته‌ای بود و برادر بزرگ‌ترش، ویلیام جیمز، فیلسوفی در مکتب پراگماتیسم. او در دوران کودکی در خانه تحصیل و به اروپا سفر کرد. در آنجا زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف را فرا گرفت و بذر علاقه به ادبیات در ذهنش کاشته شد. در ۱۹ سالگی در مدرسه‌ی حقوق هاروارد ثبت‌نام کرد، اما بیشتر وقت خود را به خواندن آثار نویسندگانی چون بالزاک و هاوثورن گذراند.

جیمز در اوایل جوانی با داستان‌های کوتاه خود در محافل ادبی آمریکا شناخته شد و در دهه‌ی ۱۸۷۰ به اروپا مهاجرت و بیشتر عمر خود را در آنجا سپری کرد. رمان «رودریک هادسون» (Roderick Hudson) در سال ۱۸۷۵ که داستان یک مجسمه‌ساز آمریکایی در اروپا است، آغازگر موفقیت او در عرصه‌ی ادبیات بود. او با انتشار «دیزی میلر» (Daisy Miller) (۱۸۷۸)، داستانی درباره‌ی دختری آمریکایی در اروپا، به شهرت بین‌المللی رسید. در «پرتره‌ی یک بانو» (The Portrait of a Lady) (۱۸۸۱)، جیمز شخصیت زنی مستقل از نیویورک را به تصویر کشید که در مواجهه با فرهنگ اروپایی و محدودیت‌های آن که زن را صرفاً کالایی برای ازدواج می‌بیند، مبارزه‌ای درونی برای ابراز «روح آزاد» خود آغاز می‌کند.

جیمز در آثار بعدی خود به بررسی موضوعات پیچیده‌تری چون روان‌شناسی، اخلاق و اجتماع پرداخت. شخصیت‌های اصلی «بوستونی‌ها» (The Bostonians) (۱۸۸۶) و «شاهدخت کاسماسیما» (The Princess Casmassima) (۱۸۸۶) اصلاح‌طلبان و انقلابیون بودند. «آنچه میسی می‌دانست» (What Maisie Knew) (۱۸۹۷) و «سخت‌تر شدن اوضاع» (Turn of the Screw) (۱۸۹۸) شاهکارهایی در زمینه‌ی ابهام اخلاقی و روان‌شناختی بودند.

در دوران پایانی فعالیت ادبی، جیمز سه رمان مهم نوشت: «بال‌های کبوتر» (The Wings of the Dove) (۱۹۰۲)، «سفیران» (The Ambassadors) (۱۹۰۳) و «جام زرین» (The Golden Bowl) (۱۹۰۴). در هر سه اثر، گروه کوچکی از شخصیت‌ها در موقعیت‌هایی پرتنش قرار گرفتند و وضعیت‌شان از چند زاویه‌ی دید مختلف مورد بررسی قرار گرفت.

جیمز در سال ۱۹۰۴ پس از ۲۰ سال دوری، به آمریکا بازگشت. او مشاهدات خود را در «صحنه‌ی آمریکایی» (The American Scene) (۱۹۰۷) نوشت، اثری که نگرانی‌های او درباره‌ی صنعتی شدن آمریکا، تغییرات اجتماعی و اختلاط نژادی را بازتاب می‌داد.

پس از آغاز جنگ جهانی اول، جیمز حمایت علنی خود را از بریتانیا اعلام کرد و در سال ۲۰۱۵ تابعیت بریتانیا را پذیرفت و مدال افتخار سلطنتی دریافت کرد. او در سال ۱۹۱۶ در لندن درگذشت. آثار جیمز، به‌خاطر تحلیل‌های روان‌شناختی عمیق، بررسی دقیق روابط انسانی و نثر چندلایه، همچنان از مهم‌ترین دستاوردهای ادبیات مدرن به شمار می‌آیند.

کتاب آمریکایی اثر هنری جیمز

۶۵. آگوست استریندبرگ (August Strindberg)

آگوست استریندبرگ

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۴۹ (میلادی) – ۱۹۱۲ (میلادی)
  • آثار مهم: دوشیزه جولی، اتاق قرمز

آگوست استریندبرگ، نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس و رمان‌نویس برجسته‌ی سوئدی، یکی از مهم‌ترین چهره‌های ادبیات مدرن اروپا به شمار می‌رود. او با ترکیب روان‌شناسی و ناتورالیسم، سبکی تازه در نمایشنامه‌ی اروپایی آفرید که زمینه‌ساز پیدایش نمایشنامه‌ی اکسپرسیونیستی (Expressionist Drama) شد.

استریندبرگ در استکهلم و در خانواده‌ای با مشکلات مالی و عاطفی بزرگ شد. مادربزرگش مذهبی و سخت‌گیر بود و خود استریندربرگ در محیط خانه مورد بی‌توجهی قرار گرفت. او در دانشگاه اوپسالا به‌طور پراکنده در حوزه‌ی الهیات و پزشکی تحصیل کرد، اما هرگز مدرکی دریافت نکرد. او مدتی به‌عنوان روزنامه‌نگار آزاد فعالیت و یک سری شغل مختلف را امتحان کرد، اما همه‌یشان را از دست داد.

نخستین اثر مهم او، نمایش‌نامه‌ی «استاد اولاف» (Mäster Olof) (۱۸۷۲) بود که تحت‌تأثیر شکسپیر و ایبسن نوشته شد و روی موضوع اصلاحات مذهبی سوئد تمرکز داشت. تئاتر سلطنتی این نمایشنامه را رد کرد و استریندبرگ سر این اتفاق کینه‌ای عمیق نسبت به نهادهای رسمی و رسم و رسومات پیدا کرد.

در سال ۱۸۷۵، استریندبرگ با سیری ون اسن (Siri von Essen)، همسر یک افسر نظامی که از زندگی مشترکش ناراضی بود آشنا شد و دو سال بعد با او ازدواج کرد. این رابطه‌ی پرشور، اما پرتنش، در نهایت در سال ۱۸۹۱ به طلاق انجامید و استریندبرگ سر این طلاق از حضانت چهار فرزندش محروم شد.

او با انتشار رمان «اتاق قرمز» (The Red Room) (۱۸۷۹) که نقدی هجوآمیز بر فساد و ناکارآمدی جامعه‌ی استکهلم بود، شهرت زیادی به‌دست آورد، چون تا به آن لحظه در ادبیات سوئد اثری شبیه به آن نوشته نشده بود. استریندبرگ در سال ۱۸۸۳ به‌همراه خانواده استکهلم را ترک کرد و در کمال بی‌قراری به سیر و سیاحت در قاره‌ی اروپا پرداخت. با این‌که در این دوره او همیشه در یک‌قدمی فروپاشی روانی قرار داشت، ولی تعداد زیادی نمایشنامه، رمان و داستان باکیفیت تولید کرد. «متاهل» (Married)، نخستین مجموعه‌ی داستان‌هایش باعث شد که به اتهام کفرگویی محاکمه شود. در نهایت از مجازات تبرئه شد، ولی این پرونده رویش تاثیر گذاشت و باعث شد فکر کند که همه – حتی همسرش سری – قصد محاکمه کردنش را دارند. او در این دوره  نمایش‌نامه‌های برجسته‌ای همچون «پدر» (The Father) (۱۸۸۷)، «دوشیزه جولی» (Miss Julie) (۱۸۸۸) و «بدهکاران» (The Creditors) (۱۸۸۸) را نوشت که درگیری بین زنان و مردان درون‌مایه‌ای برجسته در همه‌یشان بود.

سال‌های پس از بازگشت به سوئد در سال ۱۸۸۹ سال‌هایی توأم با بدبختی بودند. به‌رغم این‌که او به‌عنوان نویسنده‌ای سرشناس و صدای سوئد مدرن شناخته می‌شد، با مشکل اعتیاد به الکل و تنهایی دست‌وپنجه نرم کرد. در سال ۱۸۹۲، استریندبرگ دوباره به برلین رفت و در آنجا، در سال ۱۸۹۳، با فرایدا اول (Frida Uhl)، روزنامه‌نگار اتریشی، ازدواج کرد، اما این ازدواج نیز دوام نیاورد.

بحران‌های روانی متعدد او (به‌خصوص استرس و عدم ثبات روانی)، به نوعی تحول مذهبی برای استریندبرگ منجر شدند. او این بحران و تحول درونی را در «دوزخ» (Inferno) شرح داد. در این دوره، او به مطالعات عرفانی و کیمیاگری مشغول شد و به مذهب ایمان پیدا کرد. این ایمان تأثیری عمیق بر آثارش گذاشت. استریندبرگ سه‌گانه‌ی نمایشی «به سوی دمشق» (To Damascus) (۱۸۹۸ تا ۱۹۰۱) را در این دوره نوشت.

در سال ۱۹۰۱، استریندبرگ با بازیگر نروژی، هریت بوسه (Harriet Bosse)، ازدواج کرد، اما این ازدواج هم فقط سه سال دوام آورد و پس از جدایی، استریندبرگ حضانت پنجمین فرزندش را هم از دست داد. با این حال، این ازدواج، که استریندبرگ آن را «بهاری در زمستان» توصیف کرد، الهام‌بخش دو نمایشنامه به نام «رقص مرگ» (The Dance of Death) و «نمایش رویایی» (A Dream Play) و همچنین یک خودزیست‌نامه‌ی دل‌انگیز به نام «تنها» (Alone) شد. «سونات ارواح» (The Ghost Sonata)، انتشاریافته در سال ۱۹۰۷، آخرین نمایشنامه‌ی برجسته‌ی او بود.

استریندبرگ در سال ۱۹۱۲ درگذشت. آکادمی سوئد پس از مرگ نیز به او اهمیت نشان نداد، اما مردم سوئد او را به‌عنوان بزرگ‌ترین نویسنده‌ی کشورشان ستایش کردند و اثر او روی فرهنگ و ادبیات سوئد به قوت خود باقی است.

کتاب پدر اثر آگوست استریندبرگ

۶۶. اسکار وایلد (Oscar Wilde)

اسکار وایلد

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۵۴ (میلادی) – ۱۹۰۰ (میلادی)
  • آثار مهم: تصویر دوریان گری، اهمیت ارنست بودن

اسکار وایلد، نویسنده، نمایشنامه‌نویس و شاعر برجسته‌ی ایرلندی، از مهم‌ترین چهره‌های ادبی اواخر قرن نوزدهم بود. او با ذکاوت سرشار، طنز ظریف و سبک منحصر به فرد خود، به یکی از نمادهای برجسته‌ی جنبش زیبایی‌شناسی «هنر از برای هنر» (Art for Art’s Sake) تبدیل شد. وایلد بیشتر به‌خاطر تنها رمانی که نوشت، یعنی «تصویر دوریان گری» (The Picture of Dorian Gray) و نمایشنامه‌های طنزآمیزش همچون «اهمیت ارنست بودن» (The Importance of Being Earnest) مشهور است.

وایلد در دوبلین متولد شد و تحصیلات خود را ابتدا در کالج ترینیتی در دوبلین و سپس در کالج مگدلین آکسفورد ادامه داد. در دوران تحصیل، او استعداد خود به‌عنوان یک پژوهش‌گر کلاسیک را نشان داد و در کنارش با شخصیت شوخ و بی‌پروای خود توجه بقیه را جلب کرد. او در سال ۱۸۷۸ جایزه‌ی معتبر نیودیگیت (Newdigate) را برای شعر بلند خود «راونا» (Ravenna) دریافت کرد.

در دهه‌ی ۱۸۸۰، زمانی که زیبایی‌پرستی (Aestheticism) در حلقه‌های ادبی لندن در مرکز توجه قرار داشت، وایلد با حضور فعال و خلاقانه‌ی خود در محافل هنری و اجتماعی لندن به شهرت رسید. او در سال ۱۸۸۴ با کنستانس لوید (Constance Lloyd) ازدواج کرد و حاصل آن دو فرزند به نام سیریل و ویویان بود.

وایلد تمام آثار برجسته‌ی خود را در دهه‌ی آخر زندگی‌اش، یعنی دهه‌ی ۱۸۹۰ نوشت. رمان «تصویر دوریان گری» که برای نخستین بار در سال ۱۸۹۰ منتشر شد، با ترکیب عناصری از داستان‌های گوتیک و سبک ادبی/هنری فرانسوی زوال یا دکادانس (Decadent movement) هم مورد تحسین قرار گرفت، هم به‌خاطر زیرلایه‌های معنایی هم‌جنس‌گرایانه‌اش جنجال آفرید. در سال ۱۸۹۱، چند جلد مقاله، داستان و قصه‌های پریان نیز از وایلد منتشر شدند.

در ادامه، مجموعه‌ای از نمایشنامه‌های کمدی اجتماعی او مانند «بادبزن خانم ویندرمیر» (Lady Windermere’s Fan) و «شوهر ایده‌آل» (An Ideal Husband)  به روی صحنه رفتند. بزرگ‌ترین شاهکار او در عرصه‌ی نمایشنامه‌نویسی، «اهمیت ارنست بودن» (۱۸۹۵)، با دیالوگ‌های زیرکانه و طنز اجتماعی، به یکی از ماندگارترین نمایشنامه‌های ادبیات انگلیسی تبدیل شد. تحسین‌برانگیزترین ویژگی آثار وایلد، جملات قصار ذکاوت‌مندانه‌یشان بود که خارج از آثارش به شهرت دست پیدا کرده‌اند.

اما زندگی وایلد فقط محدود به موفقیت‌های ادبی نبود. رابطه‌ی او با لرد آلفرد داگلاس (Alfred Douglass) و اتهامات پدر داگلاس، مارکیز کوئینزبری، منجر به محاکمه‌ی وایلد به جرم «زیرپا گذاشتن اخلاقیات» شد. وایلد ابتدا برای دفاع از خود از مارکیز کوئینزبری به جرم تهمت و افترا شکایت کرد، اما در نهایت مدارکی در تضاد با ادعای او ارائه شدند و وایلد به دو سال زندان با اعمال شاقه محکوم گردید.

در زندان، وایلد نامه‌ای طولانی به داگلاس نوشت که بعدها به نام «از اعماق» (De Profundis) منتشر شد. در این نامه او رفتارهای گذشته‌اش را تقبیح و آلفرد داگلاس را به‌خاطر هدر دادن وقت و انرژی او و پرت کردن حواسش از کارش شماتت کرد. پس از آزادی در سال ۱۸۹۷، وایلد به فرانسه رفت و در انزوا زندگی کرد. تنها اثر مهم او در این دوره، «تصنیف زندان ریدینگ» (The Ballad of Reading Gaol) (۱۸۹۸)، شعری تأثیرگذار درباره‌ی شرایط غیرانسانی زندانیان بود.

اسکار وایلد در سال ۱۹۰۰ در پاریس و بر اثر مننژیت درگذشت. او در لحظات پایانی عمرش کاتولیک شد، مذهبی که از دیرباز به آن علاقه‌ی خاصی داشت. اکنون دلیل شهرت اسکار وایلد به‌طور یکسان هم آثار ادبی ذکاوت‌مندانه‌اش است، هم زندگی جنجالی‌اش.

کتاب تصویر دوریان گری اثر اسکار وایلد

۶۷. آرتور رمبو (Arthur Rimbaud)

آرتور رمبو

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۵۴ (میلادی) – ۱۸۹۱ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار

آرتور رمبو، شاعر برجسته فرانسوی و یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های جنبش سمبولیسم، با اشعار تکان‌دهنده و زندگی ماجراجویانه‌اش جایگاهی ماندگار در تاریخ ادبیات مدرن یافته است.

رمبو در شارلِویل، فرانسه، در خانواده‌ای معمولی متولد شد. پدرش افسر ارتش بود و کودکی او در بستر محدودیت‌های اجتماعی و مذهبی گذشت. او از نوجوانی شروع به سرودن اشعاری خشونت‌آمیز و گاه کفرآمیز کرد و طولی نکشید از قالب‌های سنتی فراتر رفت. در ۱۶ سالگی نظریه‌ای ادبی مطرح کرد مبنی بر این‌که شاعر باید به یک «غیب‌گو» تبدیل شود، مرزهای شخصیت را درهم بشکند و صدای جاودانگی را منعکس کند.

در سال ۱۸۷۱، بنا بر توصیه‌ی یکی از دوستانش، رمبو اشعار خود را برای شاعر برجسته‌ی دوران پل ورلن (Paul Verlaine) فرستاد. ورلن که تحت‌تأثیر استعداد شگفت‌انگیز رمبو قرار گرفته بود، او را به پاریس دعوت کرد و هزینه‌ی سفرش را پرداخت. رمبو در این دوران، شاهکار خود «قایق مست» (The Drunken Boat) را نوشت که با تخیل جسورانه و تصویرسازی‌ها و استعاره‌های بدیع، یکی از آثار برجسته‌ی شعر مدرن به شمار می‌آید.

رمبو در پاریس زندگی پرآشوبی را آغاز کرد که با اعتیاد به الکل و هم‌جنس‌گرایی همراه بود. رابطه‌ی عاشقانه‌ی او با ورلن به یک رسوایی عمومی تبدیل شد و حتی باعث جدایی ورلن از خانواده‌اش شد. در سال ۱۸۷۲، این دو شاعر به لندن رفتند و در آنجا رمبو مجموعه‌ای از ۴۰ نثر مسجع (Prose Poem) به نام «روشنایی‌ها» (The Illuminations) را سرود. این اثر تلاش رمبو برای شکستن مرز میان واقعیت و توهم بود و به نوعی قالب شعری جدیدی را به ادبیات معرفی کرد.

رابطه‌ی میان رمبو و ورلن به مرور تنش‌آمیز و خشونت‌بار شد. در آوریل ۱۸۷۳، رمبو ورلن را ترک کرد و به خانه‌ی پدری خود بازگشت. در این دوران، او نگارش اثر بزرگ خود، «فصلی در دوزخ» (A Season in Hell) را آغاز کرد؛ کتابی شامل نُه قطعه نثر مسجع که نوعی اعتراف‌نامه و کاوش روان‌شناختی عمیق بود. این اثر با لحنی پر از شک و تأمل، به نوعی وداع رمبو با دنیای شعر و خلاقیت هنری‌اش تلقی می‌شود. یک ماه پس از شروع کار روی «فصلی در دوزخ»، ورلن دوباره رمبو را متقاعد کرد تا همراه با او به لندن برود. در آنجا رمبو با سنگدلی با ورلن رفتار کرد و پس از سرگردانی‌ها و دعواهای بیشتر، در بروسل به او پیوست. در آنجا رمبو تصمیم گرفت برای همیشه از ورلن خداحافظی کند، اما ورلن با تیراندازی به او، مچ دستش را زخمی کرد. رمبو در بیمارستان بستری و ورلن هم دو سال به زندان محکوم شد.

پس از این دوران، رمبو به‌طور کامل از دنیای ادبیات کناره‌گیری کرد و زندگی خود را به ماجراجویی و سفرهای پرمخاطره اختصاص داد. او در سال ۱۸۷۵، اروپا را ترک کرد و به نقاط مختلف جهان از جمله اندونزی، مصر، قبرس و یمن سفر کرد. در این سفرها، او به عنوان کارگر، تاجر و حتی ماجراجوی تنها، زندگی دشواری را تجربه کرد. رمبو در سال ۱۸۸۰ به خدمت یک تاجر قهوه در یمن درآمد و بعدها در اتیوپی به نخستین فرد سفیدپوستی تبدیل شد که منطقه‌ی اوگادن (Ogaden) را کاوش کرد. انجمن ملی جغرافیای فرانسه گزارش سفر او را منتشر کرد.

در سال ۱۸۹۱، رمبو که از تومور سرطانی رنج می‌برد، به فرانسه بازگشت. پزشکان پای راستش را قطع کردند، اما بیماری او پیشرفت کرد و در نوامبر همان سال، در مارسِی درگذشت.

آرتور رمبو هم مثل کریستوفر مارلو و جان کیتس، جزو ادیبانی بود که در سن پایین و در مدت زمانی کوتاه، نبوغ ادبی خود را به جهان نشان داد. رمبو تاثیری عمیق روی شاعران پس از خود گذاشت و دامنه‌ی نفوذ او حتی در حوزه‌ی موسیقی و ترانه‌سرایانی چون باب دیلن هم دیده می‌شود.

۶۸. جورج برنارد شاو (George Bernard Shaw)

جورج برنارد شاو

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۵۶ (میلادی) – ۱۹۵۰ (میلادی)
  • آثار مهم: پیگمالیون، انسان و ابرانسان

جرج برنارد شاو، نمایشنامه‌نویس، منتقد ادبی و فعال اجتماعی ایرلندی، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های ادبی و فکری سده‌ی نوزدهم و بیستم به شمار می‌رود. او در سال ۱۹۲۵ جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد و با طنز تیزبین و نگاه انتقادی خود به سنت‌های اجتماعی و ادبی، اثری عمیق و ماندگار در دنیا برجای گذاشت.

شاو در دوبلین زاده شد و در سال ۱۸۷۶ برای ساختن آینده‌ای روشن‌تر به لندن مهاجرت کرد. دوران جوانی او آمیخته به فقر و ناکامی‌های متعدد بود. او روزها را در اتاق مطالعه موزه‌ی بریتانیا به خواندن و نوشتن رمان و شب‌ها را در سخنرانی‌ها و مناظرات روشنفکرانه می‌گذراند. چهار رمان نخست او، از جمله «نابالغی» (Immaturity)، از سوی ناشران رد شدند، اما شاو با پشتکار به جستجوی هویت فکری و ادبی خود ادامه داد.

در دهه‌ی ۱۸۸۰، شاو به گیاهخواری روی آورد و به یکی از اعضای برجسته انجمن فابیان (Fabian Society) تبدیل شد. این انجمن در تلاش بود تا اصلاحات اجتماعی تدریجی را به‌عنوان راهی جایگزین برای انقلاب معرفی کند و از این نظر عرصه‌ای مناسب برای فعالیت فکری و اجتماعی شاو بود. او در نگارش مقالات فابیان در باب «سوسیالیسم» (Socialism) (۱۸۸۹) مشارکت کرد و سخنرانی‌های پرشوری برای ترویج ایده‌های سوسیالیستی ارائه کرد.

فعالیت حرفه‌ای شاو با نقد تئاتر آغاز شد و در سال ۱۸۹۵ به‌عنوان منتقد تئاتر برای مجله ساتردی ریویو (Saturday Review) شهرت یافت. او از این فرصت برای حمله به کلیشه‌ها و جنبه‌های ریاکارانه‌ی تئاتر ویکتوریایی استفاده کرد و در همین زمان به نگارش نمایشنامه‌های خود پرداخت. نخستین اثر او، «خانه‌های بیوه‌نشینان» (Widowers’ Houses) (۱۸۹۲)، به موضوعات اجتماعی و اقتصادی پرداخت و با رویکردی انتقادی و واقع‌گرا، سبک ادبی خاص خود را پیدا کرد.

شاو در سال ۱۸۹۳ «حرفه‌ی خانم وارن» (Mrs. Warren’s Profession) را نوشت که به موضوع فحشا می‌پرداخت، اما این نمایشنامه به‌خاطر موضوعش تا سال ۱۹۰۲ اجازه‌ی اجرا پیدا نکرد. پس از این ناکامی، شاو تصمیم گرفت چند نمایشنامه‌ی «مطلوب» (Pleasant) بنویسد تا بتواند برای خود سرمایه‌گذار و مخاطب پیدا کند.

«سلاح و مرد» (Arms and the Man) (۱۸۹۴)، که در ناحیه‌ی جغرافیایی بالکان واقع شده، با رویکردی سبک‌سرانه جنگ و عشق را به سخره گرفت و نخستین نمایشنامه‌ی «مطلوب» او بود. نمایشنامه‌های دیگر او مانند «کاندیدا» (Candida) (۱۸۹۷) و «هرگز نمی‌توانی مطمئن باشی» (You Can Never Know) (۱۸۹۹)، جایگاه او را به‌عنوان نمایشنامه‌نویسی پیشرو محکم کردند.

اگرچه آثار شاو در اروپا با استقبال خوبی روبه‌رو شدند، در کمال تعجب شهرت یافتن او در انگلستان کمی دیرتر اتفاق افتاد. نمایشنامه‌ی «جزیره‌ی دیگر جان بول» (John Bull’s Other Island) (۱۹۰۴) و آثار برجسته‌ای مانند «مرد و ابرمرد» (Man and the Superman) (۱۹۰۵)، «سرگرد باربارا» (Major Barbara) (۱۹۰۵) و «مسئله‌ی دکتر» (The Doctor’s Dilemma) (۱۹۰۶) با ترکیب کمدی و مضامین اجتماعی با موفقیت خوبی روبرو شدند. شاهکار او، «پیگمالیون» (Pygmalion) (۱۹۱۳)، که طنزی انسانی درباره‌ی زبان‌شناسی، نظام طبقاتی انگلستان و البته عشق است، همچنان از محبوب‌ترین آثار اوست.

جنگ جهانی اول نقطه عطفی در زندگی شاو بود. او برای مدتی از نوشتن فاصله گرفت، اما در دهه‌ی ۱۹۲۰ با نمایشنامه‌ی «ژاندارک مقدس» (Saint Joan) (۱۹۲۳) به عرصه‌ی ادبیات بازگشت و این اثر جایزه نوبل را برای او به ارمغان آورد، هرچند که او در ابتدا از پذیرفتن جایزه سر باز زد و با همان ذکاوت تند و تیز همیشگی‌اش گفت: «من می‌توانم آلفرد نوبل را بابت اختراع دینامیت ببخشم، ولی فقط یک هیولای واقعی در لباس انسان می‌تواند جایزه‌ی نوبل ادبیات را اختراع کند.»

شاو تا پایان عمر طولانی خود با شوخ‌طبعی و نگاه انتقادی‌اش، خود را در مرکز توجه نگه داشت. شاید او بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویس انگلیسی‌زبان از قرن ۱۷ به بعد باشد، اما در کنار این دستاورد بزرگ، به‌عنوان منتقد موسیقی، بهترین منتقد تئاتر در نسل خود، رساله‌نویس، سخنران، جستارنویس درباره‌ی موضوع‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و همچنین یکی از پرکارترین نامه‌نویس‌های کل تاریخ، به جایگاهی ماندگار در تاریخ ادبیات دست پیدا کرده است.

کتاب پیگمالیون اثر جورج برنارد شاو

۶۹. آنتون چخوف (Anton Chekov)

آنتون چخوف

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۶۰ (میلادی) – ۱۹۰۴ (میلادی)
  • آثار مهم: دایی وانیا، مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه

آنتون پاولوویچ چخوف، نویسنده و نمایشنامه‌نویس برجسته‌ی روس، یکی از بزرگ‌ترین نمایندگان مکتب رئالیسم در اواخر قرن نوزدهم و یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های ادبیات مدرن جهان است. آثار او با زبانی ساده اما عمیق، به شکلی بی‌نظیر پیچیدگی‌های روان‌شناختی و اجتماعی انسان را به تصویر می‌کشند.

چخوف در شهر تاگانروگ و در خانواده‌ای سخت‌کوش به دنیا آمد. پدرش که رعیت بود، او را سخت‌گیرانه تربیت کرد، اما چخوف توانست محدودیت‌های زندگی را پشت‌سر بگذارد و به دانشگاه پزشکی راه یابد. او در سال ۱۸۸۴ فارغ‌التحصیل شد و حرفه‌ی پزشکی را آغاز کرد، اما علاقه‌ی عمیقش به نویسندگی، زندگی او را به مسیر دیگری سوق داد.

چخوف ابتدا کار خود را با نوشتن حکایت‌های طنز برای مجلات آغاز کرد و این حکایت‌ها را با نام‌های مستعار منتشر می‌کرد. آثار اولیه‌ی او طنزآمیز و برای مخاطب عام بودند، اما به مرور او به نوشتن داستان‌های جدی‌تر روی آورد. نقطه‌عطف کارنامه‌ی او در اوایل شروع به نویسندگی، انتشار داستان بلند «سبزدشت» (Steppe) در سال ۱۸۸۸ بود که تصویری شاعرانه و پرجزئیات از سفر در سبزدشت‌های اوکراین از دید یک کودک را ارائه داد.

در این دوران، چخوف شروع به نوشتن نمایشنامه‌هایی کرد که بر پیچیدگی‌های روانی و اجتماعی شخصیت‌ها تمرکز داشتند. نمایشنامه‌ی «ایوانف» (Ivanov) (۱۸۸۷–۱۸۸۹) یکی از نخستین تلاش‌های جدی او بود که داستانی تراژیک و عمیق از انسان‌های درگیر با مشکلات روانی و اجتماعی را روایت می‌کرد.

در دهه‌ی ۱۸۹۰، به دلیل انتقاداتی که به بی‌طرفی چخوف در مسائل سیاسی و اجتماعی وارد می‌شد، او با خاطری آزرده از زندگی شهری فاصله گرفت و سفری پژوهشی به جزیره‌ی ساخالین ترتیب داد. این تجربه نه تنها دیدگاه‌های او درباره‌ی انسان و جامعه را عمیق‌تر کرد، بلکه روی آثار بعدی‌اش نیز اثر قابل‌توجهی بر جای گذاشت.

در این دوران، چخوف به آزمون‌وخطا در عرصه‌ی نمایشنامه‌نویسی ادامه داد. نمایشنامه‌ی «شیطان جنگل» (Wood Demon) با اصلاحات عمده به «دایی وانیا» (Uncle Vanya) (۱۸۹۷) تبدیل شد که یکی از شاهکارهای او محسوب می‌شود. این اثر، بیهودگی و ملال زندگی روستایی را با دقتی بی‌نظیر به تصویر می‌کشد.

نمایشنامه‌ی «مرغ دریایی» (The Seagull) (۱۸۹۶) ابتدا با استقبالی سرد مواجه شد و چخوف را به شدت آزرد، طوری‌که در پرده‌ی دوم اجرایی که در آن حضور داشت، از سالن نمایش خارج شد و سوگند یاد کرد تا دیگر برای تئاتر اثری ننویسد. اما تئاتر هنری مسکو، که تازه تاسیس شده بود، دو سال بعد آن را احیا کرد و موفقیتی چشمگیر برای او به ارمغان آورد. این اثر، که شکاف نسل‌ها و پیچیدگی روابط انسانی را به تصویر می‌کشد، جایگاه چخوف را به‌عنوان نمایشنامه‌نویسی برجسته تثبیت کرد.

دو اثر پایانی چخوف، «سه خواهر» ( (۱۹۰۱) و «باغ آلبالو» (The Cherry Orchard) (۱۹۰۴)، از جمله شاهکارهای نمایشنامه‌ی مدرن به شمار می‌آیند. «سه خواهر» با حساسیتی کم‌نظیر، حسرت زندگی بهتر در میان سه زن جوان را روایت می‌کند، در حالی که «باغ آلبالو» زوال طبقه‌ی اجتماعی زمین‌داران روسیه را با طنزی تلخ و در عین حال عاطفی به تصویر می‌کشد.

چخوف که از سال‌ها پیش با بیماری سل دست‌وپنجه نرم می‌کرد، در سال ۱۹۰۴ در بادن‌وایلر آلمان درگذشت. میراث ادبی بسیار حجیم او، که آمیزه‌ای از نثری ساده و عمق روان‌شناختی است، همچنان در زمره‌ی آثار جاودان ادبیات جهان قرار دارد و تأثیری عمیق بر نسل‌های بعدی نویسندگان و نمایشنامه‌نویسان گذاشته است.

کتاب بهترین داستان های کوتاه آنتون پاولوویچ چخوف اثر آنتون پاولوویچ چخوف

۷۰. رابیندرانات تاگور (Rabindranath Tagore)

رابیندرانات تاگور

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۶۱ (میلادی) – ۱۹۴۱ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار و داستان‌های کوتاه

رابیندرانات تاگور، شاعر، نویسنده‌ی داستان کوتاه، آهنگساز، نمایشنامه‌نویس، مقاله‌نویس و نقاش بنگالی، یکی از بزرگ‌ترین چهره‌های خلاق هند مدرن و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در سال ۱۹۱۳ است. او با وارد کردن قالب‌های نوین در نثر و شعر و استفاده از زبان محاوره‌ای، ادبیات بنگالی را از قید و بندهای سنتیِ مبتنی بر الگوهای کلاسیک سانسکریت آزاد کرد. تاگور نه‌تنها پلی میان فرهنگ هند و غرب ساخت، بلکه سهم مهمی در معرفی کردن و پیوند دادن بهترین دستاوردهای این دو فرهنگ به یکدیگر داشت.

تاگور در خانواده‌ای فرهنگی و اصلاح‌طلب در کلکته زاده شد. پدرش، دبندرانات تاگور، از پیشگامان اصلاحات مذهبی در هند بود. او از کودکی به نوشتن روی آورد و در جوانی آثاری منتشر کرد که نشان از نبوغ زودهنگام او داشت. تحصیلات رابیندرانات در انگلستان ناتمام ماند و بازگشت به هند و ارتباط با فرهنگ بنگال، الهام‌بخش آثار اولیه‌اش شد. در دهه‌ی ۱۸۸۰ چندین کتاب شعر منتشر کرد و مجموعه‌ی «ماناسی» (Manasi) (۱۸۹۰) را که نقطه عطفی در شکوفایی هنری او بود، به پایان رساند. این مجموعه شامل برخی از برجسته‌ترین اشعار او بود که فرم‌های جدید شعری را با طنز اجتماعی و زبانی نوآورانه بیان می‌کرد.

در دهه‌ی ۱۸۹۰، تاگور برای مدیریت املاک خانوادگی‌اش به شرق بنگال (بنگلادش کنونی) رفت و مدت زیادی را در کنار روستاییان گذراند. زندگی در طبیعت و مشاهده‌ی شرایط سخت مردم عادی، تأثیری ژرف بر آثار او گذاشت. داستان‌های کوتاهی که در این دوره نوشت، با نگاهی حساس و گاه طنزی ملایم، زندگی ساده و مشقت‌بار مردم روستا را روایت می‌کنند و از شاهکارهای او به شمار می‌آیند. تصویر طبیعت، به‌ویژه رودخانه‌ی پادما، الهام‌بخش بسیاری از اشعار او در این دوران بود.

در سال ۱۹۰۱، تاگور مدرسه‌ای آزمایشی در روستای شانتینیکتان (Śantiniketan) در بنگال غربی تأسیس کرد که هدف آن تلفیق بهترین جنبه‌های سنت فرهنگی هند و غرب بود. این مدرسه در سال ۱۹۲۱ به دانشگاه ویشوا-بهاراتی (Viśva-Bhārati) تبدیل شد. اما سال‌های ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۷، به‌خاطر مرگ همسر و دو فرزندش، دوران تلخی برای تاگور بود که تأثیر آن در اشعار عمیق و احساسی‌اش آشکار است. کتاب «گیتانجالی» (Gitanjali) در سال ۱۹۱۰، که مجموعه‌ای از ترجمه‌های انگلیسی اشعار مذهبی او بود، مورد تحسین نویسندگانی چون ویلیام باتلر ییتس و آندره ژید قرار گرفت و جایزه‌ی نوبل را برای او به ارمغان آورد.

تاگور در سال ۱۹۱۵ به پاس خدمات فرهنگی‌اش لقب شوالیه را دریافت کرد، اما پس از کشتار جلیان‌والا باغ (در انگلیسی Amritsar Massacre) در ۱۹۱۹ در اعتراض به این اتفاق از این مقام انصراف داد. او از سال ۱۹۱۲ به بعد، بیشتر وقت خود را صرف سفر به اروپا، آمریکا و شرق آسیا کرد و با سخنرانی‌ها و نوشته‌هایش به یکی از صدای‌های پیشرو در حمایت از استقلال هند تبدیل شد.

علاوه بر اشعار و داستان‌های کوتاه، چندین رمان از جمله «گورا» (Gorā) (۱۹۱۰) و «خانه و جهان» (The Home and the World) (۱۹۱۶) از او به یادگار مانده است که از لحاظ کیفی در حد و اندازه‌ی اشعار و داستان‌های کوتاهش نیستند، ولی ارزش خاص خود را دارند. تاگور در دهه‌ی هفتاد زندگی‌اش به نقاشی روی آورد و در این زمینه نیز به جایگاهی برجسته دست یافت. آثار او، با تنوع و عمق بی‌نظیرشان، نام تاگور را به‌عنوان نمادی از خلاقیت و نوآوری در تاریخ فرهنگ و هنر هند جاودانه کرده‌اند.

کتاب رابیندرانات تاگور؛ گزیده‌ای از سروده‌ها اثر رابیندرانات تاگور انتشارات هرمس

۷۱. ویلیام باتلر ییتس (William Butler Yeats)

ویلیام باتلر ییتس

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۶۵ (میلادی) – ۱۹۳۹ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار

ویلیام باتلر ییتس، شاعر، نمایشنامه‌نویس و نویسنده‌ی ایرلندی، یکی از برجسته‌ترین شاعران قرن بیستم به زبان انگلیسی بود و در سال ۱۹۲۳ جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد.

وقتی ییتس ۲ ساله بود، خانواده‌اش به لندن مهاجرت کردند، اما او بیشتر تعطیلات و دوران کودکی‌اش را در اسلیگو (Sligo)، در غرب ایرلند، نزد پدربزرگ و مادربزرگش می‌گذراند. مناظر طبیعی، افسانه‌ها و اساطیر این منطقه تأثیری عمیق بر آثار او گذاشتند. در سال ۱۸۸۰، خانواده‌اش به دوبلین بازگشتند و در آنجا ییتس تحصیلاتش را در مدرسه‌ی هنر متروپولیتن ادامه داد. آنجا بود که او با شاعران و هنرمندان دیگر آشنا شد و تجربه‌ی آشنایی با آن‌ها به‌شدت در شکل‌گیری شخصیت ادبی او مؤثر بودند.

اولین اشعار ییتس در سال ۱۸۸۵ در مجله‌ی دابلین یونیورسیتی ریویو (Dublin University Review) منتشر شد. در سال ۱۸۸۷، پس از بازگشت خانواده به لندن، ییتس زندگی حرفه‌ای خود را به‌عنوان نویسنده آغاز کرد. او به انجمن تئوسوفی (Theosophical Society) پیوست و جذب فضای عرفانی آنجا شد، چون برایش نوعی فرار از دنیای روزمره بود. اشعار اولیه‌اش که در مجموعه‌ی «سرگردانی‌های اویسین و دیگر اشعار» (The Wanderings of Oisin and Other Poems) (۱۸۸۹) منتشر شدند، تداعی‌گر روح لطیف و هنری او بودند و آرزوی رهایی از محدودیت‌های دنیوی را منعکس می‌کردند.

در همان سال، ییتس با ماود گان (Maud Gonne)، بازیگری زیبا و پرشور آشنا شد که روی ایرلند و استقلال آن تعصب داشت. اگرچه ییتس عاشق او شد، اما گان حسی به او نداشت و چهار بار درخواست ازدواج او را رد کرد. با این حال، ییتس به‌خاطر عشق به گان به جنبش ملی‌گرایی ایرلند پیوست و حتی نمایشنامه‌ی «کاتلین نی‌هولیهان» (Cathleen ni Houlihan) (۱۹۰۲) را با الهام از او نوشت و گان هم نقش اول را بازی کرد. کاتلین نی‌هولیهان شخصیتی اسطوره‌ای در فولکلور ایرلند است که به‌نوعی به نماد ناسیونالیسم ایرلندی و رهایی از یوغ استعمار انگلستان تبدیل شده است.

با مرگ چارلز استوارت پارنل (Charles Stuart Parnell)، رهبر تفرقه‌برانگیز ایرلند در سال ۱۸۹۱، ییتس احساس کرد سیاست دیگر اهمیت چندانی ندارد و جای خالی آن را باید با ادبیات، هنر و اساطیر پر کرد. او با انتشار مجموعه مقالات «شفق سلتی» (The Celtic Twilight) در سال ۱۸۹۳ اولین گام در این مسیر را برداشت. با این حال، مسیر پیشرفت ادبی کند بود، تا این‌که آشنایی‌اش با آگوستا، لیدی گرگوری (Augusta Lady Gregory)، در سال ۱۸۹۸، فعالیت ادبی او را وارد مسیر جدیدی کرد.

ییتس، همراه با لیدی گرگوری و عده‌ای دیگر، تئاتر ادبی ایرلند را پایه‌گذاری کرد. نخستین اجرای خود در سال ۱۸۹۹ و با نمایشنامه‌ی «کنتس کاتلین» (The Countess Cathleen) اتفاق افتاد. این تئاتر در سال ۱۹۰۴ به تئاتر ابی (Abbey Theatre) تبدیل شد و ییتس تا پایان عمر آن را مدیریت کرد.

از سال ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۴، تحولی اساسی در شعر ییتس رخ داد. فضای عرفانی و احساسی اشعار اولیه جای خود را به زبانی دقیق‌تر، تصویرسازی‌های قوی‌تر و رویارویی با واقعیت دادند. با انتشار «قوهای وحشی در کول» (The Wild Swans at Coole) در سال ۱۹۱۷، ییتس به اوج دستاورد هنری خود رسید و تا آخر عمر آن را حفظ کرد. ییتس در آثار این دوره، مانند «برج» (The Tower) (۱۹۲۸) و «پلکان پیچان» (The Winding Stair) (۱۹۲۹)، به مضامینی چون قیام عید پاک، جنگ داخلی ایرلند و فلسفه و اساطیر پرداخت.

در سال ۱۹۲۲، با تأسیس دولت آزاد ایرلند، ییتس به عضویت سنای جدید دعوت شد و شش سال در این مقام خدمت کرد. برنده شدن جایزه‌ی نوبل ادبیات در سال ۱۹۲۳ موقعیت او را به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین شاعران مدرن تثبیت کرد.

اگر ییتس در چهل‌سالگی دست از نوشتن می‌کشید، صرفاً به‌عنوان شاعری درجه‌دو در بستر جنبش احیای فرهنگ سلتی شناخته می‌شد. اما ییتس بین پنجاه تا هفتادوپنج‌سالگی برجسته‌ترین آثارش را خلق کرد که شاید امری بی‌سابقه در تاریخ ادبیات باشد. این دستاورد، نتیجه‌ی سال‌ها تلاش در عرصه‌ی شعر، نمایشنامه‌نویسی و نثر و رشد معنوی و شخصی او بود که در قالب اساطیر ایرلندی و نمادسازی‌های منحصربه‌فردش نمود پیدا کرد.

کتاب سه نمایشنامه اثر ویلیام باتلر ییتس انتشارات مهر اندیش

۷۲. لوییجی پیراندِلو (Luigi Pirandello)

لوییجی پیراندِلو

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۶۷ (میلادی) – ۱۹۳۶ (میلادی)
  • آثار مهم: شش شخصیت در جستجوی نویسنده، مرحوم ماتیا پاسکال

لوئیجی پیراندلو، نمایشنامه‌نویس، رمان‌نویس و داستان‌نویس برجسته‌ی ایتالیایی، در سال ۱۹۳۴ جایزه‌ی نوبل ادبیات را برنده شد. او با ابداع مفهوم «تئاتر درون تئاتر» (Theatre with the Theatre) در نمایشنامه‌ی «شش شخصیت در جستجوی نویسنده» (Six Characters in the Search of an Author) (۱۹۲۱)، تأثیر شگرفی بر تئاتر مدرن گذاشت.

پیراندلو در سال ۱۸۹۱ دکترای زبان‌شناسی خود را با نگارش رساله‌ای درباره گویش شهر آگریجنتو در سیسیلی دریافت کرد. در سال ۱۸۹۴، به واسطه‌ی پدرش، با آنتونیتا پورتولانو (Antonietta Portulano)، دختر تاجری ثروتمند ازدواج کرد. این ازدواج به او استقلال مالی بخشید و امکان اقامت در رم و تمرکز بر نویسندگی را فراهم آورد. او ابتدا با انتشار مجموعه شعر «مال جُکوندو» (Mal Giocondo) (۱۸۸۹) وارد دنیای ادبیات شد، اما موفقیت‌های ادبی خود را با نوشتن داستان‌های کوتاه به دست آورد.

در سال ۱۹۰۳، رانش زمین باعث تعطیلی معدن گوگردی شد که سرمایه‌ی همسر و پدرش را تأمین می‌کرد. این بحران مالی پیراندلو را مجبور کرد که برای گذران زندگی علاوه بر نوشتن، به تدریس زبان ایتالیایی نیز مشغول شود. شرایط سخت به‌وجود آمده همسرش را به بیماری پارانویا دچار کرد. مشکل‌ روانی او در حدی شدت گرفت که سرانجام او را در سال ۱۹۱۹ به آسایشگاه  روانی منتقل کردند. این تجربه‌ی تلخ، موضوع اصلی آثار پیراندلو را شکل داد: بررسی پیچیدگی‌های شخصیت انسان و تغییرپذیری دائمی آن.

پیراندلو با رمان «مرحوم ماتیا پاسکال» (The Late Mattia Pascal) (۱۹۰۴) به موفقیت بزرگی دست یافت. این اثر، که اغلب بهترین رمان او تلقی می‌شود، آغازگر کاوش‌های روان‌شناختی او در بستر ادبیات بود که بعدها بررسی ناخودآگاه شخصیت‌ها را نیز در بر گرفت (هرچند که در ظاهر مانعی که سر راه شخصیت اصلی قرار گرفته، ماهیتی خارجی دارد). آثار دیگری مانند «پیران و جوانان» (The Old and the Young) (۱۹۱۳) و «یکی، هیچ‌کس و صد هزار» (One, None and a Hundred Thousand) (۱۹۲۵ تا ۱۹۲۶) نیز در زمره‌ی رمان‌های برجسته‌ی او هستند.

در عرصه‌ی تئاتر، پیراندلو ابتدا با نوشتن نمایشنامه‌ی «پیش‌درآمد» (L’epilogo) (۱۸۹۸) کار خود را آغاز کرد، اما او با نوشتن «حق با شماست (اگر چنین فکر می‌کنید)» (Right You are (If You Think You Are)) در سال ۱۹۱۷ به موفقیت بزرگ در زمینه‌ی نمایشنامه‌نویسی دست پیدا کرد. این اثر، که تناسب میان حقیقت و شکنندگی واقعیت را بررسی می‌کند، پیش‌درآمدی بر شاهکارهای او یعنی «شش شخصیت در جستجوی نویسنده» (۱۹۲۱) و «هنری چهارم» (Enrico IV) (۱۹۲۲) بود.

«شش شخصیت» نوعی تضاد را به نمایش می‌گذارد که می‌توان آن را تضاد پیراندلویی خطاب کرد: تضاد میان هنر، که ثابت و پایدار است، و زندگی، که پیوسته در تغییر است. در این اثر، شخصیت‌هایی که نویسنده آن‌ها را رها کرده است، روی صحنه ظاهر می‌شوند و زندگی‌ای پرشورتر از بازیگران واقعی‌ای که تلاش می‌کنند داستان آن‌ها را بازآفرینی کنند به عرصه‌ی نمایش می‌گذارند. «هنری چهارم» نیز درباره‌ی جنون است، یا به‌طور دقیق‌تر، جنون به‌عنوان عنصری که زیر پوست زندگی عادی در جریان است و شاید حتی به‌خاطر این‌که واقعیتی رضایت‌بخش را در ذهن می‌سازد، از زندگی عادی هم بهتر باشد.

به‌خاطر موفقیت جهانی این نمایشنامه‌ها، پیراندلو  همراه با گروه تئاتر خود تیاترو د آرته (Teatro d’Arte)، راهی سفرهای متعددی در دور دنیا شد. پس از انحلال تیاترو د آرته در رم در سال ۱۹۲۸ به دلیل مشکلات مالی، پیراندلو باقی عمر خود را در سفر گذراند. او در وصیت‌نامه‌اش خواسته بود که مراسمی ساده و بی‌تجمل برای خاکسپاری‌اش برگزار شود، تنها «یک نعش‌کش مخصوص فقرا، یک اسب و یک کالسکه‌چی».

کتاب رانده شده اثر لوئیجی پیراندلو انتشارات دامون

۷۳. مارسل پروست (Marcel Proust)

مارسل پروست

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۷۱ (میلادی) – ۱۹۲۲ (میلادی)
  • آثار مهم: در جستجوی زمان از دست‌رفته

مارسل پروست، رمان‌نویس برجسته‌ی فرانسوی، بیشتر به خاطر اثر هفت‌جلدی و بسیار طولانی خود «در جستجوی زمان از دست‌رفته» (In Search of Lost Time) (۱۹۱۳ تا ۱۹۲۷) شناخته می‌شود. این رمان، که آمیزه‌ای از روایت روان‌شناختی و تمثیلی با محوریت زندگی خود پروست است، یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای ادبیات مدرن به شمار می‌آید.

پروست فرزند یک پزشک کاتولیک سرشناس و مادری یهودی و ثروتمند بود. او از سال ۱۸۸۰ با حملات آسم دست‌به‌گریبان بود، بیماری‌ای که تا پایان عمرش او را رها نکرد. در سال ۱۸۹۶، پروست مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه با عنوان «لذت‌ها و روزها» (Pleasures and Days) منتشر کرد که تلفیقی از عمق و ظرافت بود. بین سال‌های ۱۸۹۵ تا ۱۸۹۹، او رمان ناتمام «ژان سانتوی» (Jean Santeuil) را نوشت که نشان‌دهنده‌ی استعداد در حال شکوفایی او بود.

در این دوره، پروست به‌تدریج از زندگی اجتماعی کناره گرفت و به دلیل بیماری رو به وخامتش، بیشتر زمان خود را صرف نوشتن و فعالیت‌های فکری کرد. او همچنین در جریان ماجرای دریفوس که در مدخل مربوط به امیل زولا به آن اشاره شد، با شجاعت تمام از آزادی این افسر یهودی فرانسوی که به اشتباه به جاسوسی متهم شده بود، حمایت کرد. این ماجرا شکاف عمیقی در سیاست و جامعه‌ی فرانسه ایجاد کرد، و پروست، با همکاری نزدیک با وکیل دریفوس و سازماندهی دادخواست‌هایی برای آزادی او، نقش فعالی در ماجرا ایفا کرد.

درگذشت پدر پروست در سال ۱۹۰۳ و مادرش در سال ۱۹۰۵ پروست را در غم فقدان و تنهایی فرو برد، اما استقلال مالی به‌دست‌آمده به‌خاطر رسیدن ارث خانوادگی به او، این امکان را برایش فراهم کرد تا خود را به‌طور کامل وقف نوشتن کند. جرقه‌ی اصلی خلق اثر بزرگ او، «در جستجوی زمان از دست‌رفته»، در سال ۱۹۰۹ زده شد: هنگامی‌که با چشیدن طعم چای و نان سوخاری (که در رمان به کیک مادلن تبدیل شد) بی‌اختیار یاد یکی از خاطرات دوران کودکی افتاد.

نخستین جلد این اثر، «طرف خانه سوان» (Swann’s Way)، در سال ۱۹۱۳ با هزینه‌ی شخصی پروست منتشر شد، چون ناشران برجسته همگی آن را رد کرده بودند. بااین‌حال، این کتاب موفقیت نسبی یافت و مسیر را برای انتشار جلدهای بعدی هموار کرد.

جنگ جهانی اول فرصتی برای پروست فراهم کرد تا باقی‌مانده‌ی رمان خود را بازنگری کند و عمق و غنای بیشتری به آن بیفزاید. او با تلاش خود اثری خلق کرد که از نظر واقع‌گرایی، طنز اجتماعی و ساختار هنری به یکی از شاهکارهای رمان مدرن تبدیل شد.

در سال ۱۹۱۹، جلد دوم «در سایه‌ی دوشیزگان شکوفا» (Within a Budding Grove) منتشر شد و جایزه‌ی ادبی معتبر گنکور (Gancourt) را دریافت کرد. پس از دریافت این جایزه، پروست به شهرت جهانی رسید. دو جلد دیگر یعنی «طرف گرمانت» (The Guermantes Way) و «سدوم و عموره» (Sodom and Gomorrah) هنگامی‌که او زنده بود منتشر شدند.

پروست در سال ۱۹۲۲، بر اثر ذات‌الریه در پاریس درگذشت. جلدهای پایانی «در جستجوی زمان از دست‌رفته»، یعنی «اسیر» (The Captive)، «آلبرتی از دست‌رفته» (در انگلیسی: The Fugitive) و «زمان بازیافته» (Time Regained) پس از مرگ او منتشر شدند. این اثر همچنان به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای ادبیات جهان شناخته می‌شود.

کتاب در جستجوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست نشر مرکز هفت جلدی

۷۴. رابرت فراست (Robert Frost)

رابرت فراست

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۷۴ (میلادی) – ۱۹۶۳ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار

رابرت فراست، شاعر برجسته‌ی آمریکایی، به خاطر توصیف‌های دقیق‌اش از زندگی روستایی در نیوانگلند، تسلط بر زبان محاوره‌ای آمریکایی و اشعاری واقع‌گرایانه که به زندگی روزمره و شخصیت‌های معمولی می‌پردازند، شهرت دارد.

فراست تحصیلات خود را در کالج دارتموث آغاز کرد، اما به دلیل بی‌علاقگی به نظام آموزشی رسمی، خیلی زود آنجا را ترک کرد. نخستین موفقیت حرفه‌ای او در سال ۱۸۹۴ با چاپ شعر «پروانه‌ی من: یک مرثیه» (My Butterfly: An Elegy) در مجله‌ی ایندیپندنت به دست آمد. پس از ازدواج با الینور، فراست سعی کرد از راه معلمی و کشاورزی امرار معاش کند، اما در این دو شغل به موفقیت چشمگیری دست نیافت. فراست در سال ۱۸۹۷ برای ادامه‌ی تحصیل به دانشگاه هاروارد رفت، اما پس از دو سال، دوباره آنجا را ترک کرد.

بین سال‌های ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۹، او و خانواده‌اش در مزرعه‌ای در نیوهمپشایر به پرورش مرغ پرداختند. هرچند این دوره از نظر مالی دشوار بود، اما تأثیر عمیقی بر شکل‌گیری شخصیت فراست به‌عنوان یک شاعر گذاشت (بهترین واژه برای توصیف تیپ شخصیتی او «حکیم روستایی» است). در این سال‌ها او اشعاری سرود، اما ناشران علاقه‌ای به انتشارشان نشان نمی‌دادند.

در سال ۱۹۱۱، فراست که در آستانه‌ی چهل‌سالگی بود، هنوز موفق به انتشار حتی یک کتاب شعر نشده بود و تنها تعداد محدودی از آثارش در مجلات به چاپ رسیده بودند. او تصمیم گرفت مزرعه را بفروشد و همراه خانواده‌اش به لندن برود، جایی که ناشران با روی بازتری از شاعران تازه‌کار استقبال می‌کردند. این تصمیم، نقطه عطف زندگی او شد. در لندن، ناشران انگلیسی با همکاری و حمایت ازرا پاوند، یک شاعر آمریکایی دیگر که او هم به اروپا رفته بود، مجموعه‌شعر اول او را که «اراده‌ی پسرک» (A Boy’s Will) نام داشت، در سال ۱۹۱۳ منتشر کردند.

این موفقیت با انتشار مجموعه‌شعر دوم او، «شمال بوستون» (North of Boston) در سال ۱۹۱۴ ادامه یافت. در این مجموعه اشعاری مانند «تعمیر دیوار» (Mending Wall) و «پس از چیدن سیب‌ها» (After Apple-Picking) منتشر شده بودند. شهرت او در لندن به سرعت گسترش یافت و به‌زودی به آمریکا هم رسید.

با آغاز جنگ جهانی اول، خانواده‌ی فراست به آمریکا بازگشتند. در این زمان، کتاب‌های او با استقبال گسترده‌ای روبه‌رو شدند و شهرتش روزافزون بود. او مزرعه‌ای کوچک در نیوهمپشایر خرید، اما درآمدش از کشاورزی و شعر کافی نبود و به همین دلیل به تدریس و سخنرانی در دانشگاه‌ها مشغول شد.

کتاب‌های بعدی فراست، از جمله «فاصله‌ی کوهستانی» (Mountain Interval) (۱۹۱۶) و «نیوهمپشایر» (۱۹۲۳) – که جایزه‌ی پولیتزر را برایش به ارمغان آورد –  جایگاه او را به عنوان یکی از برجسته‌ترین شاعران آمریکایی تثبیت کردند. در طول زندگی‌اش، او چهار بار جایزه‌ی پولیتزر دریافت کرد و در سال‌های پایانی عمرش به عنوان شاعر مقیم در دانشگاه‌های مختلف فعالیت داشت.

در سال ۱۹۶۱، او شعر «هدیه‌ی بی‌قید» (The Gift Outright) را در مراسم تحلیف رئیس‌جمهور جان اف. کندی خواند و دو سال بعد در سال ۱۹۶۳ در بوستون درگذشت. شاید بتوان گفت که رابرت فراست بیشتر از هر شاعر دیگری – حداقل شاعری که به شناخته شدن و تحسین شدن اهمیت دهد – رویای یک شاعر را زندگی کرد. او از بی‌توجهی مطلق به تحسین مطلق رسید و این سیر صعودی تا آخر عمرش ادامه پیدا کرد.

کتاب گزیده اشعار رابرت فراست اثر رابرت فراست انتشارات مروارید

۷۵. توماس مان (Thomas Mann)

توماس مان

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۷۵ (میلادی) – ۱۹۵۵ (میلادی)
  • آثار مهم: کوه جادو، بودنبروک‌ها

توماس مان، رمان‌نویس و مقاله‌نویس برجسته‌ی آلمانی، با آثار اولیه‌ی خود شامل «بودنبروک‌ها» (Buddenbrooks) (۱۹۰۰)، «مرگ در ونیز» (Death in Venice) (۱۹۱۲) و «کوه جادو» (The Magic Mountain) (۱۹۲۴) شهرت یافت و در سال ۱۹۲۹ جایزه‌ی نوبل ادبیات را از آن خود کرد.

مان پس از کار کوتاه‌مدت در یک شرکت بیمه و در نشریه‌ی طنز «سیمپلیسیسیموس» (Simplicissimus)، به‌طور تمام‌وقت به نویسندگی پرداخت. نخستین داستان‌های او، که در مجموعه‌ی «آقای فریدمان کوچک» (Der Kleine Herr Friedmann) (۱۸۹۸) گردآوری شده‌اند، تحت‌تأثیر جنبش زیبایی‌پرستی دهه‌ی ۱۸۹۰ قرار دارند، اما در عمق آن‌ها، نشانه‌هایی از تأثیرات فلسفی شوپنهاور و نیچه و موسیقی واگنر دیده می‌شود؛ چهره‌هایی که مان همواره خود را به آن‌ها مدیون می‌دانست.

در نخستین رمان خود، «بودنبروک‌ها»، مان داستان چهار نسل از یک خانواده‌ی تاجر را روایت می‌کند که تمایل به هنر و زیباشناسی در نسل‌های جدیدتر خانواده نه‌تنها با جنبه‌های عمل‌گرایانه‌ی زندگی آن‌ها در تضاد است، بلکه آن‌ها را در مسیر زوال قرار می‌دهد. با این حال، مان، شاید برخلاف میلش، در این رمان مرثیه‌ای زیبا برای فضایل رنگ‌ورورفته‌ی خانواده‌های بورژوازی نیز سراییده است.

جنگ جهانی اول روحیه‌ی میهن‌پرستی شدیدی را در مان برانگیخت و در او حس تعهد اجتماعی ایجاد کرد. در سال ۱۹۱۸، او رساله‌ی سیاسی مفصلی با عنوان «اندیشه‌هایی از یک مرد غیرسیاسی» (Reflections of an Unpolitical Man) منتشر کرد که در آن به دفاع از دولت اقتدارگرا در برابر دموکراسی و فرهنگ بومی در برابر تمدن اخلاق‌گرایانه پرداخت. اما خودش بعداً این افکار را رد کرد.

با تأسیس جمهوری وایمار در سال ۱۹۱۹، نگرش‌های مان دگرگون شد و بازتاب این تحول را می‌توان در رمان «کوه جادو» دید. این رمان داستان مهندسی جوان به نام هانس کاستورپ (Hans Castorp) است که در یک آسایشگاه در داووس اقامت می‌گزیند و در آنجا خود را غرق در جذابیت‌های تاریک بیماری، درون‌نگری و مرگ می‌کند. اما آسایشگاه به بازتابی از احتمالات ممکن و خطرهای دنیای واقعی تبدیل می‌شود. کاستورپ در نهایت تصمیم می‌گیرد به زندگی و خدمت‌رسانی به مردم بازگردد.

از این دوره به بعد، مان تلاش‌های خلاقانه‌ی خود را عمدتاً به رمان‌نویسی اختصاص داد. در دهه‌ی ۱۹۳۰، او با مقالات و سخنرانی‌های خود، به‌ویژه سخنرانی مشهورش «توسل به عقلانیت» (An Appeal to Reason)، علیه سیاست‌های نازی‌ها و در حمایت از آزادی و انسان‌دوستی سخن گفت. در سال ۱۹۳۳، با به قدرت رسیدن هیتلر، مان و خانواده‌اش در سوئیس مستقر شدند و سپس به آمریکا مهاجرت کردند. در سال ۱۹۳۶، شهروندی آلمانی او لغو شد و پس از جنگ جهانی دوم نیز از بازگشت به آلمان امتناع کرد و سرانجام در سوئیس اقامت گزید.

رمان «دکتر فاوستوس» (Doktor Faustus) (۱۹۴۷) که در دوران تبعید نوشته شد، یکی از سیاسی‌ترین آثار مان است. این رمان داستان آهنگسازی آلمانی به نام آدریان لِوِرکوهن (Adrian Leverkühn) را روایت می‌کند که موسیقی او بازتابی از فروپاشی فرهنگ انسانی و پیروزی پوچ‌گرایی پیچیده و بدویت وحشی‌گرایانه در آلمان پیش از ۱۹۳۰ است.

سبک نوشتاری مان پیچیده، چندلایه و سرشار از طنز و کنایه است. آثار او در ظاهر واقع‌گرایانه به نظر می‌رسند، ولی اگر آن‌ها را با دقت بیشتری بخوانید، لایه‌هایی عمیق‌تری از نمادگرایی را در آن‌ها پیدا خواهید کرد. این سبک نوشتاری به‌نوعی به امضای پای کار آثار مان در عرصه‌ی ادبیات تبدیل شده است.

کتاب کوه جادو اثر توماس مان

۷۶. لو شون (Lu Xun)

لو شون

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۸۱ (میلادی) – ۱۹۳۶ (میلادی)
  • آثار مهم: خاطرات مرد دیوانه، داستان واقعی آه کیو

لو شون، نام مستعار ژو شورِن (Zhou Shuren)، از برجسته‌ترین نویسندگان ادبیات مدرن چین و از تأثیرگذارترین منتقدان اجتماعی و فرهنگی قرن بیستم به‌شمار می‌رود. او در آثارش با طنزی تلخ و نگاهی نافذ، به بررسی سنت‌های تاریخی و شرایط مدرن چین پرداخت و به جایگاهی بی‌همتا در ادبیات چین دست پیدا کرد.

لو شون در خانواده‌ای سنتی، مرفه و معتبر در استان ژجیانگ (Zhejiang) به دنیا آمد. دوران کودکی او آرام و شاد بود، اما در سال ۱۸۹۳، با زندانی شدن پدربزرگش به جرم تقلب در امتحانات و بیماری و زمین‌گیر شدن پدرش، جایگاه اجتماعی خانواده فروپاشید و خانواده و‌آشنایان با آن‌ها با انزجار برخورد کردند. این تجربه‌ی تلخ، تأثیری عمیق بر جهان‌بینی او گذاشت و این جهان‌بینی، که اغلب با نوعی رنجش و حساسیت همراه است، در آثارش بازتاب یافت.

او در سال ۱۸۹۹ به نانجینگ رفت و در مدرسه‌ی معدن به تحصیل پرداخت. در این دوره، نظریه‌ی تکامل داروین او را به خود جذب کرد؛ در آن دوران روشن‌فکرهای چینی در نوشته‌های خود از نظریه‌ی داروین به‌عنوان ابزاری برای دفاع از اصلاحات اجتماعی و کنار گذاشتن سنت‌های کهنه استفاده می‌کردند. در سال ۱۹۰۲، او برای تحصیل زبان ژاپنی و علوم پزشکی به ژاپن رفت. در آنجا به حلقه‌ی انقلابیون چینی پیوست که در ژاپن جمع شده بودند و مقالاتی برای مجلات رادیکال نوشت که دانشجویان چینی در ژاپن ویراستارشان بودند.

در سال ۱۹۰۹، او همراه با برادر کوچک‌ترش ژو زورن (Zhou Zouren)، مجموعه‌ای از داستان‌های اروپایی قرن ۱۹ را به زبان چینی ترجمه کرد تا خوانندگان را به انقلاب ترغیب کند، اما این اثر توجه چندانی جلب نکرد. پس از بازگشت به چین، او چندین سال به تدریس و کارهای اداری پرداخت تا این‌که در سال ۱۹۱۸، با انتشار داستان «خاطرات مرد دیوانه» (Diary of a Madman) به‌عنوان صدایی نو در ادبیات چین شناخته شد. این داستان، که الهام‌گرفته از داستانی به همین نام، اثر نویسنده‌ی روس نیکلای گوگول بود، نقدی تند بر فرهنگ سنتی کنفوسیوسی ارائه داد. در این داستان، شخصیت اصلی جامعه‌ی کنفوسیوسی را «آدم‌خوار» می‌بیند. این اثر، نخستین داستان به سبک داستان‌های غربی بود که به‌طور کامل به زبان بومی چین نوشته شد  و نقطه عطفی در پذیرش داستان کوتاه به‌عنوان قالبی نوین در ادبیات چین به‌شمار می‌رود.

از دیگر آثار برجسته‌ی او، داستان بلند «داستان واقعی آه کیو» (The True Story of Ah Q) (۱۹۲۱) است که با ترکیبی از طنز و تراژدی، سنت‌های کهنه‌ی اجتماعی را نقد می‌کند و اصطلاح «آه‌کیوییسم» (Ah Q-ism) را به زبان چینی اضافه کرد؛ مفهومی که اشاره به میل چینی‌ها به توجیه شکست به‌عنوان «پیروزی روحی» دارد. این آثار که در مجموعه‌های «دعوت به جنگ» (Call to Arms) (۱۹۲۳) و «سرگردانی» (Wandering) (۱۹۲۶) گردآوری شده‌اند، جایگاه لو شون را به‌عنوان نویسنده‌ای پیشرو تثبیت کردند.

در دهه‌ی ۱۹۲۰، او به تدریس در دانشگاه‌های مختلف پکن پرداخت و پژوهش‌های آکادمیک او، مانند «تاریخ کوتاه داستان‌نویسی چینی» (A Brief History of Chinese Fiction)، به منبعی استاندارد در این حوزه تبدیل شدند. او همچنین با ترجمه‌ی آثار نویسندگان روس و مقالات انتقادی خود، نقشی مهم در ادبیات و تفکر مدرن چین ایفا کرد.

لو شون در طول عمر خود نسبت به جامعه‌ی چین بدبین‌تر و بدبین‌تر می‌شد و این بدبینی در زندگی شخصی و حرفه‌ای او (مثل درگیری با حکومت و فاصله گرفتن از برادرش به‌خاطر اختلاف‌های عقیدتی) نیز بازتاب پیدا کرد. اصطلاح معروفی که او در آثارش به کار برد یعنی «مقاومت ناامیدانه» (Resistance of Despair) به‌نوعی به شعار اصلی اندیشه‌ی او تبدیل شد. در سال ۱۹۲۶، به‌دلیل فشارهای سیاسی و شخصی، او پکن را ترک کرد و سرانجام در شانگهای ساکن شد. در این شهر، او از نوشتن داستان دست کشید و بیشتر به نگارش مقالات انتقادی و سیاسی پرداخت.

در دهه‌ی ۱۹۳۰، او به‌عنوان رهبر نمادین اتحادیه‌ی نویسندگان چپ‌گرا شناخته شد و با ترجمه‌ی آثار مارکسیستی و نوشتن متون سیاسی، بسیاری را به آرمان‌های کمونیستی جذب کرد، هرچند خود هرگز به حزب کمونیست نپیوست و به‌مرور درگیر اختلافات درون‌سازمانی با کمونیست‌های دیگر – که به عقیده‌ی او غرق در پروپاگاندا شده بودند – شد. در سال‌های آخر عمرش، با محدودیت‌های دولتی در انتشار آثارش مواجه شد و تحت نام‌های مستعار به نوشتن ادامه داد.

لو شون در سال ۱۹۳۶ در شانگهای درگذشت. آثار و اندیشه‌های او همچنان الهام‌بخش نویسندگان و اندیشمندان چینی و نمادی از مبارزه فکری در برابر نابرابری‌ها و عقب‌ماندگی اجتماعی است. پس از پیروزی حزب کمونیست چین و تشکیل جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹، او دوباره در مرکز توجه قرار گرفت و مائو نیز در کل عمر خود یکی از طرفداران او بود.

۷۷. ویرجینیا وولف (Virginia Woolf)

ویرجینیا وولف

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۸۲ (میلادی) – ۱۹۴۱ (میلادی)
  • آثار مهم: خانم دالووی، به‌سوی فانوس دریایی

ویرجینیا وولف، نویسنده‌ی برجسته‌ی انگلیسی و یکی از بهترین نویسنده‌های زن در تاریخ، از مهم‌ترین چهره‌های ادبیات مدرن و جنبش مدرنیسم در اوایل قرن ۲۰ است. او با روایت‌های غیرخطی‌اش ساختار رمان را دگرگون ساخت و با نوشتن رمان‌های نوآورانه‌ای چون «خانم دالووی» (Mrs. Dalloway) و «به‌سوی فانوس دریایی» (To the Lighthouse) و نگارش مقالاتی درباره‌ی نظریه‌های هنری، تاریخ ادبیات و مسائل زنان و سیاست قدرت، به جایگاهی ماندگار در ادبیات جهان رسید.

ویرجینیا وولف در خانواده‌ای فرهیخته و ویکتوریایی متولد شد. پدرش، لزلی استیون، ادیب برجسته و مادرش، جولیا جکسون، زنی مشهور به زیبایی و فداکاری بود که هرکدام از ازدواج‌های سابق خود فرزندانی داشتند و پس از ازدواج با یکدیگر، چهار فرزند دیگر به دنیا آوردند. ویرجینیا تابستان‌های دوران کودکی را در کورنوال، غرق در طبیعت و افسانه‌های محلی گذراند. این تجربه‌ها تأثیری عمیق بر تخیل او گذاشت. اما مرگ مادر در دوران نوجوانی و سپس پدر و خواهر ناتنی‌اش، ویرجینیا را با افسردگی و بحران‌های روانی روبه‌رو کرد. در پی این وقایع، خانواده به محله‌ی بلومزبری لندن نقل مکان کرد که به‌نوعی مرکز محافل روشن‌فکری بود.

او در سال ۱۹۱۲ با لئونارد وولف (Leonard Woolf) ازدواج کرد و این دو با همکاری هم انتشارات هوگارث را بنیان نهادند. نخستین رمان او، «سفر به بیرون» (The Voyage Out)، انتشاریافته در سال ۱۹۱۳، با روایت متفاوت از زندگی زنی جوان که در سفر به آمریکای جنوبی آزادی و روابط جنسی را تجربه می‌کند، مصداق پشت‌پا زدن به سنت‌های ویکتوریایی بود. این اثر آغازگر دوره‌ای جدید برای وولف بود که در آن به خلاقیت و ابتکار در بستر روایت پرداخت و این ابتکار در آثار آتی‌اش به اوج خود رسید.

در آثار بعدی مانند «خانم دالووی» (۱۹۲۵)، او با استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن و روایت‌های چندلایه، تصویری ژرف و انسانی از زندگی شخصیت‌هایش ارائه داد. در «به‌سوی فانوس دریایی» (۱۹۲۷)، او با بهره‌گیری از خاطرات مربوط به دوران کودکی و مرگ مادرش، توانست اثری خلق کند که پیوندی میان سوگواری و هنر است. رمان «اورلاندو» (Orlando) (۱۹۲۸) که با الهام از رابطه‌ی نزدیک و رمانتیک او با زنی دیگر به نام ویتا سک‌ویل-وست (Vita Sackville-West) نوشته شده بود، یک بیوگرافی هجوآمیز و به‌شدت خلاقانه است و داستان شخصی به نام اورلاندو را تعریف می‌کند که از دوران ملکه الیزابت اول تا قرن ۱۸ به‌عنوان یک مرد زندگی می‌کند و پس از آن زن می‌شود، با محدودیت‌های جنسیتی فلج‌کننده روبرو می‌شود و تا قرن ۲۰ به زندگی ادامه می‌دهد.

ویرجینیا در آثار ناداستان خلاقانه‌ای مانند «اتاقی از آن خود» (A Room of One’s Own)، (۱۹۲۹)، به بررسی موانع پیش روی زنان در تاریخ پرداخت و بر اهمیت استقلال مالی و فکری آنان تأکید کرد. او با نگاهی تیزبین، تبعیض‌های جنسیتی را به چالش کشید و نشان داد چگونه نابرابری‌ها می‌توانند روی کل جامعه سایه بیافکنند.

در سال‌های پایانی، با تهدید جنگ جهانی دوم، وضعیت روانی وولف (او در طول زندگی‌اش در حال دست‌وپنجه نرم کردن با مشکلات روانی بود) رو به وخامت گذاشت. آخرین رمان او، «میان پرده‌ها» (Between the Acts) که یک سال پس از مرگش در سال ۱۹۴۲ منتشر شد، هنر و انسانیت را در برابر آشوب جنگ قرار داد و اثری عمیق و تأمل‌برانگیز بود. با این حال، افسردگی شدید و فشارهای روحی باعث شد او در سال ۱۹۴۱ خودکشی کند.

ویرجینیا وولف به‌لطف نوآوری‌های ادبی، کاوش‌های عمیق در ماهیت انسان و نگاهی بی‌پرده به مسائل اجتماعی، یکی از برجسته‌ترین نویسندگان مدرنیسم به شمار می‌آید و به‌خاطر نوشتن «اتاقی از آن خود» به یکی از نویسنده‌های برجسته در عرصه‌ی فمینیسم نیز تبدیل شده است.

کتاب اتاقی از آن خود اثر ویرجینیا وولف انتشارات نیلوفر

۷۸. جیمز جویس (James Joyce)

جیمز جویس

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۸۲ (میلادی) – ۱۹۴۱ (میلادی)
  • آثار مهم: اولیس، پرتره‌ی مرد هنرمند در جوانی

جیمز جویس، نویسنده‌ی برجسته ایرلندی و یکی از مهم‌ترین نویسنده‌های قرن ۲۰، به‌لطف استفاده‌های نوآورانه از زبان و فرم‌های جدید ادبی، جایگاهی منحصر‌به‌فرد در ادبیات مدرن به دست آورد. رمان‌های بزرگ او، «اولیس» (Ulysses) و «شب‌زنده‌داری فینگن‌ها» (Finnagans Wake)، جزو سخت‌‌خوان‌ترین و در عین‌حال غنی‌ترین رمان‌های قرن ۲۰ هستند.

جویس تحصیلات خود را در یونیورسیتی کالج دوبلین، زیر نظر کشیشان یسوعی، گذراند. او در کنار آموختن زبان‌های مختلف، علاقه‌ی زیادی به مطالعات آزاد داشت و به‌ویژه کتاب‌هایی را می‌خواند که یسوعیان خواندن‌شان را توصیه نمی‌کردند. او با انتشار نقد تئاتر به موفقیتی جزیی دست پیدا کرد و این موفقیت خانواده و دوستانش را قانع کرد که تصمیم او برای نویسندگی جدی است. پس از اخذ مدرک لیسانس در سال ۱۹۰۲، جویس به پاریس رفت تا در کنار مطالعات آزاد و نگارش مقالات، نویسندگی را ادامه دهد.

در سال ۱۹۰۳، جویس نوشتن رمانی واقع‌گرا به نام «استیون هیرو» (Stephen Hero) را آغاز کرد که برگرفته از زندگی خود او بود. در همین دوره، بنا بر فراخوان جورج راسل که گفته بود حاضر است برای داستان‌های کوتاه ساده‌ای که درباره‌ی ایرلند باشند ۱ پوند پرداخت کند، جویس شروع به نوشتن داستان‌هایی کوتاه درباره‌ی ایرلند کرد. این داستان‌ها، که بعدها در سال ۱۹۱۴ در مجموعه‌ی «دوبلینی‌ها» (The Dubliners) منتشر شدند، زندگی روزمره‌ی مردم دوبلین را به تصویر می‌کشند. در این دوره، جویس با نورا بارنکل (Nora Barnacle) آشنا شد، آن هم در روزی که بعدها در بستر رمان «اولیس» به «روز بلوم» (Bloomsday) مشهور شد و اکنون در ایرلند جشن گرفته می‌شود.

جویس و نورا در سال ۱۹۰۴ ایرلند را ترک کردند و پس از مدتی در شهر تریسته در ایتالیا اقامت گزیدند. او در کنار تدریس، رمان «استیون هیرو» را بازنویسی و به اثری جدید به نام «چهره‌ی مرد هنرمند در جوانی» (A Portrait of the Artists as a Young Man) تبدیل کرد، چون در نظرش فرم رمان در حالت اولیه‌اش از کنترل خارج شده بود. این اثر، که نخستین‌بار در سال ۱۹۱۶ منتشر شد، سیر رشد فکری و احساسی استفن ددالوس (Stephen Dedalus) را روایت می‌کند، شخصیتی که بازتابی از خود جویس است.

پس از انتشار «چهره‌ی مرد هنرمند در جوانی»، جویس تحت حمایت مالی و معنوی سخاوت‌مندانه‌ی افرادی چون ادیث راک‌فلر مک‌کورمیک، هریت شاو ویور و ازرا پاوند، کار روی «اولیس» را آغاز کرد. رمان «اولیس» که در سال ۱۹۲۲ منتشر شد، به‌عنوان شاهکاری مدرن شناخته می‌شود. این رمان که با الهام از «اودیسه» هومر نوشته شده، زندگی سه شخصیت یعنی استیون ددالوس (شخصیت اصلی رمان «چهره‌ی مرد هنرمند در جوانی»)، لئوپولد بلوم (مامور تبلیغات) و مالی بلوم (همسر لئوپولد) را روایت می‌کند. این رمان با وجود طولانی بودن در یک روز اتفاق می‌افتد و بسیاری از رویدادهای آن بازتابی از اتفاقات «اودیسه» در بستری به‌مراتب روزمره‌تر و طنزآمیزتر هستند.

جویس در ادامه، کار بر روی «شب‌زنده‌داری فینگن‌ها» را آغاز کرد، اثری پیچیده که در آن زبان‌ها، اسطوره‌ها و تاریخ در هم تنیده شده‌اند و برای سر در آوردن از معنی آن احتمالاً نیاز به راهنما دارید. این رمان، که در سال ۱۹۳۹ منتشر شد، داستانی درهم‌تنیده از رؤیاهای جمعی بشریت است. شخصیت‌ها و مفاهیم در این اثر به‌صورت نمادین و چندلایه ارائه شده‌اند و ساختار آن چالش‌برانگیز و نوآورانه است.

جویس در سال‌های پایانی زندگی، با مشکلات بینایی و خانوادگی، به‌ویژه پیرامون سلامت روان دخترش لوسیا، دست‌وپنجه نرم می‌کرد. او در سال ۱۹۴۰ به زوریخ بازگشت و سال بعد در همان‌جا درگذشت. اکنون جویس به‌عنوان یکی از بهترین و بلندپروازترین نویسنده‌های قرن ۲۰ شناخته می‌شود که آثار کمی نوشت، ولی با نوشتن هر اثر جدید، به پیشرفتی چشمگیر دست پیدا کرد.

کتاب بهترین داستان های کوتاه جیمز جویس اثر جیمز جولیس

۷۹. فرانتس کافکا (Franz Kafka)

فرانتس کافکا

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۸۳ (میلادی) – ۱۹۲۴ (میلادی)
  • آثار مهم: مسخ، محاکمه

فرانتس کافکا، نویسنده‌ی یهودی آلمانی‌زبان ساکن در جمهوری چک امروزی، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های ادبیات مدرن است و به‌خاطر آثار پیچیده و استعاری خود همچون «محاکمه» (The Trial) و «مسخ» (Metamorphosis) شناخته می‌شود. این آثار بازتاب‌دهنده‌ی حس اضطراب و بیگانگی انسان در قرن بیستم بودند و این روزها اسم کافکا با این حس‌ها عجین شده است.

کافکا در پراگ، در خانواده‌ای یهودی و نسبتاً مرفه به دنیا آمد. پدرش، با وجود حفظ ظاهری برخی از سنت‌های مذهبی، چندان به یهودیت پایبند نبود. او فردی سختگیر و سرد بود که تأثیر عمیقی بر روان حساس و خجالتی کافکا گذاشت. کافکا در مدارس معتبر تحصیل کرد و اگرچه در میان هم‌کلاسی‌ها و معلمانش محبوب بود، از سیستم آموزشی رسمی و سخت‌گیرانه دل خوشی نداشت. از همان دوران نوجوانی، تمایل به شورش علیه سنت‌ها در او شکل گرفت و خود را به‌عنوان یک سوسیالیست و شخص خداناباور معرفی کرد.

مشکل «بی‌ریشه» بودن، مشکلی بود که کافکا از این سن با آن روبرو شد. او به‌عنوان یک یهودی، نمی‌توانست به آلمانی‌های ساکن در پراگ تعلق‌خاطر داشته باشد. از طرف دیگر، به‌عنوان یک روشن‌فکر مدرن، نمی‌توانست به مذهب یهودیت تعلق خاطر داشته باشد. او حتی نمی‌توانست به جمهوری چک و پراگ تعلق خاطر داشته باشد، چون از لحاظ فرهنگی و زبانی فردی آلمانی بود. همه‌ی هویت‌های کافکا اثر یکدیگر را خنثی می‌کردند و حس بی‌هویت بودن و پا در هوا بودن بعداً روی ادبیات او تاثیر عمیقی گذاشت.

او در دانشگاه پراگ به تحصیل حقوق پرداخت و در سال ۱۹۰۶ دکترای خود را دریافت کرد. در این دوره با مکس برود (Max Brod)، دوست و حامی ادبی مادام‌العمرش آشنا شد. برود نه تنها کافکا را به نوشتن تشویق کرد، بلکه پس از مرگ او نقش مهمی در انتشار آثار و شناخته شدن کافکا ایفا نمود. کافکا پس از فارغ‌التحصیل شدن، در یک شرکت بیمه مشغول به کار شد. با وجود موفقیت حرفه‌ای و احترام همکاران، کافکا این کار را خسته‌کننده و مغایر با روح خلاق خود می‌دید. او شب‌ها را به نوشتن می‌پرداخت، اما این زندگی دوگانه که انرژی زیادی از او می‌گرفت، باعث خستگی مفرط و تشدید مشکلات جسمی‌اش شد.

در سال ۱۹۱۷، بیماری سل در او تشخیص داده شد و این بیماری به تدریج او را مجبور به کناره‌گیری از کار و زندگی اجتماعی کرد. او در سال‌های پایانی عمرش، بخشی از زمان خود را در آسایشگاه‌ها گذراند و در ۱۹۲۳ به برلین نقل مکان کرد تا روی نویسندگی تمرکز کند. در همان سال با دورا دایامانت (Dora Diamant)، زنی یهودی و سوسیالیست آشنا شد. رابطه‌ی کوتاه آن‌ها تا زمان مرگ کافکا ادامه داشت. او در سال ۱۹۲۴ در نزدیکی وین درگذشت.

آثار کافکا در زمان حیاتش تنها به‌صورت محدود منتشر شد. از جمله این آثار می‌توان به داستان‌های «مسخ»، «گروه محکومین» (In the Penal Colony) و مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه مثل «پزشک دهکده» (A Country Doctor) و «هنرمند گرسنگی» (A Hunger Artist) اشاره کرد. با این حال، بیشتر نوشته‌های او پس از مرگش و به همت مکس برود منتشر شد، از جمله رمان‌های «محاکمه»، «قصر» (The Castle) و «آمریکا» (Amerika).

داستان‌های کافکا اغلب تلفیقی از واقعیت و خیال‌اند و در آن‌ها عادی‌ترین وقایع به شکلی وهم‌آور و کابوس‌گونه اتفاق می‌افتند. در «مسخ»، شخصیت اصلی به حشره‌ای غول‌پیکر تبدیل می‌شود و این دگردیسی استعاره‌ای از بیگانگی و احساس گناه است. در «محاکمه»، شخصیت اصلی بدون دلیل مشخصی بازداشت و به قربانی بوروکراسی بی‌رحم و ترسناکی تبدیل می‌شود که سر در آوردن از آن، حتی برای کسانی که آن را سرپا نگه داشته‌اند، غیرممکن است. بسیاری ادعا کرده‌اند که آثار کافکا پیش‌گویی ظهور نظام‌های تمامیت‌خواه و دیکتاتوری‌های وحشتناک قرن ۲۰ بودند.

تفسیرهای بسیاری از آثار کافکا وجود دارد: از دیدگاه الهی/مذهبی (به‌طور خاص یهودی) و اگزیستانسیالیستی گرفته تا نقد اجتماعی و روانشناختی. با این حال، آثار او از تمام این تفسیرها فراتر می‌روند و تصویری از رنج، بیگانگی و تلاش برای رسیدن به معنا را به تصویر می‌کشند که در ابعاد زمانی و مکانی خاصی نمی‌گنجد.

کتاب داستان های کوتاه کافکا اثر فرانتس کافکا

۸۰. تی. اس. الیوت (T.S. Eliot)

تی. اس. الیوت

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۸۸ (میلادی) – ۱۹۶۵ (میلادی)
  • آثار مهم: سرزمین هرز، ترانه‌ی عاشقانه‌ی جی. آلفرد پروفراک

تی. اس. الیوت، شاعر، نمایشنامه‌نویس، منتقد ادبی و ویراستار آمریکایی-انگلیسی، یکی از مهم‌ترین چهره‌های جنبش مدرنیسم در ادبیات بود. آثار او، همچون «سرزمین هرز» (The Wasteland) و «چهار کوارتت» (Four Quartets)، اشعاری نوآورانه و برای زمان خود انقلابی بودند که جانی تازه به شعر انگلیسی بخشیدند. او در سال ۱۹۴۸ به پاس این دستاوردها، نشان شایستگی (Order of Merit) و جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد.

الیوت تحصیلات خود را در دانشگاه هاروارد آغاز و در سال ۱۹۰۹ مدرک کارشناسی دریافت کرد. او سال ۱۹۱۰ و ۱۹۱۱ را در پاریس گذراند و تحت‌تأثیر فلسفه‌ی هانری برگسون (Henri Bergson) و ادبیات مدرن فرانسه قرار گرفت. سپس به هاروارد بازگشت و به مطالعه‌ی فلسفه‌ی هند و زبان سانسکریت پرداخت. او پایان‌نامه‌ای درباره فلسفه‌ی اف. اچ. برادلی (F.H. Bradley) نوشت، اما با آغاز جنگ جهانی اول، دیگر نتوانست به هاروارد بازگردد و مدرک دکترای خود را کامل کند، چون در آن زمان در اروپا بود.

اولین اثر مهم او، شعر «ترانه‌ی عاشقانه جی. آلفرد پروفراک» (The Lovesong of J. Alfred Prufrock)، در سال ۱۹۱۵ منتشر شد و انقلابی در شعر مدرن به پا کرد، چون شکافی عمیق بین این شعر و اشعار پیشین برقرار بود. مجموعه شعر «پروفراک و مشاهدات دیگر» (Prufrock and other Observations) در سال ۱۹۱۷ منتشر شد و سرآغاز بلوغ ادبی قرن بیستم بود.

در سال ۱۹۲۲، «سرزمین هرز» منتشر شد و شهرت جهانی برای الیوت به ارمغان آورد. این شعر، دنیای پس از جنگ جهانی اول را در حالتی به تصویر می‌کشد که در آن یأس و ناامیدی موج می‌زند و با توصیف صحنه‌ها و افکار کوتاه و گسسته از یکدیگر، انسان‌ها را غرق در ترس و شهوتی توخالی به تصویر می‌کشد آن هم در حالی‌که امید به رستگاری دارند.

الیوت منتقد برجسته‌ای هم بود. در مقاله‌ی «سنت و استعداد فردی» (Tradition and the Individual Talent)، که در نخستین مجموعه‌ی مطالب انتقادی‌اش «جنگل مقدس» (The Sacred Wood) (۱۹۲۰) منتشر شد، برداشتی نو از مفهوم سنت ارائه داد. از نظر او، سنت شامل کل ادبیات اروپا، از هومر تا زمان حال است و شاعر می‌تواند با استفاده از این میراث سترگ، با استفاده از استعداد ذاتی‌اش سنت شخصی خود را پایه نهد. مقالات او در تحسین شاعران متافیزیکی قرن هفدهم و نقد منفی او بر شعرای قرن هجدهم و نوزدهم، دیدگاه عمومی نسبت به شاعران انگلیسی را تحت‌تأثیر قرار داد.

الیوت در سال ۱۹۲۷ به شهروندی بریتانیا و عضویت کلیسای انگلستان درآمد. پس از این تغییر، آثار او به‌ویژه «چهار کوارتت» (۱۹۴۳)، روحیه‌ای مذهبی پیدا کردند. این اثر، که از نظر بسیاری شاهکار الیوت است، یکی از متعالی‌ترین و باکیفیت‌ترین اشعار قرن ۲۰ است.

الیوت در نمایشنامه‌نویسی نیز دستی داشت. مهم‌ترین نمایشنامه‌ی او «قتل در کلیسا» (Murder in the Cathedral) (۱۹۳۵) است. این نمایشنامه، که به شهادت قدیس انگلیسی، توماس بکت می‌پردازد، ترکیبی از درام شاعرانه و معنویت مسیحی است. الیوت با نوشتن نمایشنامه‌های دیگری مانند «دورهمی خانوادگی» (The Family Reunions) (۱۹۳۹) و «دولتمرد سالخورده» (The Elder Statesman) (۱۹۵۹)، به تئاتر شاعرانه جانی دوباره بخشید، خصوصاً با توجه به این‌که همه‌ی نمایشنامه‌هایش در دگرگونی‌ای از قالب بلنک ورس (Blank Verse) که ابداع خودش بود نوشته شده بودند.

از دهه‌ی ۱۹۲۰ به بعد، تأثیر الیوت در ادبیات بریتانیا و آمریکا چشمگیر بود. هرچند پس از مرگش، دیدگاه‌های محافظه‌کارانه و بعضاً ارتجاعی او درباره‌ی فرهنگ، سنت و نژاد انتقادهایی برانگیخت، اما نقش او در شکل‌دهی مدرنیسم و بازتعریف شعر و نقد ادبی انکارناپذیر است.

کتاب مجموعه اشعار تی اس الیوت

۸۱. یوجین اونیل (Eugene O’Neill)

یوجین اونیل

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۸۸ (میلادی) – ۱۹۵۳ (میلادی)
  • آثار مهم: سفر دراز روز در شب، گوریل پشمالو

یوجین اونیل، برجسته‌ترین نمایشنامه‌نویس آمریکایی در قرن بیستم، نقش بی‌بدیلی در رشد و بلوغ تئاتر در آمریکا ایفا کرد و به‌خاطر سهم بزرگش در این حوزه، در سال ۱۹۳۶ جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد. آثار او که عمیقاً شخصی و متأثر از روابط خانوادگی پیچیده‌اش بودند، پایه‌های تئاتر جدی و ادبی را در آمریکا بنا نهادند.

اونیل در هتلی در نیویورک به دنیا آمد. پدرش بازیگری سیار بود و به‌خاطر سبک زندگی‌اش، دوران کودکی اونیل در هتل‌ها، قطارها و پشت‌صحنه سپری شد. او تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس شبانه‌روزی گذراند و یک سال در دانشگاه پرینستون تحصیل کرد، اما تحصیلات رسمی را رها کرد تا به قول خودش آموزش واقعی را از راه «تجربه‌ی زندگی» به دست بیاورد. او به دریانوردی مشغول شد و در بندرهای مختلف دنیا همچون بوئنوس‌آیرس، لیورپول و نیویورک، به‌عنوان کارگری فقیر کار و زندگی کرد. در این دوران، او به الکل پناه برد و حتی تلاش به خودکشی کرد. در ۲۴ سالگی، در حالی که از بیماری سل رنج می‌برد، شش ماه را در آسایشگاهی در کنتیکت گذراند. این دوره، فرصتی پیش آمد تا زندگی‌اش را بازنگری کند و شروع به نمایشنامه‌نویسی کند.

اولین نمایشنامه‌ی او، «شرق، به‌سمت کاردیف» (Bound East for Cardiff)، در سال ۱۹۱۶ در تئاتری کوچک در دهکده‌ی پراوینس‌تاون، ماساچوست، به نمایش درآمد. استعداد او از همین اثر اول نمایان شد و طولی نکشید که او به‌همراه گروه تئاتر محلی‌اش از نیویورک سر در آوردند. نمایشنامه‌ی «آن سوی افق» (‌Beyond the Horizon)، اولین اثر بلند او، در سال ۱۹۲۰ در برادوی اجرا شد و نخستین جایزه‌ی پولیتزر (از ۴تا) را برایش به ارمغان آورد. به‌لطف این موفقیت، او به یکی از پرکارترین و تأثیرگذارترین نمایشنامه‌نویسان زمان خود تبدیل شد.

اونیل از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۳، ۲۰ نمایش بلند و چندین نمایش کوتاه نوشت که اغلب به‌خاطر کمال‌گرایی اونیل به‌وفور بازنویسی می‌شدند. از نمایشنامه‌های بلند و مهم او می‌توان به «امپراتور جونز» (The Emperor Jones) (۱۹۲۰)، «گوریل پشمالو» (The Hairy Ape) (۱۹۲۲)، «تمنا زیر درختان نارون» (Desire Under the Elms) (۱۹۲۴)، «سوگواری برازنده‌ی الکتراست» (Mourning Becomes Electra) (۱۹۳۱) و «مرد یخین می‌آید» (The Iceman Cometh) (۱۹۴۶) اشاره کرد. نمایشنامه‌ی «آه، حیات‌وحش!» (Ah, Wilderness!) تنها کمدی اوست. بسیاری از آثار او، همچون «سفری طولانی از روز به شب» (Long Day’s Journey Into the Night) که در سال ۱۹۵۶ پس از مرگ نویسنده منتشر شد، از تجربیات دردناک او با خانواده الهام گرفته شده‌اند؛ پدر و مادر او به هم عشق می‌ورزیدند و در عین حال مایه‌ی عذاب هم بودند؛ برادر بزرگ‌ترش هم او را دوست داشت، هم او را به فساد کشاند و در میان‌سالی بر اثر اعتیاد به الکل مرد و اونیل نسبت به همه‌یشان حس عشق توأم با خشم داشت.

سال‌های پایانی زندگی اونیل با ناامیدی و ناکامی همراه بود. او که به دلیل بیماری قادر به نوشتن نبود، در انزوا و افسردگی به سر می‌برد و تنها با پزشک، پرستار و همسر سومش ارتباط داشت. او در سال ۱۹۵۳ در بوستون درگذشت. او هنگام مرگ به‌اندازه‌ی شخصیت‌های نمایشنامه‌هایش حال‌وهوایی خراب و تراژیک داشت.

یوجین اونیل اولین نمایشنامه‌نویس آمریکایی بود که به تئاتر به چشم رسانه‌ای ادبی و جدی نگاه کرد. تلاش‌های او باعث شد تئاتر آمریکا در دهه‌ی ۱۹۲۰ آنقدر باکیفیت و معتبر شود که بتواند با بهترین آثار ادبی، نقاشی و موسیقی آمریکا هم‌تراز باشد.

کتاب سفری طولانی از روز به شب اثر یوجین اونیل

۸۲. آنا آخماتووا (Anna Akhmatova)

آنا آخماتووا

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۸۹ (میلادی) – ۱۹۶۶ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار

آنا آخماتووا، بزرگ‌ترین شاعر زن روسیه و یکی از مهم‌ترین صداهای ادبیات قرن بیستم است که در زمان مرگش یکی از مشهورترین شاعران روسیه/شوروی بود.

آنا آندِرِیِونا گورنِکو (Ana Andreyevna Gorneko) که بعدها نام آخماتووا را به عنوان تخلص برگزید، در ۱۱ سالگی شروع به نوشتن شعر کرد. در ۲۱ سالگی به گروه شعر آکمیست‌های (Acemists) سن‌پترزبورگ پیوست، گروهی که اعضای آن به دقت در طرز بیان و معنای شعر اهمیت می‌دادند. او با استفاده از زبان محاوره‌ای کنترل‌شده و روان و بهره‌گیری از پیچیدگی‌های روان‌شناختی، بین آکمیست‌ها سری از میان سرها درآورد. نخستین مجموعه‌های شعر او، «عصر» (Evening) (۱۹۱۲) و «تسبیح» (Rosary) (۱۹۱۴)، به‌ویژه «تسبیح»، شهرت زیادی برایش به ارمغان آوردند و باعث شدند او به‌عنوان صدای نسلی جدید شناخته شود.

در طول جنگ جهانی اول و پس از انقلاب کمونیستی در سال ۱۹۱۷، آخماتووا مضامین میهن‌دوستانه و دینی را به آثار خود افزود، اما ردپای احساسات شخصی و صداقت هنری‌اش به قوت خود باقی ماند. هنرمندی و تسلط او در زمینه‌ی شعر در مجموعه‌هایی چون «گله‌ی سفید» (The White Flock) (۱۹۱۷)، «بارهنگ» (Plantain) (۱۹۲۱) و «سال خداوند ۱۹۲۱» (Anno Domini MCMXXI) (۱۹۲۱) به اوج رسید. با این حال، مقامات کمونیستی اشعار او را به دلیل پرداختن به موضوعات عاشقانه و دینی محکوم کرده و او را به سکوت و انزوای ادبی وادار کردند. از ۱۹۲۳ تا ۱۹۴۰، هیچ کتابی از او در شوروی منتشر نشد.

با آغاز جنگ جهانی دوم و محاصره‌ی لنینگراد از جانب نیروهای آلمانی، آخماتووا اجازه یافت از راه رادیو برای زنان شهر سخنرانی کند. او به تاشکند در اُزبکستان منتقل شد و در آنجا اشعار جنگی سرود و برای سربازان مجروح شعر خواند. اما در سال ۱۹۴۶، بار دیگر مورد انتقاد شدید حزب کمونیست قرار گرفت و به‌خاطر «محتوای اروتیک، عرفانی و بی‌تفاوتی سیاسی» محکوم شد. کتابی از او که آماده‌ی چاپ بود، نابود شد و او از اتحادیه‌ی نویسندگان اخراج گردید.

در سال ۱۹۵۰، آخماتووا برای آزادی پسرش که به سیبری تبعید شده بود، اشعاری در ستایش استالین منتشر کرد، اما این اشعار با لحن متفاوتی نسبت به آثار دیگر او سروده شده بود. با این حال، شاهکار او، «رکوییم» (Requiem)، مجموعه‌شعری منسجم که میان سال‌های ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۰ سروده شد، تصویرسازی عمیق و حس‌برانگیزی از رنج مردم شوروی در دوران استالین بود و این اثر نشان می‌دهد او قلباً به استالین تعلق‌خاطر نداشت. این اثر که با الهام از دستگیری و زندانی شدن پسرش سروده شده بود، در سال ۱۹۸۹ برای اولین بار در روسیه منتشر شد.

طولانی‌ترین و شاید بهترین کار آخماتووا، «شعری بدون قهرمان» (Poem Without a Hero)، بین سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۶۲ نوشته و در سال ۱۹۷۶ در شوروی منتشر شد. این شعر که با روایتی پیچیده و چندلایه، فضای سن‌پترزبورگ پیش از جنگ جهانی اول را با تراژدی‌های پس از سال ۱۹۱۷ در هم می‌آمیزد، چکیده‌ای از فلسفه‌ی او و مهم‌ترین بیانه درباره‌ی زندگی و دستاوردهای ادبی‌اش است.

آخماتووا در سال ۱۹۶۴ جایزه‌ی ادبی اتنا-تائورمینا (Etna-Taormina) را دریافت کرد و در سال ۱۹۶۵ دکترای افتخاری از دانشگاه آکسفورد به او اعطا شد. سفرهای او به ایتالیا و انگلستان برای دریافت این افتخارات، نخستین سفرهای او به خارج از کشور از سال ۱۹۱۲ به بعد بود.

کتاب گزیده اشعار آنا آخماتووا اثر آنا آخماتووا نشر نگاه

۸۳. ویلیام فاکنر (William Faulkner)

ویلیام فاکنر

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۹۷ (میلادی) – ۱۹۶۲ (میلادی)
  • آثار مهم: خشم و هیاهو، گور به گور

ویلیام فاکنر رمان‌نویس و داستان‌نویس آمریکایی است که پس از برنده شدن جایزه‌ی نوبل در سال ۱۹۴۹ به شهرتی جهانی رسید. دلیل شهرت او را می‌توان به ۳ عامل نسبت داد: ۱. استفاده از تکنیک‌های نوین روایی ۲. استفاده از راوی‌های متعدد که گاهی صداهایشان با هم آمیخته می‌شود ۳. نگاهی عمیق به تاریخ و فرهنگ قسمت جنوبی ایالات متحده.

فاکنر دبیرستان را نیمه‌تمام رها کرد، اما با مطالعات آزاد و گسترده، دانش خود را گسترش داد. در سال ۱۹۱۸، در پی شکست عشقی و رویای رسیدن به افتخار نظامی، به نیروی هوایی بریتانیا (شعبه‌ی کانادا) پیوست، اما به‌خاطر پایان یافتن جنگ جهانی اول موفق نشد در عملیات نظامی شرکت کند. پس از بازگشت به میسیسیپی، در کلاس‌های دانشگاهی شرکت کرد و به نوشتن شعر و طراحی پرداخت، اما تلاش‌های اولیه‌اش برای انتشار داستان‌های کوتاه با شکست روبرو شدند.

اولین رمان او، «دستمزد سربازان» (Soldiers’ Pay) (۱۹۲۶)، با توصیف فضای پس از جنگ جهانی اول و حس بیگانگی سربازان بازگشته از جنگ نسبت به دنیای متمدن، توجه منتقدان را جلب کرد. اما آنچه به‌عنوان نقطه عطف کارنامه‌ی حرفه‌ای او شناخته می‌شود، رمان «پرچم‌ها در غبار» (Flags in the Dust) بود که به‌رغم دشواری در پیدا کردن ناشر، در نسخه‌ای کوتاه‌شده تحت عنوان «سارتوریس» (Sartoris) (۱۹۲۹) منتشر شد. این اثر برای نخستین بار دنیای خیالی «یوکناپاتافا» (Yoknapatawpha) را معرفی کرد؛ جهانی که فاکنر آز آنجا به‌عنوان زمینه‌ی اصلی بسیاری از کارهای آتی‌اش استفاده کرد.

با انتشار رمان «خشم و هیاهو» (The Sound and the Fury) (۱۹۲۹)، فاکنر به‌عنوان یکی از نویسندگان برجسته‌ی جنبش مدرنیسم مطرح شد. این رمان با استفاده از تکنیک «جریان سیال ذهن» داستان خانواده‌ی کامپسون را از دیدگاه چند شخصیت مختلف روایت می‌کند. راویان اصلی سه برادر کندس (Candace)، دختر خانواده هستند که هرکدام به‌شکل مختلفی با خواهرشان درگیری ذهنی دارند. آثار بعدی او، مانند «گور به گور» (As I Lay Dying) (۱۹۳۰) و «ابشالوم، ابشالوم!» (Absalom, Absalom) (۱۹۳۶) نیز نشان‌دهنده‌ی مهارت او در تلفیق فرم روایی پیچیده، راوی‌های پرتعداد و مضامین عمیق انسانی بودند.

موفقیت بین‌المللی فاکنر با انتشار «مجموعه داستان‌های ویلیام فاکنر» (Collected Stories) (۱۹۵۰) و برنده شدن جایزه‌ی نوبل در همان سال به اوج رسید. او در سخنرانی معروف‌اش در مراسم نوبل روی بقای انسانیت – حتی در عصر بمب اتم – و نقش هنرمند در تقویت امید تأکید کرد.

دریافت جایزه‌ی نوبل تأثیری قابل‌توجه – و شاید بتوان گفت منفی – روی زندگی فاکنر گذاشت. به‌عقیده‌ی بسیاری کیفیت آثار او پس از برنده شدن جایزه‌ی نوبل افت کرد، هرچند که «مرثیه‌ای برای یک راهبه» (Requiem for a Nun) (۱۹۵۱) و «یک حکایت» (A Fable) (۱۹۵۴) همچنان آثار قابل‌توجهی بودند، ولی مشخص بود که او به‌اندازه‌ی گذشته برای نوشتن انگیزه نداشت. همچنین او به‌خاطر شهرت به‌دست‌آمده، از طرف دولت آمریکا، به سفرهای دیپلماتیک بسیاری به کشورهای مختلف اعزام شد و در طی این سفرها به همسرش خیانت کرد و به الکل اعتیاد پیدا کرد. فاکنر همچنین در مسائل سیاسی داخلی، به‌ویژه موضوعات مرتبط با حقوق مدنی، مواضعی میانه‌رو اتخاذ کرد و سعی کرد حد واسطی بین مردم متعصب جنوب و لیبرال‌های مداخله‌گر شمال آمریکا باشد.

فاکنر در سال ۱۹۶۲ بر اثر حمله‌ی قلبی درگذشت. دلیل مرگ او نوشیدن بیش از حد و دفعات زیاد افتادن از اسب‌هایی بود که زیادی برای جثه‌ی او بزرگ بودند. اکنون فاکنر به‌عنوان یکی از بهترین نویسندگان جهان و بدون‌شک مهم‌ترین نویسنده‌ی ژانر «گوتیک جنوبی» (Southern Gothic) شناخته می‌شود.

کتاب خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر

۸۴. ولادیمیر نابوکوف (Vladimir Nabokov)

ولادیمیر نابوکوف

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۹۹ (میلادی) – ۱۹۷۷ (میلادی)
  • آثار مهم: لولیتا، آتش کم‌فروغ

ولادیمیر نابوکوف، نویسنده‌ی آمریکایی روس‌تبار، از برجسته‌ترین نویسندگان مهاجر روس پس از انقلاب ۱۹۱۷ بود که با آثار پیچیده و منحصربفرد خود مانند «لولیتا» (Lolita) (۱۹۵۵) و «آتش کم‌فروغ» (Pale Fire) (۱۹۶۲)، جایگاهی ویژه در ادبیات جهان یافت. نابوکوف با نوشتن آثاری به دو زبان روسی و انگلیسی (که روی هردو تسلطی مثال‌زدنی داشت)، موضوعات هنری و فرم‌های ادبی را با خلاقیتی بی‌بدیل کاوش کرد.

او در خانواده‌ای اشرافی در سن پترزبورگ متولد شد. در سال ۱۹۲۲، پس از مهاجرت خانواده به برلین، پدرش در جریان یک نشست عمومی و هنگام دفاع از فردی دیگر، به دست یک راست‌گرای افراطی ترور شد. نابوکوف پیش از ترک روسیه در سال ۱۹۱۹ دو مجموعه شعر، یکی «اشعار» (Poems) (۱۹۱۶) و دیگری «دو راه» (Two Paths) (۱۹۱۸)، منتشر کرده بود. او برای مدتی به انگلستان رفت و در آنجا با استفاده از بورسیه‌ی مخصوص روس‌های دور از وطن در کالج ترینیتی کمبریج تحصیل کرد. او ابتدا در رشته‌ی جانورشناسی تحصیل کرد، اما سپس به ادبیات روسی و فرانسوی تغییر رشته داد و در سال ۱۹۲۲ با نمرات ممتاز فارغ‌التحصیل شد.

بین سال‌های ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۰، نابوکوف در آلمان و فرانسه اقامت داشت. او در این دوره رمان‌های اولیه‌اش را، از جمله «ماشِنکا» (Mashenka) (۱۹۲۶) و «شاه، ملکه، سرباز» (King, Queen, Knave) (۱۹۲۸) به زبان روسی نوشت. ردپای سبک نوشتاری پرجزئیات و ساختارمند او از این آثار هویدا بود. با این حال، شرایط اقتصادی نابوکوف در این سال‌ها دشوار بود و بیشتر درآمد او از تدریس زبان و فعالیت‌های جانبی تأمین می‌شد. او همچنین به پروانه‌شناسی علاقه داشت و ۱۸ مقاله‌ی علمی در این زمینه منتشر کرد.

آثار نابوکوف اغلب به مسئله‌ی هنر می‌پردازند که به شکل‌های مختلف و استعاری در رمان‌هایش نمود پیدا می‌کند. رمان «موهبت» (The Gift) که بهترین اثر او به زبان روسی به‌شمار می‌رود، داستانی درباره‌ی رشد یک هنرمند جوان در برلین پس از جنگ جهانی اول است. این اثر نقطه عطفی در کارنامه‌ی او بود، چون نشان داد که هجو ادبی قرار است پای ثابت آثار آتی او باشد.

نخستین رمان‌های نابوکوف به زبان انگلیسی همچون «زندگی واقعی سباستین نایت» (The Real Life of Sebastian Knight) (۱۹۴۱)، از نظر کیفی با آثار روسی‌اش قابل‌مقایسه نبودند، اما رمان «لولیتا» جایگاه او را به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن بیستم تثبیت کرد. این اثر که درباره‌ی تقابل عشق در متعالی‌ترین حالت خود و شهوت در پست‌ترین حالت خود است، با ساختاری ظریف و تمثیلی، مرزهای اخلاقی و هنری را به چالش کشید. همچنین «لولیتا» به‌خاطر نثر شاعرانه و نفس‌گیر خود – که جزو بهترین‌های زبان انگلیسی در قرن ۲۰ به شمار می‌آید – به همه اوج توانایی‌های نویسندگی نابوکوف را نشان داد.

اگر «لولیتا» توانایی نابوکوف در نوشتن نثر قوی را ثابت کرد، آثار دیگر او، مانند «آتش کم‌فروغ» (۱۹۶۲) و «آدا» (Ada) (۱۹۶۹) توانایی او در زمینه‌ی طرح‌ریزی روایت‌های پیچیده و ساختارهای نامتعارف را نشان دادند. به‌عنوان مثال، «آتش کم‌فروغ» رمانی است که به صورت یک شعر بلند و حاشیه‌نویسی‌های یک نظریه‌پرداز ادبی دیوانه روی آن نوشته شده است و «آدا» هم رمانی طولانی و عجیب است که در هجو رمان‌هایی که سرگذشت یک خاندان را تعریف می‌کنند نوشته شده است.

نابوکوف در کنار نوشتن رمان، منتقد ادبی پرکار و صاحب‌نظری هم بود. کتاب «نیکولای گوگول» (Nikolai Gogol) (۱۹۴۴) و ترجمه و نقد چهارجلدی او از «یوگنی آنگین» پوشکین (۱۹۶۴) از جمله آثار برجسته‌ی او در این حوزه هستند. او همچنین خاطراتش از سال‌های اقامت در اروپا را در کتاب «حرف بزن، خاطره» (Speak, Memory) (۱۹۶۷) تعریف کرد و بعدها در دنباله‌ی آن اثر با عنوان «به حرف زدن ادامه بده، خاطره» (Speak On, Memory) خاطراتش در سال‌های زندگی در آمریکا را تعریف کرد.

در دهه‌ی ۱۹۳۰، همزمان با افزایش شهرت ناباکوف، شدت حملاتی که به او می‌شد نیز افزایش یافت. منتقدانش سبک منحصربه‌فرد و تا حدی فخرفروشانه و دغدغه‌های رمان‌نویسی نامعمول او را نشانه‌ی تکبرش می‌دانستند. با این حال، بهترین منتقد روس او، ولادیسلاو خوداسویچ (Vladislav Khodasevich)، اصرار داشت که نگاه اشرافی ناباکوف با موضوعاتی که بهشان می‌پردازد تناسب دارد: مسائل مربوط به هنر که در پس تمثیل پنهان شده‌اند.

نابوکوف در سال ۱۹۷۷ در سوییس درگذشت.

کتاب پنین اثر ولادیمیر ناباکوف انتشارات کرنامه

۸۵. ارنست همینگوی (Ernest Hemingway)

ارنست همینگوی

  • سال تولد و درگذشت: ۱۸۹۹ (میلادی) – ۱۹۶۱ (میلادی)
  • آثار مهم: پیرمرد و دریا، وداع با اسلحه

ارنست همینگوی، نویسنده‌ی برجسته‌ی آمریکایی که در کنار ویلیام فاکنر و جان استاین‌بک ادبیات آمریکا را در اواسط قرن ۲۰ تحت سلطه‌ی خود درآورده بود، به دلیل نثر موجز، کم‌گویی‌های رندانه و هیپنتوتیزم‌کننده و زندگی ماجراجویانه و پرفرازونشیبش شناخته می‌شود. همینگوی در سال ۱۹۵۴ جایزه‌ی نوبل ادبیات را برنده شد و پس از رسیدن به شهرت جهانی، مقلدان زیادی پیدا کرد.

همینگوی در جریان جنگ جهانی اول به‌عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ آمریکا به جبهه‌ی اتریش-ایتالیا اعزام شد و در ۱۹ سالگی در ۸ ژوئیه‌ی ۱۹۱۸ در خط مقدم زخمی شد. او به پاس خدماتش مدال شجاعت دریافت کرد. پس از بهبودی، به‌عنوان خبرنگار روزنامه‌ی تورنتو استار (Toronto Star) به فرانسه رفت و در آنجا تحت تأثیر نویسندگان آمریکایی ساکن در پاریس مانند اسکات فیتزجرالد (Scott Fitzgerald)، گرترود استاین (Gertrude Stein) و ازرا پاوند (Ezra Pound) قرار گرفت. او با تاثیر گرفتن از این فضا آثار اولیه‌ی خودش را نوشت و در سال ۱۹۲۵ اولین مجموعه داستان مهمش، «در روزگار ما» (In Our Time)، در نیویورک منتشر شد.

در سال ۱۹۲۶، همینگوی با انتشار رمان «خورشید همچنان می‌دمد» (The Sun Also Rises) نخستین موفقیت ادبی بزرگ خود را به دست آورد. در سال‌های پس از جنگ، او که در پاریس مستقر بود، به شکار، ماهی‌گیری و اسکی پرداخت، فعالیت‌هایی که در بسیاری از آثارش به آن‌ها ارجاع می‌داد. مجموعه داستان‌های «مردان بدون زنان» (Men Without Women) (۱۹۲۷) و «برنده هیچ نمی‌برد» (Winner Take Nothing) (۱۹۳۳) جایگاه او را به‌عنوان یکی از بهترین نویسندگان داستان کوتاه تثبیت کردند. رمان «وداع با اسلحه» (A Farewell to Arms) (۱۹۲۹)، با ترکیب داستان عاشقانه و روایتی از جنگ، به مشهورترین و خوانده‌شده‌ترین اثرش تبدیل شد.

علاقه‌ی همینگوی به اسپانیا و گاوبازی در کتاب «مرگ در بعدازظهر» (Death in the Afternoon) (۱۹۳۲) جلوه یافت. او همچنین در جریان جنگ داخلی اسپانیا چندین بار به آن کشور سفر کرد و برای جمهوری‌خواه‌ها (که با ناسیونالیست‌ها در جنگ بودند) کمک مالی جمع کرد و رمان «ناقوس‌ها برای که به صدا درمی‌آیند» (For Whom the Bell Tolls) (۱۹۴۰) را با الهام از تجربیاتش در اسپانیا نوشت. این رمان که بسیاری آن را بهترین اثر او می‌دانند، داستان رابرت جردن، نیروی داوطلب آمریکایی در جنگ داخلی اسپانیا را روایت می‌کند و با توصیف‌های درخشان و زنده‌اش فرهنگ اسپانیا را به تصویر می‌کشد.

پس از جنگ جهانی دوم، همینگوی به کوبا بازگشت و دوباره به نوشتن پرداخت. رمان کوتاه «پیرمرد و دریا» (The Old Man and the Sea) (۱۹۵۲) داستانی قهرمانانه از تلاش یک ماهی‌گیر پیر کوبایی برای شکار یک ماهی مارلین غول‌پیکر است که طعمه‌ی کوسه‌ها می‌شود، هرچند که هدف، نمایش دادن روح مقاومت و پیروزی پیرمرد است و ماهی‌گیری صرفاً بهانه است. این کتاب جایزه‌ی پولیتزر را برای همینگوی به ارمغان آورد و نقش مهمی در به ارمغان آوردن جایزه‌ی نوبل برای او داشت.

با وقوع انقلاب کوبا، همینگوی در سال ۱۹۶۰ مجبور به ترک آن کشور شد و در کچوم (Ketchum)، آیداهو ساکن شد. اما در نهایت تسلیم افسردگی و اضطراب شد که به‌نوعی در خانواده‌اش موروثی بود. پس از دو دوره بستری شدن در کلینیک مایو و انجام شوک‌درمانی، او در ژوئیه‌ی ۱۹۶۱ با شلیک شاتگان به سرش به زندگی خود پایان داد.

سبک نوشتاری همینگوی که با جملات کوتاه و ساده، توصیف‌های دقیق و حذف هرگونه احساسات اضافی شناخته می‌شود (سبکی که احتمالاً ریشه در دوران فعالیتش به‌عنوان روزنامه‌نگار و خبرنگار جنگ داشت)، شاید پرنفوذترین سبک ادبی قرن بیستم باشد. نثر او، با وجود سادگی ظاهری، از راه ایجاز و کنایه‌های زیرپوستی، عمق و طنین احساسی قابل‌توجهی را منتقل می‌کند.

کتاب پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگ وی

۸۶. جان استاین‌بک (John Steinbeck)

جان استاین‌بک

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۰۲ (میلادی) – ۱۹۶۸ (میلادی)
  • آثار مهم: خوشه‌های خشم، موش‌ها و آدم‌ها

جان استاین‌بک، رمان‌نویس برجسته‌ی آمریکایی، بیشتر به‌خاطر «خوشه‌های خشم» (The Grapes of Wrath) (۱۹۳۹) شناخته می‌شود؛ اثری که تلخی دوران رکود بزرگ (The Great Depression) را به تصویر کشید و همدردی گسترده‌ای را نسبت به رنج کارگران مزرعه‌ی مهاجر برانگیخت. او در سال ۱۹۶۲ جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد.

استاین‌بک تحصیلات خود را به‌صورت پراکنده بین سال‌های ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۶ در دانشگاه استنفورد ادامه داد، اما مدرکی دریافت نکرد. پیش از دستیابی به موفقیت در نویسندگی، مدت زیادی را به‌عنوان کارگر مشغول به کار بود. تجربه‌ی کارگری به آثار او (که عمدتاً درباره‌ی کارگران بودند) اصالت بخشید و باعث شد تصویری واقع‌گرایانه از زندگی آن‌ها در داستان‌هایش ارائه دهد. بیشتر عمر او در شهرستان مونتری در کالیفرنیا گذشت؛ بعدها مونتری به زمینه‌ی بسیاری از آثارش تبدیل شد.

نخستین رمان استاین‌بک، «جام طلا» (Cup of Gold) (۱۹۲۹) و آثار بعدی او نظیر «چراگاه‌های بهشت» (The Pastures of Heaven) (۱۹۳۲) و «برای خدایی ناشناخته» (To a God Unknown) (۱۹۳۳) با موفقیت چندانی روبرو نشدند. او با انتشار «تورتیلا فلت» (Tortilla Flat) (۱۹۳۵)، داستانی طنزآمیز درباره‌ی زندگی مکزیکی-آمریکایی‌ها، به محبوبیت رسید. اما این فضای طنزآمیز و بی‌آزار، در رمان «در نبردی مشکوک» (In Dubious Battle) (۱۹۳۶) جای خود را به روایتی تلخ از اعتصاب کارگران کشاورزی داد. رمان کوتاه «موش‌ها و آدم‌ها» (Of Mice and Men) (۱۹۳۷) نیز داستانی تراژیک درباره‌ی پیوند عجیب و پیچیده‌ی دو کارگر مهاجر بود که اقتباس‌های نمایشی و سینمایی موفقی از آن تولید شد.

«خوشه‌های خشم»، که جوایز پولیتزر و کتاب ملی آمریکا را از آن خود کرد، در سال ۱۹۴۰ در قالب فیلمی برجسته اقتباس شد و بدون‌شک مهم‌ترین اثر استاین‌بک است، درباره‌ی مهاجرت خانواده‌ای محروم و رنج‌دیده از اوکلاهُما به کالیفرنیا است. این رمان آمیخته به نثر مسجع  (Prose Poem) درباره‌ی سفر خانواده‌ی جود (Joad) است که حال‌وهوایی تقریباً کتاب‌مقدسی دارد  و بر ضرورت اقدام جمعی بین ضعفا و فرودستان تأکید دارد، چون در غیر این صورت هرکدام یک‌به‌یک نابود خواهند شد.

پس از موفقیت «خوشه‌های خشم»، استاین‌بک به همراه زیست‌شناسی به نام ادوارد اف. ریکتس (Edward F. Ricketts) به مکزیک سفر کرد و کتاب «دریای کورتز» (Sea of Cortez) (۱۹۴۱) را درباره‌ی حیات دریایی خلیج کالیفرنیا نوشت. در دوران جنگ جهانی دوم، او به‌عنوان خبرنگار جنگی فعالیت کرد و آثاری پروپاگاندایی به نفع دولت آمریکا مانند «ماه پایین است» (The Moon is Down) (۱۹۴۲) منتشر کرد. این رمان درباره‌ی نروژ تحت حکومت نازی‌ها بود. در سال‌های پس از جنگ، آثار او نظیر «راسته‌ی کنسروسازی» (Cannery Row) (۱۹۴۵) و «مروارید» (The Pearl) (۱۹۴۷) به‌رغم این‌که همچنان به نقد جامعه می‌پرداختند، رویکردی احساسی‌تر و آسان‌گیرتر داشتند.

آثار متأخر استاین‌بک عمدتاً سَبُک و تفننی بودند، اما او با سه رمان مهم یعنی «روشنایی سوزان» (Burning Bright) (۱۹۵۰)، «شرق بهشت» (East of Eden) (۱۹۵۲) و «زمستان نارضایتی ما» (The Winter of Our Discontent) (۱۹۶۱) تلاش کرد چشمه‌ای از قدرت نویسندگی سابق‌اش را نشان دهد. در میان این آثار، «شرق بهشت»، رمانی بلندپروازانه درباره‌ی رابطه‌ی اخلاقی یک کشاورز کالیفرنیایی با دو پسرش، شهرت بیشتری یافت و در سال ۱۹۵۵ در قالب فیلمی موفق اقتباس شد.

شهرت استاین‌بک عمدتاً بر رمان‌های واقع‌گرایانه‌ای که در دهه‌ی ۳۰ درباره‌ی دفاع از حقوق کارگران نوشت استوار است. در این آثار، او با بهره‌گیری از ساختارهای نمادین غنی و پرداختن به جنبه‌های اسطوره‌ای و کهن‌الگویی شخصیت‌هایش، آثاری خاص خلق کرد که از ظاهر واقع‌گرایانه‌یشان به‌مراتب عمیق‌تر بودند.

کتاب شرق بهشت اثر جان اشتاین بک

۸۷. صادق هدایت

صادق هدایت

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۰۳ (میلادی) – ۱۹۵۱ (میلادی)
  • آثار مهم: بوف کور، مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه

صادق هدایت نویسنده، مترجم و روشن‌فکر برجسته‌ی ایرانی، از پدران داستان‌نویسی نوین ایران به شمار می‌رود. آثار او، به‌ویژه رمان مشهور «بوف کور» (۱۹۳۶)، جایگاهی بی‌بدیل در ادبیات معاصر ایران دارند و تأثیر عمیقی بر نسل‌های بعدی نویسندگان گذاشته‌اند. هدایت علاوه بر داستان‌نویسی، در ترجمه‌ی متون کهن ایرانی همچون «زَندِ وَهمَنْ یَسن» (ترجمه و تفسیر اوستا) و آثار نویسندگانی چون چخوف، کافکا و سارتر نیز نقشی برجسته داشت. او نخستین ایرانی بود که متون پارسی میانه را به فارسی معاصر ترجمه کرد.

هدایت در تهران و در خانواده‌ای نامدار و بانفوذ در ایرانِ دوره‌ی قاجار به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ی علمیه‌ی تهران آغاز کرد و سپس به مدرسه سن‌لویی، مدرسه‌ی فرانسوی‌ها در تهران، منتقل شد. در همین دوران با ادبیات جهانی آشنا شد و علاقه‌ای ویژه به متافیزیک پیدا کرد. نخستین آثار او در همین دوره به چاپ رسید و از همان ابتدا می‌شد ردپای سبک نوشتاری روان و انتقادی‌اش را دید. در سال ۱۹۲۴ با انتشار «انسان و حیوان»، دیدگاه‌های انسانی و اخلاقی خود را درباره‌ی اهمیت مهربانی با حیوانات مطرح کرد، به گیاه‌خواری روی آورد و تا پایان عمر به آن پایبند ماند.

هدایت در سال ۱۹۲۶ برای تحصیل به بلژیک و سپس فرانسه رفت. دوران اقامتش در پاریس نقطه عطفی در زندگی او بود. در آنجا او با فرهنگ و ادبیات غرب عمیق‌تر آشنا شد و نوشتن «بوف کور» را آغاز کرد. او در این دوران برای نخستین بار اقدام به خودکشی کرد، اما نجات یافت و به نوشتن ادامه داد. پس از بازگشت به ایران در سال ۱۹۳۰، هدایت با نویسندگان دیگری چون بزرگ علوی و مجتبی مینوی حلقه‌ای ادبی به نام «گروه ربعه» را تشکیل داد. اعضای این گروه به فعالیت‌های ادبی و فرهنگی گسترده‌ای مشغول شدند و آثاری ماندگار از خود منتشر کردند.

در دهه‌ی ۱۹۳۰، هدایت سفرهای متعددی به هند و اروپا داشت که تأثیر عمیقی بر آثار او گذاشت. در هند، زبان پهلوی را نزد دانشمند پارسی، بهرام گور انکلساریا، یکی از پارسیان سرشناس هند آموخت و آثار مهمی چون «کارنامه‌ی اردشیر بابکان» را ترجمه کرد. در همین دوران، نسخه‌ی اولیه‌ی «بوف کور» را در هند به‌صورت پلی‌کپی منتشر کرد و برای دوستان خود در اقصی نقاط دنیا فرستاد؛ این اثر بعدها به شاهکار ادبیات معاصر ایران بدل شد و احتمالاً مهم‌ترین اثر ادبیات فارسی در قرن ۲۰ است.

هدایت پس از بازگشت به ایران با نوشتن آثار انتقادی و طنزآمیز، از جمله «حاجی آقا» و «سگ ولگرد»، به نقد شدید جامعه‌ی ایران و فرهنگ مردم پرداخت. با این حال، شرایط اجتماعی و سیاسی او را به شدت مأیوس کرد. در سال‌های پایانی عمر، یأس و ناامیدی در نامه‌ها و آثارش آشکار بود. سرانجام در سال ۱۹۵۱، هدایت در پاریس به زندگی خود پایان داد و در گورستان پرلاشز به خاک سپرده شد.

آثار هدایت، با سبک روان و نثر انتقادی و تند و تیز، همچنان درخشان‌ترین نمونه‌های ادبیات معاصر ایران به شمار می‌روند و تأثیری ماندگار بر روشنفکران و ادیبان فارسی داشته‌اند.

کتاب مجموعه صادق هدایت اثر صادق هدایت

۸۸. جورج اورول (George Orwell)‌

جورج اورول

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۰۳ (میلادی) – ۱۹۵۰ (میلادی)
  • آثار مهم: ۱۹۸۴، مزرعه‌ی حیوانات

جورج اورول (نام مستعار اریک آرتور بلر) نویسنده، مقاله‌نویس و منتقد انگلیسی، عمدتاً به‌خاطر دو اثر معروفش شناخته می‌شود: «مزرعه‌ی حیوانات» (Animal Farm) (۱۹۴۵) و «۱۹۸۴» (۱۹۴۹). این آثار، به‌ویژه «۱۹۸۴»، به‌خاطر نقد نافذشان از تهدید حکومت‌های تمامیت‌خواه، جزو برجسته‌ترین و خوانده‌شده‌ترین آثار ادبی قرن بیستم محسوب می‌شوند.

اورول در سال ۱۹۰۳ در موتیهاری، بنگال هند، در خانواده‌ای از طبقه‌ی کارمند بریتانیا متولد شد. پدرش در هند کارمند دولت بریتانیا بود و مادرش اصالتاً فرانسوی بود. او با بورسیه به یکی از معتبرترین مدارس انگلستان یعنی ایتون (Eton) راه یافت و در سال ۱۹۲۲ به‌جای ادامه‌ی تحصیل در دانشگاه، تصمیم گرفت راه پدرش را ادامه دهد و به‌عنوان افسر پلیس به برمه برود. اما برخورد با واقعیت‌های امپریالیسم بریتانیا در برمه او را از شغل خود بیزار کرد. این تجربه‌ها بعدها الهام‌بخش آثاری چون رمان «روزهای برمه» ‌(Burmese Days) و مقالاتی مانند «شلیک به یک فیل» (Shooting an Elephant) و «اعدام» (A Hanging) شدند.

اورول در سال ۱۹۲۸ از کار در نیروی پلیس استعفا داد و تصمیم گرفت زندگی در میان طبقات محروم را تجربه کند. او لباس‌های کهنه پوشید و در محله‌های فقیرنشین لندن و پاریس زندگی کرد، به‌عنوان ظرف‌شور در رستوران‌ها کار کرد و همراه با خانه‌به‌دوش‌های حرفه‌ای به سفر رفت. او با الهام از این تجربه‌ها نخستین کتابش «آوارگی در پاریس و لندن» (Down and Out in Paris and London) (۱۹۳۳) را نوشت که در آن حوادث واقعی با ساختاری داستانی بازگو شده‌اند. اولین رمانش، «روزهای برمه» (۱۹۳۴)، روایتگر جدال فردی حساس و اخلاق‌مدار با محیطی سرکوبگر و فاسد بود. بعداً این جدال در بستری به‌مراتب مخوف‌تر در «۱۹۸۴» تکرار شد.

در دهه‌ی ۱۹۳۰، اورول سبک زندگی بورژوایی را محکوم و به سوسیالیسم گرایش پیدا کرد. کتاب «جاده‌ای به‌سوی اسکله‌ی ویگان» (The Road to Wigan Pier) (۱۹۳۷) با الهام از تجربه‌ی او از زندگی با معدن‌چیان بیکار شمال انگلستان نوشته شد و جنبش‌های سوسیالیستی آن زمان را بی‌پرده نقد ‌کرد. این اثر سَبک گزارشی دقیق او را با خشم انسانی ترکیب کرد، سبکی که بعداً به امضای پای گزارش‌هایش تبدیل شد.

اورول در دهه‌ی ۱۹۴۰ به‌عنوان روزنامه‌نگار و منتقدی پرکار فعال بود. در سال ۱۹۴۵، «مزرعه‌ی حیوانات» را منتشر کرد؛ تمثیلی سیاسی درباره‌ی انقلاب روسیه و خیانت استالین به آرمان‌های آن. این کتاب اورول را به شهرت و موفقیت مالی رساند. اما شاهکار او و از قضا آخرین کتابش «۱۹۸۴» (۱۹۴۹) بود، رمانی که هشداری جدی نسبت به خطرات حکومت‌های تمامیت‌خواه به شمار می‌آید. در این کتاب، آینده‌ای خیالی را به تصویر می‌کشد که در آن سه حکومت تمامیت‌خواه کره‌ی زمین را تسخیر کرده‌اند و از راه جنگ دائمی با یکدیگر، جمعیت زمین را تحت کنترل نگه می‌دارند. اصطلاحاتی مانند «برادر بزرگ»، «گویش نو» و «تفکر دوگانه» از این کتاب وارد فرهنگ لغات عمومی مردم شدند.

اورول در سال‌های آخر زندگی خود، در حالی‌که برای بیماری سل تحت معالجه بود، «۱۹۸۴» را در خانه‌ای دورافتاده در جزیره‌ی جورا در اسکاتلند نوشت. او در ژانویه‌ی ۱۹۵۰ در لندن درگذشت. این روزها هرکس که می‌خواهد از خطر حکومت‌های تمامیت‌خواه و دیکتاتوری حرف بزند، دیر یا زود، مستقیم یا غیرمستقیم، به نام اورول و ایده‌های او اشاره خواهد کرد. میراث واقعی اورول به‌عنوان یکی از بهترین نویسندگان جهان همین است.

کتاب 1984 اثر جورج اورول

۸۹. پابلو نرودا (Pablo Neruda)

پابلو نرودا

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۰۴ (میلادی) – ۱۹۷۳ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه اشعار

پابلو نرودا، شاعر، دیپلمات و سیاست‌مدار اهل شیلی، شاید مهم‌ترین شاعر آمریکای لاتین در قرن بیستم بود و در سال ۱۹۷۱ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل شد. او با نام اصلی نفتالی ریکاردو رِیِس باسوآلتو (Neftali Ricardo Reyes Basoalto) در سال ۱۹۰۴ در پارالِ شیلی به دنیا آمد. نرودا از کودکی به شعر علاقه نشان داد و اولین اشعار خود را در ده سالگی نوشت. مخالفت پدرش با نویسندگی او باعث شد که از نام مستعار پابلو نرودا استفاده کند. او در سال ۱۹۴۶ نام خود را رسماً به پابلو نرودا تغییر داد.

در سال ۱۹۲۳، نخستین کتاب شعر او به نام «کِرِپوسکولاریو» (Crepusculario) منتشر شد. اما با انتشار کتاب دومش «بیست شعر عاشقانه و یک ترانه‌ی نومیدانه» (Twenty Love Poems and a Song of Despair) در سال ۱۹۲۴ بود که به شهرت رسید. او این مجموعه شعر را با الهام از یک رابطه‌ی عاشقانه‌ی نافرجام سرود. شاید این مجموعه شعر عشق پرشور و محکوم به فنا بین جوانان را بهتر از هر کتاب شعر دیگری در سنت رمانتیسم به تصویر کشیده باشد.

نرودا از سال ۱۹۲۷ به‌عنوان نماینده‌ی افتخاری شیلی در آسیا خدمت کرد، اما این سِمَت، به‌خاطر افتخاری بودن، حقوقی برای او به همراه نداشت و زندگی‌اش در فقر و تنهایی می‌گذشت. تجربه‌های او در آسیا، از جمله در برمه و سریلانکا، باعث شد با مشکلات مردم تحت استعمار آشنا شود و دیدگاهش نسبت به ظلم و ستم دولت‌های استعمارگر تغییر کند. این تجربیات در مجموعه شعر «اقامت در زمین» (Residence on Earth) که بین سال‌های ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۱ نوشته شد، بازتاب یافت. این اثر، که تحت تأثیر جنبش سورئالیسم نوشته شده، شامل تصاویری تاریک و کابوس‌گونه است که از گسستگی و آشفتگی حکایت می‌کنند.

در سال ۱۹۳۴، نرودا به اسپانیا رفت و به‌عنوان نماینده‌ی شیلی در بارسلونا و سپس مادرید خدمت کرد. او در این دوران از نزدیک با کمونیسم آشنا شد و از جمهوری‌خواهان در جنگ داخلی اسپانیا حمایت کرد. پس از بازگشت به شیلی سال ۱۹۳۷ دوباره وارد عرصه‌ی سیاست و فعالیت‌های اجتماعی شد. او سرودن شعر بلند «سروده‌ی کلی» (Canto General) را که ستایش از تاریخ، طبیعت و مبارزات آزادی‌خواهانه آمریکای لاتین بود، در همین دوران آغاز کرد و در سال ۱۹۵۰ به پایان رساند. البته او به‌مدت سه سال – از ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۲ – از شیلی خارج شد، چون به‌خاطر انتقاد از حکومت راست‌گرای شیلی تحت تعقیب قرار گرفته بود.

نرودا پس از بازگشت به شیلی در سال ۱۹۵۲، به عنوان یک شاعر بین‌المللی شناخته شد و به شهرت و ثروت رسید. از جمله آثار مهم او در این دوران می‌توان به «قصیده‌های بنیادین» (Elemental Odes) اشاره کرد که با نگاهی ساده و طنزآمیز به زندگی روزمره پرداخته است و در آن می‌توان اشعاری چون «قصیده‌ای در وصف پیاز» و «قصیده‌ای در وصف گربه» پیدا کرد. نرودا در دهه‌های پایانی عمر خود به اوج شهرت رسید و آثار متعددی منتشر کرد. در سال ۱۹۷۱، او به دلیل سهم برجسته‌اش در ادبیات جهانی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل شد.

نرودا در سپتامبر ۱۹۷۳، در شرایطی که از سرطان رنج می‌برد و کشورش در آستانه‌ی کودتا از جانب پینوشه بود، در سانتیاگو درگذشت.

کتاب مجموعه اشعار پابلو نرودا 1 اثر پابلو نرودا

۹۰. ساموئل بکت (Samuel Beckett)

ساموئل بکت

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۰۶ (میلادی) – ۱۹۸۹ (میلادی)
  • آثار مهم: در انتظار گودو، پایان بازی

ساموئل بکت، نویسنده، منتقد و نمایشنامه‌نویس ایرلندی، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در سال ۱۹۶۹ بود. او که در حومه‌ی دوبلین به دنیا آمد، همچون نویسندگان برجسته‌ی ایرلندی دیگر مانند جورج برنارد شاو، اسکار وایلد و ویلیام باتلر ییتس، پیشینه‌ای انگلیسی-ایرلندی و پروتستان داشت. او در چهارده سالگی به مدرسه‌ی پورتورا رویال (Portora Royal) رفت و سپس در سال‌های ۱۹۲۳ تا ۱۹۲۷ در کالج ترینیتی دوبلین به تحصیل زبان‌های رومی پرداخت.

پس از مدت کوتاهی تدریس در بلفاست، در سال ۱۹۲۸ به‌عنوان مدرس زبان انگلیسی در مدرسه‌ی نرمال سوپریور پاریس مشغول به کار شد. در این دوران با جیمز جویس، نویسنده‌ی سرشناس و تبعیدی ایرلندی آشنا شد، هرچند برخلاف شایعات، هرگز منشی او نبود. او برای مدتی کوتاه، با دختر جویس، لوسیا، رابطه داشت،‌ ولی این رابطه را قطع کرد و سلامت روانی لوسیا تحت‌تأثیر قرار گرفت و رابطه‌ی حرفه‌ای جویس با بکت نیز خدشه‌دار شد. او در سال ۱۹۳۰ به ایرلند بازگشت و به تدریس زبان فرانسوی در کالج ترینیتی پرداخت، اما پس از چهار ترم استعفا داد و با حالتی بی‌قرار به لندن، فرانسه، آلمان و ایتالیا سفر کرد.

در سال ۱۹۳۷، بکت تصمیم گرفت در پاریس ساکن شود. به‌عنوان شهروند کشوری بی‌طرف در جنگ جهانی دوم، توانست حتی پس از این‌که آلمانی‌ها پاریس را اشغال کردند در آنجا بماند. در سال ۱۹۴۱ او به یک گروه مقاومت زیرزمینی پیوست، ولی پس از این‌که خبر رسید گشتاپو برخی از اعضای آن را دستگیر کرده، به یکی از مناطق اشغال‌نشده‌ی فرانسه فرار کرد. تا زمان آزادی کشور، با کار سر زمین‌های کشاورزی روزگار را می‌گذراند. پس از جنگ، به‌عنوان مترجم در بیمارستان نظامی سنلو در نرماندی خدمت کرد و به پاس خدماتش در نهضت مقاومت، مدال صلیب جنگ (Croix de Guerre) را دریافت کرد.

پس از پایان جنگ، دوره‌ای از زندگی ساموئل بکت آغاز شد که از نظر خلاقیت بسیار پربار بود و در بستر آن آثار مهمی خلق کرد. پیش از جنگ جهانی دوم، نوشته‌های کمی از او منتشر شده بود؛ از بین آن‌ها می‌توان به چند مقاله درباره‌ی جیمز جویس و مارسل پروست و مجموعه‌ی «بیشتر زخم خوردن تا لذت بردن» (More Pricks than Kicks) (۱۹۳۴) اشاره کرد که شامل ده داستان درباره زندگی یک روشنفکر دوبلینی به نام بلاکوا شوا (Belacqua Shuah) بود. رمان «مورفی» (Murphy) (۱۹۳۸) نیز داستان مردی ایرلندی را روایت می‌کرد که برای فرار از ازدواج و زندگی عادی به کار در یک بیمارستان روانی روی می‌آورد. دو مجموعه شعر او شامل «Whoroscope» (۱۹۳۰) (شعری درباره‌ی دکارت، فیلسوف فرانسوی) و «استخوان‌های اکو» (Echo’s Bones) (۱۹۳۵) است.

در سال‌های جنگ جهانی دوم که بکت در فرانسه‌ی اشغالی مخفیانه زندگی می‌کرد، رمان «وات» (Watt) را تکمیل کرد که در سال ۱۹۵۳ منتشر شد. بین سال‌های ۱۹۴۶ تا ۱۹۴۹، او چندین داستان کوتاه و سه رمان مهم نوشت: «مالوی» (Molly) (۱۹۵۱)، «مالون می‌میرد» (Malone Dies) (۱۹۵۱)، و «نام‌ناپذیر» (The Unnamable) (۱۹۵۳). در همین دوران، نمایشنامه‌ی معروف «در انتظار گودو» (Waiting for Godot) را هم نوشت که با اجرای موفقش در تئاتر کوچک بابیلون در پاریس در سال ۱۹۵۳، بکت را به شهرت جهانی رساند.

بکت بیشتر عمر خود را در پاریس سپری کرد، اما برای نوشتن به خانه‌ای کوچک و آرام در دره‌ی مارن (Marne Valley) می‌رفت که اندکی با پاریس فاصله داشت. او بسیار منزوی بود و از مصاحبه با رسانه‌ها و حضور در رادیو و تلویزیون اجتناب می‌کرد. حتی زمانی که در سال ۱۹۶۹ جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد، با وجود پذیرفتن جایزه از سفر به استکهلم و ایراد سخنرانی در مراسم خودداری کرد.

با وجود پرداختن به مسائل عمیق و تراژیک انسانی و حال‌وهوای پوچ‌گرایانه، بکت ذاتاً نویسنده‌ای طنزپرداز بود و برای درک طنز پشت آثارش، لازم است که ابتدا از پوسته‌ی افسرده‌کننده‌ی آثارش عبور کنید. هدف او از نوشتن نمایشنامه‌های ابزوردیست (Absurdist)، ایجاد حس لذتی رهایی‌بخش است، نه افسرده کردن و انتقال پوچی.

کتاب نام ناپذیر اثر ساموئل بکت

۹۱. ریچارد رایت (Richard Wright)

ریچارد رایت

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۰۸ (میلادی) – ۱۹۶۰ (میلادی)
  • آثار مهم: پسر بومی، پسر سیاه‌پوست

ریچارد رایت نویسنده‌ی رمان و داستان کوتاه، از اولین نویسندگان سیاه‌پوست آمریکایی بود که به صورت آشکار به اعتراض نسبت به رفتار ناعادلانه‌ی سفیدپوستان با سیاه‌پوستان پرداخت. از آثار برجسته‌ی او می‌توان به رمان «پسر بومی» (Native Son) (۱۹۴۰) و خودزندگی‌نامه‌ی «پسر سیاه» (Black Boy) (۱۹۴۵) اشاره کرد. او سنت اعتراض اجتماعی را پایه‌گذاری کرد که بعدها نویسندگان سیاه‌پوست دیگر آن را ادامه دادند.

رایت در خانواده‌ای فقیر متولد شد. پدربزرگ و مادربزرگش برده بودند و پدرش در پنج‌سالگی او خانواده را ترک کرد. او در شرایط سختی بزرگ شد و در کودکی سرپرستی او بین خویشاوندان مختلف جابجا شد و شغل‌های متعددی را انجام داد. در نهایت، او به سمت شمال مهاجرت کرد و پس از اقامتی کوتاه در ممفیس، تنسی، به شیکاگو رفت. در آنجا، به‌لطف پروژه‌ی نویسندگان فدرال، فرصتی برای نوشتن پیدا کرد. او در سال ۱۹۳۲ به حزب کمونیست پیوست و در سال ۱۹۳۷ به نیویورک رفت و به عنوان سردبیر روزنامه‌ی کمونیستی «کارگر روزانه» (Daily Worker) در محله‌ی هارلِم نیویورک فعالیت کرد.

رایت با انتشار مجموعه رمان‌های کوتاه «فرزندان عمو تام» (Uncle Tom’s Children) (۱۹۳۸) به شهرت رسید. این مجموعه بر پایه‌ی سوالی ساده بنا شده است: یک فرد سیاه‌پوست چطور می‌تواند در کشوری زندگی کند که انسانیتش را زیر سوال می‌برد؟ در رمان «پسر بومی»، داستان یک جوان فقیر سیاه‌پوست به نام بیگر توماس (Bigger Thomas) روایت می‌شود که به طور تصادفی دختری سفیدپوست را می‌کشد و در ادامه، به درک تازه‌ای از تبعیض نژادی و نفرت سفیدپوستان از سیاه‌پوستان می‌رسد. این رمان موفقیت چشمگیری داشت و در سال ۱۹۴۱ اورسن ولز آن را در برادوی در قالب نمایشنامه اجرا کرد. رایت در نسخه سینمایی و آرژانتینی این اثر در سال ۱۹۵۱ نقش اصلی یعنی بیگر توماس را بازی کرد.

او در سال ۱۹۴۴ حزب کمونیست را به‌خاطر اختلافات سیاسی و شخصی ترک کرد. خودزیست‌نامه‌ی «پسر سیاه» (۱۹۴۵) روایتی عمیق از کودکی او در جنوب آمریکا، فقر شدید، تبعیض نژادی و چگونگی علاقه‌مندی او به ادبیات است. پس از جنگ جهانی دوم، رایت در پاریس اقامت گزید و رمان «بیگانه» (The Outsider) (۱۹۵۳) را منتشر کرد که اولین رمان اگزیستانسیالیستی آمریکایی به شمار می‌رود. او در این کتاب درباره جامعه‌ای که برای پذیرش سیاهان آماده نیست، هشدار داد.

از آثار دیگر او می‌توان به کتاب «سفیدپوست، گوش کن!» (White Man, Listen) (۱۹۵۷) و مجموعه داستان «هشت مرد» (Eight Men) (۱۹۶۱) اشاره کرد. کتاب زندگی‌نامه‌ای «گرسنگی آمریکایی» (American Hunger) که درباره‌ی تجربیات او پس از مهاجرت به شمال آمریکا بود، پس از مرگش در سال ۱۹۷۷ منتشر شد. نسخه‌های کامل و بدون سانسور آثار دیگر او، از جمله «پسر بومی» و «پسر سیاه»، در سال ۱۹۹۱ منتشر شدند.

کتاب عطش آمریکایی اثر ریچارد رایت نشر نیلوفر

۹۲. یودورا ولتی (Eudora Welty)

یودورا ولتی

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۰۹ (میلادی) – ۲۰۰۱ (میلادی)
  • آثار مهم: دختر آقای خوش‌بین، مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه

یودورا ولتی داستان‌نویس و رمان‌نویس برجسته‌ی آمریکایی است که در داستان‌های کوتاه و رمان‌هایش، با دقتی کم‌نظیر، به توصیف زندگی و آداب مردم یک شهر کوچک خیالی در میسیسیپی پرداخت که که شباهت بسیاری به زادگاهش، جکسون، و دلتای میسیسیپی داشت.

ولتی ابتدا در کالج ایالتی زنان میسیسیپی تحصیل کرد و سپس به دانشگاه ویسکانسین رفت و در سال ۱۹۲۹ فارغ‌التحصیل شد. در دوران رکود بزرگ، به‌عنوان عکاس در پروژه‌ی «راهنمای میسیسیپی» (Guide to Mississippi) فعالیت کرد و این حرفه به یکی از علاقه‌مندی‌های ماندگار او تبدیل شد. مجموعه‌ای از عکس‌های او در کتاب «عکس‌ها» (Photographs) (۱۹۸۹) منتشر شده است. همچنین ولتی پیش از مشهور شدن به‌خاطر داستان‌هایش، مدتی در زادگاهش برای یک ایستگاه رادیویی و روزنامه کار کرد.

اولین داستان کوتاه ولتی در سال ۱۹۳۶ منتشر شد و پس از آن آثارش به طور منظم در مجلاتی چون «سادرن ریویو» (Southern Review) و بعدها در نشریات معتبر مانند «آتلانتیک مانثلی» (The Atlantic Monthly) و «نیویورکر» (The New Yorker) منتشر شدند. شهرت او با انتشار مجموعه داستان «پرده‌ای سبزرنگ» (A Curtain of Green) (۱۹۴۱) افزایش یافت. این مجموعه شامل داستان‌های معروفی مانند «مرد سنگ‌شده» (The Petrified Man) و «چرا در اداره‌ی پست زندگی می‌کنم» (Why I Live at the P.O) است. در ادامه، رمان کوتاه «داماد راهزن» (The Robber Bridegroom) (۱۹۴۲) و اولین رمان بلندش «عروسی روی دلتا» (Delta Wedding) (۱۹۴۶) را منتشر کرد. آثار بعدی او شامل رمان‌های «نبردهای باخته» (Losing Battles) (۱۹۷۰)، و «دختر آقای خوش‌بین» (The Optimist’s Daughter) (۱۹۷۲) است که جایزه‌ی پولیتزر را برای او به ارمغان آورد.

ولتی همچنین مجموعه‌های داستانی موفقی مانند «شبکه‌ی گسترده و داستان‌های دیگر» (The Wide Net and Other Stories) (۱۹۴۳)، «سیب‌های طلایی» (The Golden Apples) (۱۹۴۹) و «عروس اینیسفالین و داستان‌های دیگر» (The Bride of Innisfallen and Other Stories) (۱۹۵۵) را منتشر کرد. کتاب «چشم داستان» (The Eye of the Story) (۱۹۷۸) نیز مجموعه‌ای از مقالات و جستارنویسی‌های اوست.

آثار ولتی درباره‌ی روابط انسانی در پیچیده‌ترین شکل ممکن‌شان است. او از راه تعامل شخصیت‌ها، موضوعاتی مانند محدودیت انسان‌ها در راستای درک شخصیت دیگران و وجود فضیلت در پشت پرده‌ی سنت‌ها و تعصبات اجتماعی را نشان می‌دهد. نگاه او به جهان امیدوارانه است و عشق را نیرویی نجات‌بخش در دل انزوا و بی‌تفاوتی می‌داند. او در آثارش طنز ظریف و درک روان‌شناختی عمیقی را با گویش‌های محلی – که به‌خوبی به آن‌ها مسلط است – ترکیب می‌کند.

در سال ۱۹۸۴، زندگی‌نامه‌ی او با عنوان «سرآغاز یک نویسنده» (One Writer’s Beginnings) منتشر شد. این اثر که بر اساس سه سخنرانی او در دانشگاه هاروارد نوشته شده بود، زندگی آرام و منزوی او در جکسون و تأثیر آن بر داستان‌های اولیه‌اش را با زیبایی خاصی به تصویر می‌کشد.

کتاب مرگ یک فروشنده دوره گرد اثر ادورا ولتی

۹۳. نجیب محفوظ

نجیب محفوظ

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۱۱ (میلادی) – ۲۰۰۶ (میلادی)
  • آثار مهم: سه‌گانه‌ی قاهره، بچه‌های محله‌ی ما

نجیب محفوظ رمان‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس برجسته‌ی مصری، نخستین نویسنده‌ی عرب‌زبانی بود که جایزه‌ی نوبل ادبیات را – در سال ۱۹۸۸ – دریافت کرد.

محفوظ که فرزند یک کارمند دولت بود، در محله‌ی الجمالیه‌ی قاهره بزرگ شد و در سال ۱۹۳۴ از دانشگاه فؤاد اول (دانشگاه قاهره‌ی امروزی) در رشته‌ی فلسفه فارغ‌التحصیل شد. او از همان سال تا زمان بازنشستگی‌اش در سال ۱۹۷۱ در سمت‌های مختلفی در خدمات دولتی مصر فعالیت کرد.

اولین آثار محفوظ داستان‌های کوتاهی بودند که به چاپ رساند. رمان‌های اولیه‌ی او، مانند «رادوبیس» (Radobis) (۱۹۴۳)، در مصر باستان می‌گذشتند، اما از زمان شروع کار بر روی اثر بزرگش، «سه‌گانه‌ی قاهره» (۱۹۵۶ تا ۱۹۵۷)، به توصیف جامعه‌ی مدرن مصر پرداخت. این سه‌گانه شامل رمان‌های «بین‌القصرین» (۱۹۵۶)، «قصر الشوق» (۱۹۵۷) و «سُکَریه» (۱۹۵۷) است که زندگی سه نسل از خانواده‌های مختلف در قاهره، از جنگ جهانی اول تا پس از کودتای نظامی ۱۹۵۲ را به تصویر می‌کشد. این سه‌گانه نگاهی ژرف به اندیشه، نگرش‌ها و تغییرات اجتماعی مصر در قرن بیستم دارد.

در آثار بعدی، محفوظ انتقاداتش را از نظام سلطنتی قدیمی مصر، استعمار بریتانیا و جامعه‌ی معاصر مصر بیان کرد. برخی از رمان‌های شاخص او به مسائل اجتماعی همچون حقوق زنان و زندانیان سیاسی می‌پرداختند. رمان «فرزندان محله‌ی ما» (۱۹۵۹) به دلیل پرداخت جنجالی‌اش از مذهب و شخصیت‌هایی که به محمد، موسی و دیگر شخصیت‌های مذهبی شباهت داشتند، در مصر ممنوع شد. این کتاب باعث خشم افراطیون اسلامی شد و در سال ۱۹۹۴ محفوظ مورد حمله قرار گرفت و از ناحیه‌ی گردن زخمی شد.

از دیگر آثار برجسته‌ی او می‌توان به «دزد و سگ‌ها» (۱۹۶۱)، «گدا» (۱۹۶۵)، و «میرامار» (۱۹۶۷) اشاره کرد که به بررسی جامعه‌ی مصر در دوره‌ی حکومت جمال عبدالناصر می‌پردازند. رمان «آهنگ عروسی» (۱۹۸۱) در محیط یک گروه تئاتری در قاهره روایت می‌شود و «گفتگوی صبح و شب» (۱۹۸۷) به ترتیب حروف الفبا پرتره‌ای از شخصیت‌های مختلف ارائه می‌دهد. این آثار، در کنار بیش از ۴۵ رمان و مجموعه داستان کوتاه او، جایگاه رمان‌نویسی را در ادبیات عرب به بلوغ رساندند.

محفوظ همچنین در نوشتن داستان کوتاه نیز مهارت زیادی داشت و این مهارت را می‌توان در مجموعه‌هایی چون «دنیای خدا» (۱۹۶۳)، «زمان و مکان» (۱۹۹۱) و «هفتمین آسمان» (۲۰۰۵) دید. او علاوه بر رمان و داستان کوتاه، حدود ۳۰ فیلم‌نامه و چند نمایشنامه نیز نوشت. کتاب «بازتاب‌های یک زندگی» (۱۹۹۶) مجموعه‌ای از حکایات و جملات قصار اوست. در همان سال، جایزه‌ی ادبی نجیب محفوظ برای تجلیل از نویسندگان عرب پایه‌گذاری شد.

کتاب قصرالشوق اثر نجیب محفوظ انتشارات نیلوفر

۹۴. آلبر کامو (Albert Camus)

آلبر کامو

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۱۳ (میلادی) – ۱۹۶۰ (میلادی)
  • آثار مهم: بیگانه، طاعون

آلبر کامو رمان‌نویس، جستارنویس و نمایشنامه‌نویس فرانسوی (که در الجزایر که در زمان تولدش مستعمره‌ی فرانسه بود به دنیا آمد)، با آثاری چون «بیگانه» (The Stranger) (۱۹۴۲)، «طاعون» (The Plague) (۱۹۴۷) و «سقوط» (The Fall) (۱۹۵۶) شهرت یافت. او در طول عمرش در فعالیت‌های سیاسی چپ‌گرایانه شرکت داشت و در سال ۱۹۵۷ جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد.

کامو در دانشگاه الجزایر تحصیل کرد و تحت نظارت استادش ژان گرنیه (Jean Grenier) اندیشه‌های ادبی و فلسفی خود را پرورش داد. او در سال ۱۹۳۶ پایان‌نامه‌ای درباره‌ی رابطه‌ی اندیشه‌های یونانی و مسیحی در آثار فلوطین و آگوستین نوشت، اما به دلیل ابتلا به سل نتوانست آزمون‌های لازم برای استاد دانشگاه شدن را پشت‌سر بگذارد. او برای بهبود سلامت خود به آلپ فرانسه سفر کرد و سپس از راه ایتالیا به الجزایر بازگشت.

در دهه‌ی ۱۹۳۰، کامو با مطالعه‌ی آثار کلاسیک فرانسه و نویسندگانی چون آندره مالرو و آندره ژید و همچنین فعالیت در گروه‌های روشنفکری چپ الجزایر، افق‌های فکری خود را گسترش داد. او در این دوران برای تئاتر کارگری نمایشنامه‌هایی نوشت و آثاری دیگر را اقتباس و اجرا کرد. کامو علاقه‌ی خاصی به تئاتر داشت و این علاقه تا آخر عمر به قوت خود باقی ماند، اما نکته‌ی کنایه‌آمیز اینجاست که نمایشنامه‌های او کمترین میزان توجه را نسبت به آثار دیگرش دریافت کرده‌اند، هرچند دو نمایشنامه‌ی «سوءتفاهم» (The Misunderstanding) (۱۹۴۴) و «کالیگولا» (Caligula) (۱۹۴۵) در این زمینه استثنا به حساب می‌آیند و محبوبیت نسبتاً زیادی دارند.

پیش از جنگ جهانی دوم، کامو با روزنامه‌ی «الجزایر جمهوری‌خواه» همکاری کرد و مقالاتی درباره‌ی شرایط اجتماعی مسلمانان سرزمین‌های قبایلی نوشت که بعداً در کتاب «اکچوئل ۳» (Actuelles III) (۱۹۵۸) بازنشر شد. این مقالات به بی‌عدالتی‌هایی اشاره داشتند که بعدها جنگ استقلال الجزایر را رقم زدند. در دوران اشغال فرانسه و پس از آزادی، کامو به عنوان سردبیر روزنامه‌ی «کمبت» (Combat)، که از مقاومت شکل گرفته بود، مواضع چپ مستقل مبتنی بر عدالت و حقیقت را دنبال کرد.

نخستین رمان کامو یعنی «بیگانه» که از قضا معروف‌ترین اثر او نیز هست، داستان مردی را روایت می‌کند که یک روز بدون دلیل خاصی و صرفاً به‌خاطر حس گرمای خورشید مردی عرب را می‌کشد و پس از آن محاکمه می‌شود، اما دلیل اصلی محاکمه شدنش حس بی‌تفاوتی نسبت به هنجارهای جامعه و انجام ندادن کارهایی است که از او انتظار می‌رود. در همان سال، رساله‌ی فلسفی «افسانه‌ی سیزیف» (The Myth of Sisyphus) از او منتشر شد که به بررسی فلسفه‌ی پوچ‌گرایی و مفهوم پوچی و راه غلبه کردن بر آن می‌پرداخت. رمان «طاعون» نیز در قالب سناریوی مقابله‌ی مردم با یک بیماری واگیردار، به درون‌مایه‌های اگزیستانسیالیستی می‌پردازد. در این رمان مردم در ظاهر موفق می‌شوند به بیماری غلبه کنند (هرچند موفقیت‌شان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد)، اما آنچه اهمیت دارد، حس همبستگی و شرافتی است که در این تلاش جمعی از خود نشان می‌دهند و به دست می‌آورند.

کامو آثار برجسته‌ی دیگری نیز دارد، از جمله رمان «سقوط» (The Fall) (۱۹۵۶) که حول محور نمادگرایی مسیحی و انتقاد طعنه‌آمیز از اخلاق سکولار می‌چرخد و مجموعه داستان «تبعید و سلطنت» (Exile and the Kingdom) (۱۹۵۷). در سن پایین ۴۴ سالگی، او جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد و با فروتنی اعلام کرد که اگر عضو هیئت داوران بود، به آندره مالرو (رمان‌نویس فرانسوی هم‌دوره‌اش) رأی می‌داد. کمتر از سه سال بعد، او در سانحه‌ای رانندگی جان باخت.

کامو به عنوان نویسنده، نمایشنامه‌نویس و نظریه‌پرداز اخلاقی و سیاسی، سخنگوی نسل خود و راهنمای نسل‌های بعدی شد. آثار او با موضوعات سنگینی تنهایی انسان در جهانی بزرگ و در ظاهر بی‌تفاوت، بیگانگی از خود، مسأله‌ی پلیدی و در نهایت مرگ سر و کار دارند و بازتابی دقیق از احساس بیگانگی و ناامیدی روشنفکران پس از جنگ بودند. او در کنار ژان پل سارتر، یکی از برجسته‌ترین نویسندگان جنبش اگزیستانسیالیسم (که البته خودش علاقه نداشت زیر چتر آن برود) بود.

کتاب بیگانه اثر آلبر کامو

۹۵. آلکساندر سولژنیتسین (Aleksandr Solzhenitsyn)

آلکساندر سولژنیتسین

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۱۸ (میلادی) – ۲۰۰۸ (میلادی)
  • آثار مهم: مجمع‌الجزایر گولاگ، یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ

الکساندر سولژنیتسین رمان‌نویس و مورخ برجسته‌ی روس، به‌خاطر نوشتن آثاری که به فاش‌سازی جنایت‌های شوروی علیه مردم خودش می‌پرداختند مشهور است. او در سال ۱۹۷۰ جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد.

او در جنگ جهانی دوم به‌عنوان فرمانده‌ی توپخانه خدمت می‌کرد، اما در سال ۱۹۴۵ به دلیل نوشتن نامه‌ای انتقادی درباره استالین دستگیر شد. سولژنیتسین هشت سال را در زندان‌ها و اردوگاه‌های کار اجباری گذراند و سه سال دیگر را نیز در تبعید اجباری سپری کرد. در سال ۱۹۵۶، پس از اعاده‌ی حیثیت، اجازه یافت در شهر ریازان به تدریس ریاضی در مدارس بپردازد و نوشتن را آغاز کند.

او اولین موفقیت بزرگ خود در دنیای ادبیات را با انتشار رمان کوتاه «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ» (One Day in the Life of Ivan Denisovich) (۱۹۶۲) در مجله‌ی «دنیای نو» (Novy Mir) به دست آورد. این اثر که بر اساس تجربیات شخصی سولژنیتسین در اردوگاه‌های کار اجباری نوشته شده بود، تصویری واقعی از زندگی روزمره‌ی یک زندانی تبعیدشده به اردوگاه‌های کار اجباری در دوران استالین ارائه می‌داد و واکنش‌های گسترده‌ای را در شوروی و خارج از آن برانگیخت.

پس از سقوط نیکیتا خروشچف در سال ۱۹۶۴ (نخست‌وزیری که تلاش کرد پس از مرگ استالین فضای آزادتری را در شوروی ایجاد کند)، دوباره جو خفقان و سانسور در شوروی شدت گرفت و سولژنیتسین که به‌عنوان منتقد صریح سیاست‌های سرکوب‌گرانه‌ی پیشین شوروی شناخته شده بود، تحت فشار قرار گرفت. آثار آتی‌اش دیگر مجوز انتشار دریافت نکردند و او ناچار شد آن‌ها را به‌صورت «سامیزدات» (انتشار غیرقانونی و زیرزمینی) در داخل کشور و نیز در خارج منتشر کند.

از این پس، آثار برجسته‌ی او مانند «دایره‌ی اول» (The First Circle) (۱۹۶۸) و «مجمع‌الجزایر گولاگ» (The Gulag Archipelago) (۱۹۷۳) در خارج از شوروی منتشر شدند و او را به شهرت جهانی رساندند. او در سال ۱۹۷۰ جایزه‌ی نوبل را برنده شد، ولی از ترس مواخذه شدن از جانب مقامام شوروی از کشور خارج نشد تا جایزه‌اش را دریافت کند.

«مجمع‌الجزایر گولاگ» تلاش سولژنیتسین برای ثبت تاریخی-ادبی شبکه‌ی گسترده‌ی زندان‌ها و اردوگاه‌های کار اجباری در شوروی بود که ساخت و توسعه‌یشان از زمان به قدرت رسیدن بولشویک‌ها در سال ۱۹۱۷ آغاز شد و در دوران استالین به اوج خود رسید. این اثر با ترکیب حقایق تاریخی، خاطرات شخصی و شهادت‌های دیگر زندانیان، به یکی از مهم‌ترین مستندات جنایات شوروی تبدیل شده است.

در پی انتشار  جلد نخست «مجمع‌الجزایر گولاگ»، سولژنیتسین در سال ۱۹۷۴ به اتهام خیانت دستگیر و از شوروی تبعید شد. او در ایالات متحده ساکن شد و تا بازگشتش به روسیه در سال ۱۹۹۴ در آنجا زندگی کرد. در دوران تبعید، او منتقد لیبرالیسم غربی بود و به‌جای دموکراسی، نوعی حکومت اقتدارگرای خیرخواه مبتنی بر ارزش‌های سنتی مسیحیت ارتدوکس روسیه را به‌عنوان جایگزین شوروی توصیه می‌کرد.

با آغاز سیاست‌های «گلاسنوست» (شفافیت) در اواخر دهه‌ی ۱۹۸۰ که در نهایت به فروپاشی شوروی منجر شد، آثار سولژنیتسین بار دیگر در شوروی منتشر شدند و در سال ۱۹۹۰، حق شهروندی به او بازگردانده شد. در سال ۲۰۰۷، او به‌دلیل دغدغه‌های بشردوستانه‌اش، جایزه‌ی معتبر‌ی ملی روسیه (State Prize of Russian Federation) را دریافت کرد و سال بعد، در روسیه درگذشت.

کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ اثر الکساندر سولژنیتسین نشر نو

۹۶. جک کرواک (Jack Kerouac)

جک کرواک

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۲۲ (میلادی) – ۱۹۶۹ (میلادی)
  • آثار مهم: در جاده، ولگردهای دارما

جک کرواک نویسنده و شاعر آمریکایی و از چهره‌های اصلی جنبش بیت (Beat)، بیشتر به‌خاطر رمان «در جاده» (On the Road) (۱۹۵۷) شناخته می‌شود، اثری که به شکلی بی‌مانند حس‌وحال زندگی در آمریکا در اواسط قرن ۲۰ را به تصویر کشید.

کرواک، که در خانواده‌ای فرانسوی-کانادایی متولد شده بود، از کودکی به دو زبان فرانسه و انگلیسی تحصیل کرد. صبح‌ها به مدرسه‌ای فرانسوی‌زبان در لوول (Lowell)، ماساچوست می‌رفت و عصرها مطالعات خود را به زبان انگلیسی ادامه می‌داد. او با بورسیه‌ی فوتبال آمریکایی به مدرسه‌ی هوراس مان (Horace Mann) در نیویورک رفت و در سال ۱۹۴۰ وارد دانشگاه کلمبیا شد. در آنجا با آلن گینزبرگ و ویلیام باروز آشنا شد، دو نویسنده که بعدها به‌عنوان چهره‌های کلیدی جنبش بیت شناخته شدند.

تا سال ۱۹۴۴، کرواک نزدیک به یک میلیون کلمه نوشته بود و از کودکی رویای نوشتن «رمان بزرگ آمریکایی» را در سر داشت. اولین رمانش، «شهرک و شهر» (The Town & the City) (۱۹۵۰)، نقدهای مثبتی دریافت کرد، اما منتقدان آن را تقلیدی از آثار توماس وولف دانستند. کرواک که از سبک نثر خود ناراضی بود، تحت تأثیر موسیقی جاز هنرمندانی چون تلونیوس مانک و چارلی پارکر، سبک نوشتاری جدیدی را به وجود آورد که گینزبرگ آن را «نثر ضرب‌دار خودجوش» توصیف کرده بود. این سبک در رمان «در جاده» به اوج رسید. نسخه اولیه‌ی این رمان که در سال ۱۹۵۱ طی سه هفته روی یک طومار ۳۷ متری نوشته شده بود، ابتدا از جانب ناشران رد شد، اما در سال ۱۹۵۷ منتشر شد و موفقیتی چشمگیر به‌دست آورد.

با این حال، بسیاری از خوانندگان، کرواک را به اشتباه با شخصیت سال پارادایز، قهرمان هیپسترمَنِش و فاقد اخلاقیات رمان برابر دانستند و منتقدانی مانند نورمن پودورتز (Norman Podhoretz)، «در جاده» را حمله‌ای به عقلانیت و اخلاق خطاب کردند. اما کرواک در این اثر به دنبال چیزی فراتر از شوریدن علیه فرهنگ زمانه بود؛ او در جست‌وجوی آرامشی بود که نه در وعده‌‌ی رویای آمریکایی یافت، نه در معنویت توخالی کلیسای کاتولیک و در نهایت بوداییسم آن را برایش فراهم کرد.

علاوه بر رمان‌نویسی، کرواک شعر هم می‌سرایید. او در آثار خود، مانند «بلوز مکزیکو سیتی» (Mexico City Blues) (۱۹۵۹)، از فرم‌های موسیقی جاز و بلوز الهام گرفت و پس از آشنایی با گری اسنایدر (Gary Snyder) در سال ۱۹۵۵، تحت تأثیر هایکوی ژاپنی قرار گرفت، فرمی که در آن زمان در آمریکا چندان شناخته‌شده نبود.

کرواک بیشتر آثار مهم خود را تا پایان دهه‌ی ۵۰ نوشته بود. در دهه‌ی ۶۰ او کتاب «بیگ سور» (Big Sur) (۱۹۶۱) را تنها در ۱۰ روز در کلبه‌ای در منطقه‌ی بیگ سور کالیفرنیا نوشت. اثر خودزیست‌نامه‌ای‌اش «غرور دولوز» (Vanity of Duluoz) (۱۹۶۸)، به دوران کودکی و تحصیل کرواک و رسوایی‌های اوایل جنبش بیت که به افسانه‌سازی از این جنبش کمک کردند می‌پرداخت.

در سال ۱۹۶۹، کرواک در شرایط مالی و روحی بدی به سر می‌برد. او با همسر سوم و مادرش در سن‌پترزبورگ فلوریدا زندگی می‌کرد، الکلی شده بود و بسیاری از آثارش به‌خاطر تجدید چاپ نشدن از دسترس خارج شده بودند.  او پس از درگیری در یک بار محلی و کتک خوردن از جانب افراد مست دیگری که تحریک‌شان کرده بود، یک هفته بعد به دلیل خونریزی داخلی، جلوی تلویزیون خانه‌اش درگذشت.

کتاب در راه اثر جک کرواک نشر چشمه

۹۷. فلانری اوکانر (Flannery O’Connor)

فلانری اوکانر

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۲۵ (میلادی) – ۱۹۶۴ (میلادی)
  • آثار مهم: مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه

فلانری اوکانر، نویسنده‌ی برجسته‌ی آمریکایی در حوزه‌ی رمان و داستان کوتاه و یکی از مهم‌ترین نویسندگان زن در قرن ۲۰، به‌خاطر آثاری که عمدتاً در مناطق روستایی جنوب آمریکا می‌گذرند و به موضوعاتی چون ازخودبیگانگی و رابطه‌ی انسان با خدا می‌پردازند، شهرت دارد.

اوکانر در خانواده‌ا‌ی کاتولیک و سرشناس در ایالت جورجیا به دنیا آمد. او کودکی خود را در ساوانا گذراند، اما بیماری لوپوس پدرش در سال ۱۹۳۸ خانواده را وادار به نقل مکان به خانه مادری‌اش در میلج‌ویل کرد. اوکانر در سال ۱۹۴۵ از کالج ایالتی جورجیا برای زنان (که اکنون دانشگاه و کالج ایالتی جورجیا است) فارغ‌التحصیل شد و سپس در کارگاه نویسندگان دانشگاه آیووا به تحصیل در رشته‌ی نویسندگی خلاق پرداخت.

اولین اثر منتشرشده‌ی او، داستان کوتاهی بود که در سال ۱۹۴۶ در مجله‌ی «اَکسِنت‌» (Accent) منتشر شد. نخستین رمان او، «فرزانگی ذاتی» (Wise Blood) (۱۹۵۲؛ اقتباس سینمایی ۱۹۷۹)، درباره‌ی «ذهنیت مذهبی بدون مذهب» است. این اثر که از فصل‌های تقریباً مستقل از یکدیگر تشکیل شده، داستان هیزل موتس (Hazel Moates) را روایت می‌کند، مردی که پس از خدمت نظامی به زادگاهش بازمی‌گردد و یک مذهب خیالی به نام کلیسای مسیحیت بدون مسیح (Church Without Christ) را بنا می‌نهد. این رمان با شخصیت‌های عجیب و طنز تلخ مذهبی‌اش، چشمه‌ای از سبک خاص اوکانر بود.

مجموعه داستان «مرد خوب سخت پیدا می‌شود و داستان‌های دیگر» (A Good Man is Hard to Find) (۱۹۵۵)، اوکانر را به‌عنوان یکی از استادان داستان کوتاه به جامعه‌ی ادبی آمریکا معرفی کرد. «مرد خوب سخت پیدا می‌شود»، داستان اصلی این مجموعه، که شاید شناخته‌شده‌ترین اثر او باشد، درباره‌ی زندانی فراری‌ای به نام «خطاکار» (The Misfit) است که خانواده‌ای را که اعضای آن دائماً در حال جروبحث هستند، در اعماق جنوب آمریکا به قتل می‌رساند.

آثار دیگر او شامل رمان «پیروزی با مردم خشن است» (The Violent Bear it Away) (۱۹۶۰) و مجموعه داستان «هر چه اوج بگیرد، باید همگرا شود» (Everything That Rises Must Converge) (۱۹۶۵) است. مجموعه‌ای از نوشته‌های غیرداستانی او با عنوان «راز و رسوم» (Mystery and Manners) در سال ۱۹۶۹ منتشر شد و کتاب «مجموعه داستان‌ها» او، که شامل داستان‌هایی منتشرنشده نیز بود، در سال ۱۹۷۱ به چاپ رسید و در سال ۱۹۷۲ جایزه کتاب ملی را از آن خود کرد.

اوکانر بیش از یک دهه با بیماری لوپوس که آن را از پدرش به ارث بوده بود و در نهایت جانش را گرفت، زندگی کرد. او این دوران را در مزرعه‌ی مادرش در میلج‌ویل سپری کرد و به نوشتن و پرورش طاووس مشغول بود. انتشار نامه‌هایش با عنوان «عادت بودن» (The Habit of Being) (۱۹۷۹) و مجموعه نقدها و مکاتباتش تحت عنوان «حضور فضیلت و دیگر نقدهای کتاب» (The Prescence of Grace and Other Book Reviews) (۱۹۸۳)، تصویری عمیق‌تر از ذهن و زندگی اوکانر ارائه دادند.

یکی از عناصر برجسته‌ی آثار اوکانر، تضاد میان اعتقادات کاتولیکی عمیق او و شخصیت‌های خشن و گاه منحط داستان‌هایش است. او معتقد بود که خشونت در داستان‌هایش ابزاری است برای بازگرداندن شخصیت‌ها به واقعیت و آماده کردن آن‌ها برای پذیرش «لحظه‌ی فیض» مخصوص به خودشان. این رویارویی با واقعیت و سلب آرامش و غرور انسانی، از ویژگی‌های شاخص آثار اوکانر است.

کتاب مجموعه کامل داستان های فلانری اوکانر اثر فلانری اوکانر

۹۸. تونی موریسون (Toni Morrison)

تونی موریسون

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۳۱ (میلادی) – ۲۰۱۹ (میلادی)
  • آثار مهم: دلبند، سرود سلیمان

تونی موریسون نویسنده‌ی آمریکایی، به‌خاطر نوشتن آثاری که تجربه‌ی زیسته‌ی سیاه‌پوستان، به‌ویژه زنان سیاه‌پوست را به تصویر می‌کشد، شناخته شده است. او در سال ۱۹۹۳ جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد.

موریسون با نام اصلی کلوئی آنتونی ووفورد (Chole Anthony Wofford)، در خانواده‌ای با عشق عمیق به فرهنگ سیاه‌پوستان در غرب میانه‌ی آمریکا بزرگ شد. قصه‌گویی، ترانه‌خوانی و روایت افسانه‌ها بخش مهمی از دوران کودکی او را تشکیل دادند. او مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه هاوارد (۱۹۵۳) و کارشناسی ارشدش را از دانشگاه کرنل (۱۹۵۵) دریافت کرد. پس از دو سال تدریس در دانشگاه تگزاس جنوبی، از ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۴ در هاوارد تدریس کرد و در سال ۱۹۶۵ به‌عنوان ویراستار داستان فعالیت خود را آغاز کرد. از سال ۱۹۸۴ تدریس نویسندگی را در دانشگاه ایالتی نیویورک آلبانی آغاز کرد و در سال ۱۹۸۹ به دانشگاه پرینستون پیوست.

اولین کتاب موریسون، «آبی‌ترین چشم» (The Bluest Eye) (۱۹۷۰)، داستان دختری نوجوان و سیاه‌پوست را تعریف می‌کند که به‌شدت تحت‌تأثیر معیارهای زیبایی سفیدپوستان قرار گرفته و آرزوی داشتن چشم‌های آبی دارد. رمان دوم او، «سولا» (Sula) (۱۹۷۳)، به موضوعاتی چون دینامیک دوستی و فشارهای اجتماعی برای همرنگ شدن با جماعت می‌پردازد. «ترانه‌ی سلیمان» (Song of Solomon) (۱۹۷۷) که داستان مردی را که در جستجوی هویتش است تعریف می‌کند، او را در سطح آمریکا مشهور کرد.

«عروسک قیری» (Tar Baby) (۱۹۸۱) که در یکی از جزایر کاراییب روایت می‌شود، به تضادهای نژادی، طبقاتی و جنسی می‌پردازد. رمان «دلبند» (Beloved) (۱۹۸۷)، که برنده‌ی جایزه پولیتزر شد، بر اساس داستان واقعی برده‌ای فراری نوشته شده که برای نجات دخترش از برده شدن، او را می‌کشد. «جاز» (Jazz) (۱۹۹۲)، داستانی درباره‌ی خشونت و عشق در محله‌ی هارلم نیویورک در دهه‌ی ۱۹۲۰ است. «بهشت» (Paradise) (۱۹۹۸) زندگی یک جامعه‌ی آرمانی سیاه‌پوست را در اوکلاهاما به تصویر می‌کشد و «عشق» (Love) (۲۰۰۳) پیچیدگی‌های عشق و تضادهای آن را بررسی می‌کند. «رحم» (A Mercy) (۲۰۰۸) به موضوع برده‌داری در آمریکا در قرن هفدهم می‌پردازد.

تونی موریسون آثار ناداستان هم می‌نوشت. «بازی در تاریکی: سفیدپوستی و تخیل ادبی» (Playing in the Dark: Whiteness and the Literary Imagination) در سال ۱۹۹۲ منتشر شد. مجموعه مقالات و سخنرانی‌های او تحت عنوان «جنبندگان حاشیه» (What Moves at the Margin) در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. او همچنین کتاب‌های زیادی مخصوص کودکان نوشت، از جمله «چه کسی بازی را برد؟ مورچه یا ملخ؟» و «چه کسی بازی را برد؟ شیر یا موش؟» که با همکاری پسرش در سال ۲۰۰۳ منتشر شدند. کتاب «به یاد داشته باش» (Remember) (۲۰۰۴) مشکلات دانش‌آموزان سیاه‌پوست در زمان ادغام سیستم مدارس عمومی آمریکا را با استفاده از عکس‌های آرشیوشده روایت می‌کند. او همچنین لیبرتوی اپرای «مارگارت گارنر» (Margaret Garner) (۲۰۰۵) را که از رمان بسیار محبوب «دلبند» اقتباس شده، تألیف کرد.

موضوع اصلی آثار موریسون، تجربه‌ی زیسته‌ی آمریکایی‌های سیاه‌پوست است. در جامعه‌ای ناعادلانه، شخصیت‌های او در تلاش‌اند هویت فردی و فرهنگی خود را پیدا کنند. موریسون با استفاده از عناصر فانتزی، نثر شاعرانه و سطح‌بالا و نگاه اسطوره‌ای‌اش به روایت، به آثارش قدرت و غنای خاصی بخشیده است.

کتاب دلبند اثر تونی موریسون نشر چشمه

۹۹. وُله سوینکا (Wole Soyinka)

وله سوینکا

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۳۴ (میلادی) – همچنان زنده
  • آثار مهم: مرگ و سوار پادشاه، شیر و جواهر

وله سوینکا نمایشنامه‌نویس و فعال سیاسی نیجریه‌ای، در سال ۱۹۸۶ به‌عنوان نخستین آفریقایی سیاه‌پوست جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد. آثار او، اگرچه گاهی با رویکردی طنزآمیز و هجوآمیز به مسائل غرب آفریقا می‌پردازند، اغلب با جدیت قدرت و پیامدهای سوءاستفاده از آن را نقد می‌کنند.

سوینکا که از قوم یوروبا (Yoruba) است، در کالج دولتی و کالج دانشگاهی ایبادان (Ibadan) تحصیل و در سال ۱۹۵۸ مدرک زبان انگلیسی خود را از دانشگاه لیدز انگلستان دریافت کرد. پس از بازگشت به نیجریه، او یک گروه نمایشی تاسیس کرد و اولین نمایشنامه‌ی مهم خود، «رقص جنگل‌ها» (A Dance of the Forests) (۱۹۶۰) را برای جشن استقلال نیجریه نوشت. این اثر با نادیده گرفتن افسانه‌سازی‌های رمانتیک و سانتی‌مانتال، نیجریه‌ی مدرن را همان‌طور که بود به تصویر کشید.

او در نمایشنامه‌های طنزآمیز خود، مانند «شیر و جواهر» (The Lion and the Jewel) (۱۹۵۹) و «محاکمه‌ی برادر جرو» (The Trials of Brother Jero) (۱۹۶۰) به انتقاد از معلمان غرب‌زده و واعظان طمع‌کار پرداخت، اما در آثار جدی‌ترش مانند «کنگی برداشت می‌کند» (Kongi’s Harvest) (۱۹۶۷)، «دیوانگان و متخصصان» (Madmen and Specialists) (۱۹۷۰) و «مرگ و اسب‌سوار پادشاه» (Death and the King’s Horseman) (۱۹۷۵) به نقد رهبران اقتدارگرای آفریقایی و مشکلات اجتماعی نیجریه پرداخت. در این آثار، سوینکا عناصر غربی را با موضوعات و تکنیک‌های نمایشی ریشه‌دار در فولکلور و مذهب بومی یوروبا ترکیب کرده و با استفاده از نمادگرایی و ساختارهای پیچیده و تلاش برای بازگشت به گذشته، نمایش‌هایی قدرتمند و ماندگار خلق کرده است.

سوینکا علاوه بر نمایشنامه‌نویسی، رمان‌های «مترجم‌ها» (The Interpreters) (۱۹۶۵) و «فصل هرج و مرج» (The Season of Anomy) (۱۹۷۳) و مجموعه‌های شعری همچون «ایدانره و دیگر اشعار» (Idanre and Other Poems) (۱۹۶۷) و «زمین ماندلا و دیگر اشعار» (Mandela’s Earth and Other Poems) (۱۹۸۸) را منتشر کرده است. نقطه‌قوت اشعار او زبان دقیق و توانایی در استفاده از فرم‌های شاعرانه‌ی متنوع، از جمله اشعار دراماتیک و غنایی است. بسیاری از اشعار مجموعه‌ی «اشعار از زندان» (Poems from Prison) (۱۹۷۲) را در دوران زندانی شدنش به‌دلیل انتقاد از جنگ جدایی‌طلبی بیافرا از نیجریه سروده است.

آثار انتقادی سوینکا، مانند «اسطوره، ادبیات و جهان آفریقایی» (Myth, Literature and the African World) (۱۹۷۶) و «هنر، گفت‌وگو و خشم» (Art, Dialogue and Outrage) (۱۹۸۸)، درباره‌ی نقش هنرمند در اسطوره‌شناسی و نمادگرایی یوروبایی هستند. او همچنین در کتاب‌هایی مانند «زخم باز یک قاره» (The Open Sore of a Continent) (۱۹۹۶) و «بار حافظه، الهه‌ی شعر و بخشش» (The Burden of Memory, the Muse and Forgiveness) (۱۹۹۹) به مشکلات آفریقا و مسئولیت غرب در ایجاد این مشکلات می‌پردازد.

سوینکا در کنار فعالیت‌های ادبی، زندگی‌نامه‌هایی چون «آکه: سال‌های کودکی» (Ake: The Years of Childhood) (۱۹۸۱) و «ایبادان: سال‌های پنکل» (Ibadan: The Peklemes Years) (۱۹۹۴) را نیز منتشر کرده است. در سال ۲۰۰۶، او خاطرات دیگری با عنوان «باید در سپیده‌دم راهی شوی» (You Must Set Forth at Dawn) منتشر کرد. آثار سوینکا به‌لطف طنز، نمادگرایی و نقد اجتماعی عمیق، جایگاه او را به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین نویسندگان آفریقایی تثبیت کرده‌اند.

کتاب رقص جنگل ها و مرداب نشینان دو نمایشنامه اثر وله سوینکا نشر ثالث

۱۰۰. جی.کی. رولینگ (J.K. Rowling)

جی. کی. رولینگ

  • سال تولد و درگذشت: ۱۹۶۵ (میلادی) – همچنان زنده
  • آثار مهم: هری پاتر

جوآن کتلین رولینگ، که بیشتر با نام جی.کی. رولینگ شناخته می‌شود، در ۳۱ جولای ۱۹۶۵ در حومه‌ی شهر بریستول انگلستان به دنیا آمد. دوران کودکی‌اش در روستای چپستو در جنوب ولز گذشت، جایی که همراه با خواهر کوچکترش دیانا، در دنیای قصه‌ها و داستان‌های خیالی غرق بود. از همان سن شش سالگی داستان‌نویسی را شروع کرد و اولین داستانش درباره‌ی خرگوشی به نام… خرگوش بود! در نوجوانی، پدربزرگش یک ماشین تحریر قدیمی به او هدیه داد که با آن داستان‌های بلندتری می‌نوشت.

او در دانشگاه اگزتر زبان فرانسه خواند و همچنان رویای نویسنده شدن را در سر می‌پروراند. ایده‌ی اولیه‌ی هری پاتر در سال ۱۹۹۰، در یک سفر طولانی با قطار از منچستر به لندن به ذهنش رسید. در آن زمان، رولینگ در سازمان عفو بین‌الملل کار می‌کرد و همان شب، اولین یادداشت‌های مربوط به پسری جادوگر را که نمی‌دانست جادوگر است، روی کاغذ نوشت.

چند ماه بعد، با مرگ غیرمنتظره‌ی مادر رولینگ در اثر بیماری ام‌اس، زندگی او دستخوش تغییر شد. این تجربه‌ی تلخ بعدها در شخصیت‌پردازی هری پاتر و احساس از دست دادن والدین تأثیر عمیقی گذاشت. او برای تغییر فضا به پورتو در پرتغال رفت تا زبان انگلیسی تدریس کند. در آنجا با خبرنگار تلویزیون پرتغال، خورخه آرانتس (Jorge Arantes)، آشنا شد و ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دخترش جسیکا بود، اما این رابطه به طلاق انجامید و او در سال ۱۹۹۳ با چمدانی پر از دست‌نوشته‌های هری پاتر و دختر کوچکش به ادینبورگ اسکاتلند بازگشت.

در این دوران، رولینگ با فقر شدید دست و پنجه نرم می‌کرد و به‌عنوان مادری تک‌سرپرست، با کمک‌هزینه‌های دولتی روزگار را می‌گذراند. او در این دوره افسردگی شدیدی را تجربه کرد و حتی افکار خودکشی به سراغش آمد. با این حال، در کافه‌های ادینبورگ، به‌ویژه کافه‌ی «اِلِفِنتس هاوس» می‌نشست و در حالی که دخترش در کالسکه خوابیده بود، رمان «هری پاتر و سنگ جادو» را می‌نوشت. پس از این‌که ۱۲ ناشر این رمان را رد کردند، سرانجام در سال ۱۹۹۷ انتشارات بلومزبری با پیشنهاد ناچیز ۲۵۰۰ پوند حاضر به چاپ کتاب شد.

موفقیت غیرمنتظره‌ی کتاب اول مجموعه، زندگی رولینگ را دگرگون کرد. شش کتاب بعدی «هری پاتر»، هر یک رکوردهای فروش کتاب را جابجا و او را به یکی از موفق‌ترین نویسندگان تاریخ تبدیل کردند. مجموعه‌ی «هری پاتر» به بیش از هشتاد زبان ترجمه شد و با اقتباس‌های سینمایی موفقش، به یک پدیده‌ی فرهنگی جهانی تبدیل شد. کتاب آخر مجموعه، «هری پاتر و یادگاران مرگ»، در ۲۴ ساعت اول انتشار، ۱۱ میلیون نسخه فروخت.

رولینگ پس از پایان مجموعه‌ی «هری پاتر»، مسیر جدیدی را در نویسندگی آغاز کرد. رمان «خلاء موقت» (Casual Vacancy) را برای مخاطبان بزرگسال نوشت و سپس با نام مستعار رابرت گالبریث (Robert Galbraith)، مجموعه‌ی جنایی «کورموران استرایک» (Cormoran Strike) را منتشر کرد. هویت واقعی نویسنده پس از انتشار کتاب اول لو رفت، اما این مجموعه همچنان با موفقیت ادامه دارد.

رولینگ علاوه بر نویسندگی، در امور خیریه نیز بسیار فعال بوده است. او بنیاد «لوموس» را برای حمایت از کودکان و خانواده‌های آسیب‌پذیر تأسیس کرد و بخش قابل توجهی از ثروتش را صرف امور خیریه کرده است. داستان زندگی رولینگ، از تبدیل شدن او از یک مادر تک‌سرپرست و فقیر به یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان معاصر، به یک افسانه‌ی الهام‌بخش تبدیل شده است که شاید از بعضی لحاظ با جذابیت خود «هری پاتر» برابری کند.

کتاب هری پاتر اثر ج. ک. رولینگ انتشارات کتابسرای تندیس 13 جلدی

منبع: دیجی‌کالا مگ

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X